پنجشنبه 13 آبان 1400 , 12:27
شهدای دانش آموز از ابتدا شورآفرین و تاثیرگذار
هشت سال دفاع مقدس بیشترین حماسه از این دانش آموزان را به تصویر کشید، در واقع بیش از یک ششم شهدای دوران دفاع مقدس را دانش آموزان تشکیل میدهند...
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، ایالات متحده آمریکا که متحد استراتژیک خود در منطقه مهم خاورمیانه را از دست رفته میدید، به شدت نگران کرد.
از طرفی، رژیم پهلوی که دارای گرایشات و تمایلات لیبرال سرمایهداری غربی بود و در چهارچوب جنگ سرد حاکم بر نظام بینالملل به عنوان یکی از کشورهای تاثیرگذار در بلوک سرمایهداری غرب محسوب میشد و به عبارت دیگر حافظ منافع آمریکا و متحدینش در برابر بلوک سوسیالیستی شرق به رهبری شوروی، در منطقه مهم خاورمیانه بود، فروپاشیده بود و از طرف دیگر با وقوع انقلاب اسلامی که اصل سیاست خارجی خود را برمبنای دکترین «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» قرار داده بود و حاضر به کرنش و اطاعت از قدرتهای بزرگ در برابر مطامع استکباری و استعماری آنها نبود، منافع حیاتی آمریکا و متحدین غربیاش را در این منطقه استراتژیک به مخاطره انداخته بود.
ضمن اینکه گسترش و شیوع مبانی ضد استعماری و آزادیخواهانه انقلاب اسلامی ایران که مبتنی بر اصول اسلامی و شیعی بود؛ به کشورهای عربی حوزه خلیج فارس که از نظامهای پادشاهی وابسته به غرب برخوردار بودند، میتوانست این خطر و بحران را برای ایالات متحده دو چندان کند چرا که بیم وقوع انقلابهای مشابه ایران را در این کشورهای استبدادی فاقد پشتوانه مردمی میدادند.
مقامات سیاسی ایالات متحده، در برابر چالش و بحران ایجاد شده ابتدا کوشیدند با فعالیتهای دیپلماتیک خود، با نزدیکی به دولت موقت مهندس بازرگان که اتفاقا دارای تمایلات و گرایشات لیبرالیستی و غربگرایانه بود، زمینه بهبود روابط سیاسی و دیپلماتیک خود با ایران را که در اثر وقوع انقلاب به سردی گرائید، بهبود بخشد. در واقع موقعیت ممتاز ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک ایران در منطقه غرب آسیا برای آنان آنقدر مهم بود که به سادگی نمیتوانستند از روابط با ایران و بهرهوری خود از این موقعیت ممتاز بگذرند.
در این زمینه نیز ملاقاتهایی بین مقامات سیاسی دولت موقت با برخی از شخصیتهای سیاسی و امنیتی ایالات متحده صورت گرفت که از جمله مهمترین آنان میتوان به دیدار بازرگان با برژینسکی - مشاور امنیت ملی کارتر، رئیس جمهور وقت آمریکا - در حاشیه جشنهای بیست و پنجمین سالگرد انقلاب الجزایر در این کشور، نام برد. در واقع تلاش آمریکاییها بر این هدف استوار بود که با بهبود روابط تیره شده خود با ایران، بار دیگر زمینههای نفوذ بر این کشور در ابعاد مختلف فرهنگی، سیاسی، نظامی و اقتصادی را فراهم کرده و با محو و یا کم ارزش کردن آرمانها و اصول انقلاب، زمینه همراهی مجدد ایران با سیاستهای استعماری خود را در منطقه مهم غرب آسیا را فراهم سازند.
مردم انقلابی ایران و به ویژه قشر دانشجویان که سیر تحولات و فعالیتهای سیاسی دولت موقت و همچنین تلاشهای مرموزانه ایالات متحده را برای به انحراف کشیدن مسیر مقدس انقلاب اسلامی دنبال میکردند، چاره راه مقابله و خنثیسازی این توطئه را در تسخیر سفارت آمریکا به عنوان مرکز فعالیتها و تصمیمگیریهای ایالات متحده در جهت اجرای این هدف شوم خود تشخیص دادند.
بدین ترتیب در ۱۳ آبان سال ۱۳۵۸ تعدادی از دانشجویان پیرو خط امام (ره) با تجمع در برابر سفارت آمریکا، این لانه جاسوسی آمریکاییها در ایران را به تسخیر خود در آورده و امید آنها را برای نفوذ مجدد در ایران به یاس و ناامیدی تبدیل کردند. ارزش این اقدام انقلابی دانشجویان که با حمایتهای خودجوش مردمی همراه شد، به قدری بود که امام خمینی (ره) از آن به عنوان انقلاب دوم ایران یاد کرده و از این اقدام شجاعانه دانشجویان پشتیبانی کردند.
تاثیرات این اقدام تا بدانجا بود که باعث کنار رفتن دولت موقت لیرال و روی کار آمدن عناصر دلسوز انقلابی بر مسند کار شد و پایگاه اجتماعی احزاب و گروههای سیاسی معاند نظام را به شدت تضعیف کرد. این اقدام باعث گرم شدن تب انقلاب و اتحاد مردم ایران در برابر زیادهخواهیهای آمریکا شد و مقاومت مردم ایران در برابر فشارهای سیاسی، اقتصادی و حتی نظامی آنها در بحث آزادی گروگانهای آمریکایی در ایران، تا بدان جا پیش رفت که سیاستمداران آمریکایی چارهای جز قطع رسمی روابط دیپلماتیک و سیاسی خود با ایران ندیدند.
به واقع میتوان گفت که این اقدام حماسی مردم انقلابی ایران تاثیر شگرفی در بیمه حیات اسلام ناب محمدی (ص) در ایران داشت که زمینه تداوم فرهنگ کفرستیزی و استکبارستیزی را تا به امروز در ایران اسلامی فراهم کرده است. از طرف دیگر این اقدام انقلابی به عنوان نماد و الگویی برای سایر ملتهای آزادیخواه تبدیل شد و این پیام را برای آنان مخابره کرد که میتوان با مقاومت و اتحاد در برابر عربدهکشیها و تهدیدات قدرتهای بزرگ ایستادگی کرد و آنان را به زانو درآورد.
یادداشت/ خسرو هداوندخانی
یومالله ۱۳ آبان در بر دارنده رویدادهای مهمی در تاریخ مبارزات ملت مسلمان ایران به ویژه دانشآموزان است که وجه اشتراک این رویدادها در بصیرت انقلابی و بینش سیاسی فرزندان نوجوان و جوان و سایر قشرهای این ملت در مبارزه با استکبار جهانی تبلور یافته است.
بیش از ۳۶ هزار شهید دانشآموز در کشور داریم و در این میان سهم استان اصفهان حدود ۵۵۰۰ دانشآموز شهید است که در برههای حساس و سرنوشت ساز کشور نقش آفرینی کردند و حماسه آفریدند.
هشت سال دفاع مقدس بیشترین حماسه از این دانش آموزان را به تصویر کشید، در واقع بیش از یک ششم شهدای دوران دفاع مقدس را دانش آموزان تشکیل میدهند.
در ۱۳ آبان سالهای ۵۷ و ۵۸ کشتار وسیعی از قشر دانشآموز جامعه انجام شد که تبیینکننده نقش اثرگذار این قشر در دستیابی به اهداف والای نظام بوده است. بیشتر مبارزات دوران طاغوت را دانشآموزان در سالهای ۵۶ و ۵۷ با شرکت در تظاهرات، تجمعات، همایشها، انجام دادند که اکثر آنان را دبیرستانیها و محصلان مقطع راهنمایی تشکیل میدادند.
به بهانه روز دانشآموز مروری بر زندگی تعدادی از شهدای دانشآموزی که در دفاع مقدس به شهادت رسیدهاند، کردیم:
شهید محمدحسین فهمیده، شهیدی فداکار
محمدحسین فهمیده، فرزند محمدتقی در سال ۱۳۴۶ در خانوادهای مذهبی در محله پامنار شهر قم چشم به جهان گشود. او دوران کودکی را همراه سایر فرزندان خانواده و در کنار برادرش داوود که سه سال بعد از شهادت محمدحسین، شهید شد، با صفا و صمیمیت و در زیر سایه محبت و توجه پدر و مادری مهربان، سپری کرد. فهمیده ۱۲ ساله بود که حوادث کردستان اتفاق افتاد. خود را به کردستان رساند، ولی به دلیل کمی سن، برادران کمیته او را باز میگردانند و درصدد برمیآیند که در حضور مادرش از او تعهد بگیرند که دیگر از شهرستان خارج نشود. در همان روزهای نخست جنگ تحمیلی، محمدحسین تصمیم میگیرد که به جبهه برود و با متجاوزان بعثی بجنگد.
شهید فهمیده که در عزم خود راسخ بود، خود را به شهرهای جنوب کشور میرساند و هرچه تلاش میکند که همراه گروهی که عازم خطوط مقدم جبهه هستند، برود، موفق نمیشود. تا با گروهی از دانشجویان انقلابی دانشکده افسری برخورد کرده و به نزد فرمانده آنان میرود و از او میخواهد که وی را با خود ببرند. فرمانده امتناع میکند، اما شهید فهمیده آنقدر اصرار میکند تا فرمانده را متقاعد میکند که برای یک هفته او را همراه خود به خرمشهر ببرد.
او به اتفاق دوست شهیدش محمدرضا شمس، در یک سنگر قرار داشتند تا در هجوم عراقیها به خرمشهر محاصره میشوند. محمدرضا شمس، دوست و هم سنگر حسین زخمی میشود و حسین با سختی و زحمت زیاد او را به پشت خط میرساند و به سنگر خود بر میگردد و میبیند که تانکهای عراقی به طرف رزمندگان اسلام هجوم آورده و در صدد محاصره آنها هستند. حسین در حالی که تعدادی نارنجک به کمرش بسته و در دستش گرفته بود به طرف تانکها حرکت میکند. تیری به پای او میخورد و از ناحیه پا مجروح میشود.
با این وجود خود را به تانک پیشرو میرساند و آن را منفجر میکند و خود نیز تکه تکه میشود. افراد دشمن گمان میکنند که حملهای از سوی نیروهای ایرانی انجام شده است همه روحیه خود را میبازند و با سرعت تانکها را رها کرده و فرار میکنند. در نتیجه، حلقه محاصره شکسته میشود و نیروهای کمکی هم میرسند و آن قسمت را از وجود متجاوزان پاک سازی میکنند.
صدای جمهوری اسلامی ایران با قطع برنامههای خود اعلام میکند که نوجوانی ۱۳ ساله با فداکاری زیر تانک عراقی رفته آن را منفجر کرده و خود نیز به شهادت رسیده است. امام (ره) در پیامی جملات معروف خود را پیرامون او میفرمایند: "رهبر ما آن طفل ۱۳ سالهای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگتر است، با نارنجک، خود را زیر تانک دشمن انداخت وآن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید."
شهید مهرداد عزیزاللهی، یکی از شهدای دلیری که غواص بود
دانش آموز شهید «مهرداد عزیزاللهی» در مهرماه سال ۱۳۴۶ در شهر اصفهان به دنیا آمد. دوران کودکی خود را در کنار برادر خویش مسعود که او نیز به فیض شهادت نائل شده، سپری کرد. تحصیلات راهنمایی را به پایان نرسانده بود که با جثهای کوچک ولی روحی بلند و شجاعتی وصف ناپذیر به جبهه اعزام شد و همزمان با حضور در جبهههای نبرد حق علیه باطل، در سنگر علم و دانش و تا قبل از شهادت درس خود را تا سال سوم هنرستان در رشته برق الکترونیک ادامه داد.
شهید «مهرداد عزیز اللهی» در سال ۱۳۶۴، در عملیات کربلای ۴ در جزیره «ام الرصاص» در حال غواصی به شهادت رسید و جاودانه شد.
شهید علیرضا کریمی، شهیدی که پیکرش ۱۵ سال بعد از شهادت بازگشت
شهید علیرضا کریمی متولد ۲۲ شهریور سال ۱۳۴۵ است که مقارن با ایام ماه مبارک رمضان در محله سیچان اصفهان به دنیا آمد. وقتی به دنیا آمد کبدش رو از دست داد و همه دکترها از او قطع امید کرده بودند. خانوادهاش علیرضا را با توسل به حضرت عباس (ع) باز گرفتند و علیرضا که بزرگ شد ارادت خاصی به حضرت عباس داشت بعد که رفت جبهه هم مسئول دسته گروهان حضرت ابالفضل (ع) شد آخرین باری که به جبهه میرفت گفت: «ما مسافر کربلائیم؛ راه کربلا که باز شد برمیگردم.»
در سال ۱۳۶۱ در عملیات والفجر یک واقع در منطقه عملیاتی فکه- تنگه ابوغریب هر دو پای علیرضا مورد هدف تیرهای بعثی قرار میگیرد. همین که میخواست خودش را به تپه برساند، تانک بعثیها از روی پاهایش رد شد و در حالی که ۱۶ سالش بود به شهادت رسید.
۱۵ سال بعد پیکرش بازگشت. همان روزی که اولین کاروان به طور رسمی به سوی کربلا میرفت. و روزی که تشییع شد تاسوعا بود. روز حضرت اباالفضل (ع) . در آخرین نامهاش نوشته بود: «به امید دیدار در کربلا»؛ عاشق آقا ابوالفضل (ع) بود و پیکرش بعد از ۱۶ سال در شب تاسوعا به آغوش مادر بازگشت؛ علیرضا تاکنون مشکل سفر کربلای بسیاری از عاشقان را حل کرده است.