سه شنبه 19 آبان 1394 , 16:08
سرهنگ ها هم می توانند
سالها پیش، مرد صاحب قلمی که در نظریهپردازی مسبوق به سابقه است، حرفی زده بود به این معنا و مضمون. که امروز، روزگاری است که سرهنگها کار فرهنگی میکنند. و کار فرهنگی توسط سرهنگها یعنی...
سهشنبه هفته جاری مراسم بزرگداشت مرتضی سرهنگی مدیر دفتر ادبیات و هنر مقاومت در قالب پنجاهمین «عصرانه ادبی فارس» برگزار میشود. نویسندگان و اهالی فرهنگ و ادبیات مقاومت هر یک از زاویه نگاه خود این بزرگمرد حوزه فرهنگ را توصیف کردند.
رضا رسولی از نویسندگان کشور نیز به مناسبت بزرگداشت مرتضی سرهنگی در خبرگزاری فارس، یادداشتی را برای این رسانه ارسال کرده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
مرتضایی دیگر
جنگ اول: یک تبریک کوچولو
اینکه خبرگزاری فارس در قالب برنامه عصرانه ادبی، بانی سپاس و ستایش از آقا مرتضای سرهنگی شده است، جای تبریک دارد. تبریک برای اینکه دوستان ما موفق شدهاند تا آقا مرتضی را راضی کنند تا در این نشست حاضر شود و چون نگینی در حلقهٔ دوستان اهل معرفت بدرخشد. که سابقهٔ داستان هم معلوم است...
داستان یک مرد
شنیده بودم که بارها و بارها، دستگاهها و سازمانی فرهنگی هنری خواستهاند از مرتضی سرهنگی تقدیر کنند و او را بر صدر نشانند و قدر بدانند، که به در بسته خورده اند و او نپذیرفته است. این داستان ادامه داشت تا سال قبل که خودم دبیر هشتمین جشنواره ادبیات داستانی بسیج بودم و قرارمان این بود که در برنامهٔ پایانی این جشنواره، لوح سپاسمان را پیش کش او کنیم.
یادم هست طرفهای ظهر بود که تماس گرفتم. خودم را معرفی کردم و توضیح دادم که یک عمر است که مخاطب آثار شما و محصولات جریانی هستم که به همراه دوستانتان ایجاد کردهاید و ما... دستم را خواند. تشکر پشت تشکرکه آقای دبیر شما لطف دارید و من کاری نکردهام و از این حرفها و الان جایی هستم و موفق باشید.
از رو نرفتم. عصری تماس گرفتم. که آقا من همان آقای دبیرم. رفتم تو فاز خاطره بازی و گفتم شما یادتان نیست، من خاطرم هست که نوجوان بودم و میآمدم واحد ادبیات حوزه هنری و شما آن روزها دفتر هنر و ادبیات مقاومت را در یک کانکس! در حیاط قدیمی حوزه راه انداخته بودید و خلاصه توضیح دادم که آقا، ما هم از مستان این میبودهایم... خاطر نشان کردم، که شما همان آقایی هستید که از یک کانکس، یک جریان ادبی، هنری را راه انداختهاید که امروز، سال هاست امواج این جریان به ساحل کشورهای دیگر هم رسیده است و الگوی نسل جوان شدهاید، این ما هستیم که به حضور شما در جشنواره افتخار میکنیم و شما را به خدا... کاش تلفن تصویری بود و آقا چهرهٔ ملتمس مرا میدید. شاید اگر میدید قبول میکرد و تواضع و اینکه ما کاری نکردهایم را میگذاشت کنار. که نگذاشت و من دستم ازحضور ایشان در مراسم پایانی برنامه، خالی ماند.
پیوست فرهنگی جنگ
از همان آغاز جنگ، پیوست فرهنگی این دفاع جانانه، به همت صاحبان قلم و نفس گشوده شد. مبالغه نیست اگر بگویم که این کتاب بیپایان را دو مرتضا جلد گرفتهاند. یکی آقا سید مرتضای آوینی و روایت فتح و آثارش. و دیگری، آقا مرتضی سرهنگی و دفتر هنر و ادبیات مقاومت و آثار و دوستان اهل معرفتش.
این روزها که نمایشگاه مطبوعات برپاست، دریغ است که از نام ماندگار مطبوعات کاغذی کشور، یعنی دو هفته نامهٔ کمان که به همت آقا مرتضی سرهنگی و رفقای مجاهدش منتشر میشد یادی نکنیم.
این نشریه ساده و بیادعا، در قالبی کم نظیر و محتوایی مسحور کننده هر دو هفته یکبار میهمان خانهٔ ما بود. که حیف، عمرش به درازا نپایید و مانند بسیاری از درخششهای فرهنگی، زودتر از آنچه فکر میکردیم خاموش شد.
بیتعارف و تردید، نشریهٔ کمان نمونهٔ فاخری از یک رسانهٔ دلی- حرفهای بود که برای امروز و فردای ما حرف دارد. چیزی مانند «حرف ما» ی آن.
صلح آخر؛ سرهنگها هم میتوانند
یادم هست که سالها پیش، مرد صاحب قلمی که در نظریهپردازی مسبوق به سابقه است، حرفی زده بودبه این معنا و مضمون. که امروز، روزگاری است که سرهنگها کار فرهنگی میکنند. و کار فرهنگی توسط سرهنگها یعنی...
کنایهاش هم به برخی نهادهای نظامی از جمله سپاه و بسیج بود که چرا وارد عرصهٔ چاپ کتاب و ساخت فیلم شدهاند.
واقعاً از حساب و کتاب و انتساب سازمانی مرتضی سرهنگی چیزی نمیدانم. که نظامی است یا اداری. یا مثل خیلی از بچه حزب اللهیهای واقعی که کمترین بهره را از آب و نان بردهاند و بیشترین حاصل و محصول را داشتهاند، شاید نیروی آزاد باشد و حتی بدون بیمه کارگری!
اما حتی اگر او نظامی باشد و درجهاش مثلاً سرهنگ باشد، با کارنامهٔ بلند بالای خود در عرصهٔ تألیف، سازمان دهی، شناسایی، آموزش و جذب نیروی خلّاق و جریان سازی فرهنگ دفاع و مقاومت، ثابت کرد که میدان عمل را خوب میشناسد و بالاتر از آن اثبات کرد که سرهنگها هم میتوانند کار فرهنگی کنند. حتی بهتر از غیر سرهنگها!