سه شنبه 15 ارديبهشت 1394 , 15:23
جانبازان هنوز هم جلودارند!
این روزها می بینیم که کوچ دلاورمردان مدافع حرم سرعت گرفته و هر روز خبر پرواز و شهادتی دیگر، دل را زیر و رو می کند
شهید گمنام- با دیدن حال و هوای این روزهای سوریه و یمن و عراق و ... یاد جمله شهیدان تفحص پازوکی و محمودوند افتادم که در زمان جنگ راه شهادت دری باز بود و حال معبری تنگ... اما درب شهادت بسته نیست... باید دل را صاف کرد.
راست می گفتند. درهای شهادت هنوز باز هستند و پرستوهای کوچک اما به قولی تند و تیزی که کمی زرنگ باشند و به قول آن حدیث مصداق المومن کیس ... و مصداق آیه " مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ ۖ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ ۖ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا ...بال پرواز و وارستگی می گشایند و به هر سختی که شده از لابه لای این در، عبور می کنند و خود را به کوچ شهیدان می رسانند و اجازه نمی دهند قفس دنیا آنها را پشت میله های آهنی اسارت و وابستگی و تعلقات دنیایی نگه دارد.
این روزها می بینیم که کوچ دلاورمردان مدافع حرم سرعت گرفته و هر روز خبر پرواز و شهادتی دیگر، دل را زیر و رو می کند... از یک طرف دل می لرزد ازفکر و غم از دست رفتن این کبوترهای عاشق و دلداده ... و از یک طرف هم محکم می شود به حضور این شیران بیشه دفاع از حریم ولایت!
... و آنچه این روزها بیشتر دل را تکان می دهد و چشم ها را بارانی می کند، این است که جانبازان و کبوتران پرشکسته باز هم در این مسیر از دیگران پیشی گرفته اند،... آنهایی که عشق خود را با جان خود به اثبات رساندند و شاید به قولی وظیفه خود را تا اکنون در برابر دین و مملکت به انجام رسانده اند... اما این روزها آنچه به چشم می خورد، شنیدن نام قهرمانان جانبازی ست که با جود ادا کردن دین خود به این مملکت و داشتن مجروحیت های بی شمار و انواع آلام جسمی و روحی، دست از این دنیا کشیده اند و نوبت به نوبت نامشان با واژه " شهید " آذین می گردد.
... درک مسیر عاشقانه و تصمیم عارفانه این عشاق بی توقع و بی ادعا، شاید برای ذهن کوچک و نگاه مادی چون منی سخت و ثقیل باشد، درحالیکه آنها به راحتی و با عشق و با تنی رنج دیده و مجروح، کمر همت می بندند و باری دیگر اسلحه به دست می گیرند تا این بار در برابر دشمنی بجنگند که حرمت حرم امن اولیاء الله و اهل بیت را به مخاطره انداخته اند!
این جانبازان دلیر همان شیر مردانی هستند که با سن کم از لذت های نوجوانی و جوانی و درس و مدرسه و دانشگاه و کار و زندگی گذشتند و برای دفاع از خاک وطن به جبهه ها رفتند و این بار در سنین میانسالی و بعضا بیشتر، سودای دفاع از حریم ولایت و امامت را در سر می پرورانند...
آنها هنوز هم پیش اند و جلودار و در پیشگاه خداوند، عزیز و آبرودار!... و اینان بزرگ قهرمانان و اسطوره هایی هستند که لحظه های ناب زندگی خود را تقدیم راه عشق و جنون می کنند و همواره در این مسیر جان می بازند... چرا که ادای دین و عمل به وظیفه برایشان اندازه و محاسبه ندارد و... زمان خدمت خود را به دین و مردم و سربازی در مسیر خداوند را تا پایان عمر پربرکت خود می دانند.
اینان همان بزرگانی هستند مصداق گفته امیرالمومنین که لحظات عمر خود را به هدر نمی دهند و در راه خدمت صرف می کنند... چه در زمان دفاع مقدس با جنگیدن در برابر دشمن دون... چه در میانه عمر با کشیدن رنج مجروحیت و درد فراق آن روزهای پرخاطره و....چه در زمان لزوم در سنین بالا برای دفاع از حریم امن حرم اهل بیت!
این جانبازان و سربازان راه ایثار همانانی هستند که بهشت را به بها می خرند و درپی بهانه نیستند... همان هایی که عشق در وجودشان متبلور شده است و معنی حقیقی ایثار را با تمام وجود درک کرده اند و در تمام طول عمر باعزت خود، ایثار را لحظه به لحظه تکرار می کنند... کسانی که شرف و انسانیت، نام خود را از ایشان وام گرفته است و برای انجام هیچ کدام از این کارهای سخت به دنبال دلیلی غیر از " عشق" نمی گردند!
اینها کبوتران شکسته بالی هستند که از کوچ یاران شهیدشان جامانده اند اما دست از تلاش برای وصال بر نمی دارند و آنقدر خود را دیوار قفس دنیا می کوبند تا درها را بگشایند و با همان بال شکسته تن و با بال های گشوده قلب وسیعشان به پرواز در ایند و کوچ کنند...
این روزها که نام های زیبا و عزیز و برازنده شان با واژه مقدس شهید هم نوا می شود و آنهایی هم که هنوز نرسیده اند، تک به تک به این مسیر می پیوندند، بیش از همیشه مایه افتخار و سربلندی ما و همه ایران هستند... سروهای بااستقامتی که هیچ گاه در مسیر عشق و دین سر خم نکرده اند و همچون دماوند سر به آسمان می سایند و برکت این سرزمین بوده اند و هستند و خواهند بود. گل های شقایقی که روح بزرگشان به یقین از زندان دنیا و مادیات خسته است و بیقرار رهایی ست.
... چقدر این روزها نام هایشان زیباتر و برازنده تر شده است همچون حبیب... حبیب جنت مکان، هادی کجباف، روزبه هلیسایی و ... عاشقانی که هر روز از فراق یاران شهیدشان در رنج بودند و بیتاب شهادت! همان هایی که با شنیدن خبر شهادت هر یک از یاران جانبازشان، داغ حسرت بر دلشان می نشست و خود را برای ماندن سرزنش می کردند...
و
.
.
.
در میانه میدان دنیا که صحنه جدال حق و باطل است، کسانی هستند که همچون ما بی تفاوت به نظاره ننشسته اند و دنیا با همه رنگ و لعابش فریبشان نداده و به خودش سرگرمشان نکرده است... کسانی که مثل من و خیلی ها رنگ دنیا نگرفته اند و به تنها گفتن از شهیدان و دیدن عکس های آنها بسنده نمی کنند و مردانه به میدان عمل می آیند. وقتی به عزم راسخشان و آن سرهای پرشور و دل های بیتاب نگاه می کنم تنها یک چیز است که در گلو فریاد می شود:
مرد شمایید... مرد شمایید... مرد شمایید!
شمایی که با بال های زخمی و تنی رنج کشیده در پرواز از همه پیشی می گیرید... شمایی که درد، رنج ، سختی، دوری از خانواده و هیچ چیز نمی تواند مانع حرکت الهیتان به سوی قرب الهی شود، تنها یک جمله می تواند حق عشقتان را ادا کند
... که ای قاصدک های رها و ای کبوتران عاشق!
هرچند بال تنتان در ظاهر زخمی ست اما
هیچ چیز نمی تواند بال پرواز شما را بشکند
چرا که پریدن ، بال نمی خواهد... دل می خواهد...!
خب داشتم می گفتم ... پس این قده سر ما فیلم در نیارید ... ایشالله زود خوب بشی .. برا چی تا ساعت سه نصف شب بیدار موندی ؟..
الهی که تو و بقیه جانبازان هزار ساله بشید .. مواظب خودتون باشید ... سلام به همه جانبازان خوش اخلاق و بد اخلاق و خانواده های مهربونشون برسون خیلی زیاد زیاد زیاد ... چون سلام سلامتی میاره ...
خب منم برم دیگه به درس و مشقام برسم ...
ميلاد مرتضي اسدالله حيدر است .
جشن ولادت علي(ع) آن مير صفدر است .
زوجي براي فاطمه حق آفريده است .
اين زادروز همسر زهراي اطهر است .
ولادت حضرت علی(ع) مبارک .
...
ببین گلم ..امروز صبح بازم درگیر بودم با محتسبان .. اما مال جایی دیگه بودن .. بگو خو .. !
من فکر کردم خون دلی شروع شد نگو که خدا می خواست اسباب خیرشو برای شما مهیا کنه .. چی بگم ؟؟ محتسب بهم گفت هر کی اومد توضیح داد قبول نکردم اما کلام قنبریت یه جوریه که خودم روم نمی شه نظر منفی بدم .. !!
خلاصه دست پر برگشتم پیش داروغه ها .. کیف کردنا ..؟؟
حالا گلم تا حالا که صبر کردی یه کم دیگه هم صبر کن دست و بالم باز بشه فکرم بازبشه .. دغدغه نداشته باشم خودم برات می پرسم .. بگو از کی ؟؟ راست میرم تو دل هدف خوبه ... گرفتی که ؟؟؟
اون دفعه هم همسر بسیجی کامل و جامع توضیح داد کپیشو برداشتم ... می دونم چی بپرسم ..
یه چیز دیگه بگم امروز شانس من می درخشید اساسی !! چرا ؟؟
بگو دیگه کی ازم تعریف کرد دم اذانی ؟؟؟
حالا اگه این اوناس گلی کوفتم نکنه .. امروز کبکم خروس خوند بازم اساسی ؟؟؟
سانسور ..................
خب دیگه برم بخوابم دستم برای نوشتن یاری نمیکنه چون مریض شدم ( بیحالم فقط = سرماخوردگی )
عین وقتی که می رم سر مزار شهدا دستمو میزارم رو تربت پاکشون .. انگار یه گرمایی رو زیر پوستم حس می کنم که برای چند وقت مبارزم کافیه .. خداییش من اونچورم که فکر می کنی به سیم آخر نزدم .. اما حالا که خدا توفیقاتی رو نصیبم کرده منم استفاده می کنم از فرصتها ولی گاماس گاماس .. شوایع شوایع ... کتی کتی .. ..به خاطر همین بیگدار به آب نمی زنم .. تو خودتی خود خودت ...
و من به تو افتخار می کنم ..