09 ارديبهشت 1403 / ۱۹ شوال ۱۴۴۵
شناسه خبر : 108363
دوشنبه 23 بهمن 1402 , 10:01
دوشنبه 23 بهمن 1402 , 10:01
پربیننده های امروز
مقاله و یادداشت
سردفتر یک شهر دور
جانباز اعصاب و روان
از عدالت و انصاف خارج نشویم!
یوسف مجتهد
فاصله ما تا جهنم تروریستها!
میلاد رضایی
اوضاع این رژیم حسابی بیخ پیدا کرده است
جعفر بلوری
عقبنشینیها تا کجا ادامه دارد؟
عبدالرحیم انصاری
رسانهی نوظهورِ پهپاد-موشک
سید مهدی حسینی
سفر ترکیه ما
سارا آذری
ولی فقیه عروةالوثقی و رمز پیروزی
امانالله دهقان فرد
صد رحمت به توپ میرزا آقاسی!
حسین شریعتمداری
ادبیات ایثار و شهادت
گزارش و گفت و گو
سیلی
فاش نیوز - سال پنجم درس میخواند. یک روز همان طورکه دست بر صورتش گذاشته بود، با ناراحتی وارد خانه شد. از پلکهای
پف کردهاش فهمیدم گریه کرده است. او را کنار کشیدم و پرسیدم:
«حسن! چرا ناراحتی؟»
جواب داد:
«معلم سر کلاس به من سیلی زد.»
نگران شدم و دوباره پرسیدم:
«چرا؟»
دوباره جواب داد:
«نمیدونم!»
پسرم آن روز چیزی نگفت، اما وقتی روز بعد از همکلاسیاش علت را جویا شدم فهمیدم حسن سر کلاس اعلامیه توزیع کرده بود. معلم پرسیده بود:
-«آقاسیزاده! چه چیزی بین بچهها پخش کردی؟»
حسن جواب داده بود:
-«چیزی نیست.»
آن وقت معلم از شاگردان پرسیده بود و بچهها هم چون حسن را دوست داشتند گفته بودند:
-«ما چیزی ندیدیم.»
معلم حسن را جلوی تختهسیاه برده و گفته بود:
«باید بگویی چه چیزی رو رد کردین؟»
و جواب سکوت او سیلی بود که به صورتش زده شد.
همان سیلی باعث شد تا حسن با سیل خروشان مبارزات همراه شود؛ سیلی که کاخ ظلم را فروریخت.
* خاطرهای از شهید حسن آقاسیزاده شعرباف
راوی: تقی آقاسیزاده شعرباف، پدر شهید
* مریم عرفانیان
منبع: کیهان
نظری بگذارید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
زنگ خاطره
دو روایت در رثای یک مرد
مجتبی شاکری
من و حسن باقری اولین گروه رسانهای در محل حادثه بودیم
بهرام محمدیفرد
معرفی کتاب