شناسه خبر : 84873
دوشنبه 01 شهريور 1400 , 12:08
اشتراک گذاری در :
عکس روز

شرط شهید «صفری» برای شفاعت مردم نزد خدا

شهید مدافع حرم «نوید صفری» شانزدهمین روز تابستان ۱۳۶۵ در تهران متولد شد و در سومین ماموریت خود در مرداد ماه ۱۳۹۶ به سوریه رفت و در عملیات آزادسازی شهر بوکمال سوریه شرکت کرد و در تاریخ ۱۸ آبان ۱۳۹۶ مصادف با اربعین حسینی با لباس عزای حضرت ثارالله (ع) به آرزوی خود رسید.

 

 شهید مدافع حرم «نوید صفری» شانزدهمین روز تابستان ۱۳۶۵ در تهران متولد شد. جوانی با محبت، مهربان و کار راه انداز که هر کمکی از دستش برمی‌آمد، دریغ نمی‌کرد. به خواندن نماز اول وقت مقید بود و احترام بسیاری به والدینش می‌گذاشت.

دی ماه سال ۱۳۹۵ خطبه محرمیت این تازه داماد شهید در گلزار شهدای بهشت زهرا (س) و خطبه عقدشان توسط حضرت آقا (بصورت تلفنی) در حرم حضرت سیدالکریم (ع) قرائت شد.

تجلی وداع حضرت اباعبدالله الحسین (ع) با جوان رشیدش در معراج شهدا

شهید صفری در سومین ماموریت خود در مرداد ماه ۱۳۹۶ به سوریه رفت و در عملیات آزادسازی شهر بوکمال سوریه شرکت کرد و در تاریخ ۱۸ آبان ۱۳۹۶ مصادف با اربعین حسینی با لباس عزای حضرت ثارالله (ع) به آرزوی خود رسید. به دلیل آزاد نبودن منطقه، پیکر شهید ۲۰ روز پس از شهادت، تفحص و شناسایی شد و ۵ آذر ۱۳۹۶ به ایران بازگشت و طبق وصیت شهید، ابتدا در حرم حضرت علی ابن موسی الرضا (ع) طواف داده شد و سپس در بهشت زهرای تهران (س) (قطعه ۵۳) در جوار مزار شهید مدافع حرم «رسول خلیلی» که ارادت بسیاری به این شهید داشت، آرام گرفت.

تجلی وداع حضرت اباعبدالله الحسین (ع) با جوان رشیدش در معراج شهدا

شهید نوید صفری در یکی از دست‌نوشته‌‌های خود نوشته است: «زیارت عالی و والامقام و پر فیض عاشورا را بخوانید و از طرف من به حضرت ابراز ارادت کنید. بر شما باد خواندن عاشورا عاشورا عاشورا، که این سخن، سخن امام عصر (عج) است و بدانید هر که ۴۰ روز عاشورا بخواند و ثوابش را هدیه بفرستد، حتما تمام تلاش خود را به اذن خدا خواهم کرد تا حاجت او را بگیرم و اگر نه در آخرت برای او جبران کنم. حتی یک زیارت عاشورا هم قیامت می‌کند با روضه ارباب از طرف مادرش و خواهرش. ان‌شاءالله شرمنده‌ی شما نباشم. به امید حضرت حق...»

در ادامه خاطرات عزاداری سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) شهید مدافع حرم «نوید صفری» از کتاب «شهید نوید» را می‌خوانید.

 

تجلی وداع حضرت اباعبدالله الحسین (ع) با جوان رشیدش در معراج شهدا

ماه محرم نوید به روایت پدر شهید...

«اگر می‌بینید روی این صندلی نشسته‌ام و خیره شده‌ام به عکس روی دیوار خانه، اگر می‌بینید دست‌ و دلم به کار نمی‌رود، از خستگی نیست. اسم شما روی هر کاری بیاید، دیگر خستگی معنی ندارد. من هم خسته نیستم. فقط دلتنگم. جای خالی نوید را این جور وقت‌ها بیشتر احساس می‌کنم. وقت‌هایی مثل امروز که باید کوچه را آماده کنیم برای مجلس روضه شما. اگر نوید بود، الان با شوق و ذوق به کارهای روی زمین مانده سروسامان می‌داد.

نه اینکه نباشد، هست. همین الان هم یقین دارم اینجاست؛ ولی امان از از رسم بد این دنیا که چشم دیدن خیلی چیزها را از آدم می‌گیرد. عکسش را می‌بینید؟ همین عکس روی دیوار خانه. می‌بینید چطور دارد به من نگاه می‌کند و لبخند می‌زند...

تجلی وداع حضرت اباعبدالله الحسین (ع) با جوان رشیدش در معراج شهدا

خجالت می‌کشم. باور کنید وقتی مداح جلسه به من نگاه می‌کند و روضه علی اکبر (ع) شما را می‌خواند، از خجالت آب می‌شوم.

من کجا و شما کجا.

ولی راستش روزی که توی معراج شهدا، نشستم کنار پیکر نوید، همه روضه‌هایی که تا آن سن‌وسال از علی اکبر شما شنیده بودم، برایم زنده شد.

تازه فهمیدم وقتی این همه سال، روضه خوان می‌گفت که شما کنار پیکر جوان رشیدت نشسته‌ای و گفته‌ای، «على الدنیا بعدک العفی»، چه حالی داشتی.

تازه نوید من کجا و علی اکبر شبه پیغمبر شما کجا!

ولی خب، ما پدرهای شهید دل‌مان به همین خوش است. به اینکه ذره‌ای از دریای داغ شما را چشیده‌ایم. فقط ذره‌ای...

تجلی وداع حضرت اباعبدالله الحسین (ع) با جوان رشیدش در معراج شهدا

روضه تمام شده. بچه‌های محل، پسر و داماد خودم، رفقای نوید، همه دارند کمک می‌دهند. موکت‌ها را جمع می‌کنند. استکان‌های چایی را می‌شویند، وسایل را جمع‌وجور می‌کنند؛ ولی دل من آرام نمی‌شود. جای خالی‌اش اذیتم می‌کند. توی دلم می‌گویم، «نمی‌شد نروی، بمانی همین‌جا خدمت کنی، مگر کشور به جوان‌هایی مثل تو کم احتیاج داشت، پسرم؟» هنوز حرفم تمام نشده صدای نوید می‌پیچد توی سرم که می‌گوید: «فقط خون گرم شهید است که این انقلاب را به صاحب‌الزمان (ع) می‌رساند بابا، فقط خون شهید.»

تجلی وداع حضرت اباعبدالله الحسین (ع) با جوان رشیدش در معراج شهدا

ماه محرم نوید به روایت خواهر شهید...

محرم و صفر غیر از پیراهن مشکی، رنگ دیگری نمی‌پوشیدی. چقدر محرم‌ها دلم برایت تنگ می‌شد. کم خانه می‌آمدی. وقتی می‌دیدمت با ذوق می‌آمدم سمتت و می‌گفتم: «به به آقا نوید، بیا ببینمت داداش گلم.» همیشه می‌گفتى: «حیفه از این فرصت محرم غافل بشیم. این روزا هرچی بیداری بکشیم بیشتر می‌بَریم!»

تو بُردی نوید. بازی عاقبت به خیری را بردی. دل همه ما از نبودنت خون است؛ ولی خوشحالیم. برای خودت خوشحالیم. حالا وقتی به قاب عکست نگاه می‌کنیم، آرامش و رضایت را توی چشم‌هایت می‌بینیم. تو برای ما زنده‌تر هم شده‌ای.»

منبع: دفاع پرس
اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi