شناسه خبر : 35892
پنجشنبه 18 تير 1394 , 16:56
اشتراک گذاری در :
عکس روز

درباره قضاوت

م.ر.ک.جانباز- «اگر تو حق را به کسی دادی یا مردم دادند، یا قاضی به نفع کسی رأی داد مبادا گمان کنی که مسلماً حق با اوست؛ چه بسیار بوده محکومانی که در آسمان حاکم اند.»
«انسان عادل هر بار طوری قضاوت می¬کند که انگار این آخرین قضاوت زندگی اوست و او بعد از آن راهی آسمان خواهد شد و به ملاقات خدا خو اهد رفت.»

«اگر قاضی ظلم کرد حتماً به این معنا نیست که او ظالم است یا اگر رأی او عادلانه بود این الزاماً از عدالت او خبر نمی¬دهد. میان قضاوت عادلانه و قاضی عادل فاصله هست همان طور که بین انسان و عمل او فاصله¬ای واضح وجود دارد.»

«اگر لازم است قضاوت کنی، پس در باره چیزی قضاوت کن که در مسئولیت تو است. وقتی که خارج از مسئولیت خود قضاوت می¬کنی اگر درست بگویی، کار تو دخالت و زیاده¬روی است و اگر اشتباه کنی، بار نتایج این نظر اشتباه هم به آن اضافته می¬شود.»
« آن که زود قضاوت می¬کند مانند کسی است که اخگری سوزان به وی داده¬اند و او آن را از این دست به آن دست می¬اندازد و سپس برای آن که دستش نسوزد، آن را در دهان خود می¬گذارد.»
«از شتابزدگی و عجولانه عمل کردن و قضاوت نمودن، پرهیز کن زیرا این روش، قرین اشتباه کردن و به خطا¬رفتن است.»

«اگـر قـرار می بـود که جرائم ظـاهری را با روش های باطنی قضـاوت کرد بسیاری از محکـومـان تبـرئـه می شدند، بسیاری از گناهکاران، بی گناه و بسیاری از بی گناهان، گناهکار شناخته می شدند.»

«آن قاضی که به دنبال یافتن سیاه یا سفید است قاضی موفق و عادلی نیست. وقتی به دنبال سفید یا سیاهی، بالاخره آن را به یکی از دو طرف نسبت می¬دهی در حالی که در عالم واقع ، نادر است که واقعیتی کاملاً سیاه یا کاملاً سفید باشد.»

«انسانی که خود را عادل می¬پنداردخداوندِ خود را به عدالت نشناخته است و کسی که خود را بزرگ می¬داند هرگز توجهی به خداوند بزرگ نداشته است.»

« آن که محکوم حق است و آن که حق با اوست دارای نشانه¬های معلوم¬اند. قاضی عادل آن نیست که می¬خواهد محکوم و حاکم را اثبات کند، اوست که می¬خواهد بر حسب نشانه¬ها وی را کشف کند.»

« اما انسان دادگر با پشتیبانی خداوند عادل، مارهای بی عدالتی را هر طور که شده، به چنگ می¬آورد و به چنگال تیز عدالت می¬سپارد. هیچ ماری نمی¬تواند از دست توانا و چشم تیز¬بین او بگریزد و هیچ چیز نمی¬تواند او رااز اِعمال عدالت باز دارد.»

« اگر کمانگیر بخواهد تیر را به هدف بزند، باید هدف را نشانه بگیرد، بر آن خیره شود، کمان را درست در دست گیرد، دست و دلش نلرزد، زه کمان را به درستی و به اندازه کافی بکشد، تیر را در نقطه مناسبی از کمان به زه آن برساند، حواس و تفکرش را یکپارچه و منسجم کند و آن گاه در اوج آمادگی، تیر را رها کند.»

«آن توصیه رسول معظم خدا محمد مصطفی (ص) که به یادگیری تیراندازی و شنا و اسب سواری سفارش فرمود چه بسا دارای جنبه هایی باطنی هم بوده است. وجه باطنی تیراندازی مانند تشخیص درست، قضاوت عادلانه، هدف یابی صحیح و علم توفیق است... .»

«این که به عدالت خود مطمئن باشی یا دیگران اطمینان کنند، برای عادل بودن تو کافی نیست. عادل ، نشانه¬های عدالت را دارد و از علائم پرستیدن خداوند عادل بهره مند است.»

«اگر ضروری است که نظر دهی اما ضروری نیست که محکوم کنی، پس محکوم نکن.حداکثر به تأیید نکردن بسنده کن.(9) • هر قضاوتی (در باره دیگران) را به عنوان آخرین دفاعیه خود در محضر خدا فرض کن، پس برای ارائه بهترین دفاع، تمام سعی¬ات را برای تحقق قضاوت عادلانه به کار گیر.»

« اگر دیگری می¬تواندهمان کاری را که تو می¬کنی بکند و مانند تو قضاوت کند، هرگز خود را در جایگاه قاضی قرار نده.»

«آدم و حوّا در حضور خداوند، به تشخیص و قضاوت دست زدند. لیکن ملکوت الهی محل قضاوت نبود. زمین، برای تشخیص و تحلیل، شایسته تر بو د. پس آدم و حوّا به زمین آمدند. و مادامی که قضاوت پابرجاست، زندگی در زمین نیز پابرجاست.»

اینستاگرام
فریادِ حق تا روز محشر این چنین است...
معیارِ دینداری امیرالمومنین است....

جوابتون از طرف من همین باشه تا بعد ....
من عجب دارم ز جویای صفا
کو رمد در وقت صیقل از جفا
عشق چون دعوی جفا دیدن گواه
چون گواهت نیست شد دعوی تباه
چون گواهت خواهد این قاضی مرنج
بوسه ده بر مار تا یابی تو گنج
آن جفا با تو نباشد ای پسر
بلک با وصف بدی اندر تو در
بر نمد چوبی که آن را مرد زد
بر نمد آن را نزد بر گرد زد
گر بزد مر اسپ را آن کینه کش
آن نزد بر اسپ زد بر سکسکش
تا ز سکسک وا رهد خوش‌پی شود
شیره را زندان کنی تا می‌شود
گفت چندان آن یتیمک را زدی
چون نترسیدی ز قهر ایزدی
گفت او را کی زدم ای جان و دوست
من بر آن دیوی زدم کو اندروست
مادر ار گوید ترا مرگ تو باد
مرگ آن خو خواهد و مرگ فساد
آن گروهی کز ادب بگریختند
آب مردی و آب مردان ریختند
حرف بسیار است اما اهل گفتن نیستم!..
« دروغ چرا خداییش تو گوش نمی کنی؟؟»
با دلم درگیرم... آری! با تو دشمن نیستم!

ساده می‌گویم... تو را این‌روزها گم کرده‌ام!
چند روزی می‌شود در قید بودن نیستم!

این که از او می‌نویسم در غزل‌هایم تویی!
آن که از او می‌نویسی همچنان من نیستم!

حرف‌هایم را سکوتم می‌زند این روزها!
شاعر این بیت‌های نیمه‌جان من نیستم

.......................................................

‏‏اگرگاهی ندانسته به احساس توخندیدم
و یا از روی خودخواهی فقط خودرا پسندیدم
اگر زخمی چشیدی گاه گاهی از زبان من
اگر رنجیده خاطر گشتی از لحن بیان من
نمیگویم میان سجده ی سبزت دعایم کن
فقط امشب شب قدر است
تولطفی کن حلالم کن
.........................................

امشبی را که در آنیم غنیمت شمریم ...
شاید ای جان نرسیدیم به فردای دگر ...
الهی که تو هزاران فردای دگر رو ببینی... تازه برای اون فردای فرداهاتم خدا از رو عمرما ور داره بذار رو عمر شما ... خداییش بدجوری روزگار غربت و مظلومیته ... !!
از دست بسته ما که پا بندم داریم خیلی کاری بر نمیاد .. پس عمر اضافمون برا ی شما که به امید دارم به برکت مقام و شان آسمانیت بتونی پرده تاریک فراموشی لاله های در خون خفته را کنار بزنی ...
حالا ما هم کنار شمادخوبان یه بال بالی می زنیم ... دعا کن خداییش عاشقی درد سری بود نمی دانستیم ...حاصلش خون جگری بود نمی دانستیم !

به راه بادیه رفتن به از عاریه نشستن
که گر مراد نیابم به قدر وسع کوشم ...
....................................................................
قربان شما ... قنبر ...

امیرالمومین عليه السلام:
كُن عَفُوّا في قُدرَتِكَ، جَوادا في عُسرَتِكَ، مُؤثِرا مَعَ فاقَتِكَ، يَكمُل لَكَ الفَضلُ.

امیرالمومنین عليه السلام:
در هـنگامـى كه قـدرت دارى، با گذشت بـاش، و در گـاهِ تنگ دستى ات بخشنده، و در وقت نيازمندى ات، ايثارگر باش تا فضل تو كامل گردد.

غرر الحكم: ٧١٧٩
عيون الحكم و المواعظ: ٣٩٣ / ٦٦٦٧

..................................................

امیرالمومنین عليه السلام:
خَيرُ النّاسِ مَن كانَ فى عُسرِهِ مُؤثِرا صَبورا.

امیرالمومنین عليه السلام:
بهترينِ مردم، كسى است كـه در تنگ دستى اش ايثارگر و شكيبا باشد.

غرر الحكم: ٥٠٢٨
عيون الحكم و المواعظ: ٢٣٨ / ٤٥٣٧

..................................................

أميرِالمُؤمِنينَ عليه السلام أنَّهُ رَأى يَوما جَماعَةً، فَقالَ: مَن أنتُم؟ قالوا: نَحنُ قَومٌ مُتَوَكِّلونَ. فَقالَ: ما بَلَغَ بِكُم تَوَكُّلُكُم؟ قالوا: إذا وَجَدنا أكَلنا، و إذا فَقَدنا صَبَرنا. فَقالَ عليه السلام: هكَذا يَفعَلُ الكِلابُ عِندَنا! فَقالوا: كَيفَ نَفعَلُ يا أميرَ المُؤمِنينَ؟ فَقالَ: كَما نَفعَلُهُ، إذا فَقَدنا شَكَرنا، و إذا وَجَدنا آثَرنا.

روايت شده است كه روزى امير مؤمنان، گروهى را ديد. پرسيد: «شما كيستيد؟» گفتند: ما جماعتى اهل توكّل هستيم. فرمود: «توكّلتان، شما را به چه رسانيده است؟» گفتند: هر گاه چيزى بيابيم، مى خوريم، و اگر نيابيم، صبر مى كنيم. فرمودند: «سگ هاى ما هم همين كار را مى كنند!» گفتند: پس چه كنيم، اى امير مؤمنان؟ فرمود: «كارى كه ما مى كنيم: هر گاه نداشته باشيم، شكر مى كنيم و هر گاه به دست آوريم، ايثار مى كنيم»

مستدرك الوسائل: ٧ / ٢١٧ / ٨٠٧٦

..................................................

الإمامُ الباقرُ عليه السلام:
إنَّ لِلّهِ عز و جل جَنَّةً لا يَدخُلُها إلاّ ثَلاثَةٌ: رَجُلٌ حَكَمَ عَلى نَفسِهِ بِالحَقِّ، و رَجُلٌ زارَ أخاهُ المُؤمِنَ فِي اللّه ِ، و رَجُلٌ آثَرَ أخاهُ المُؤمِنَ فِي اللّه ِ.

امام باقر عليه السلام:
خداوند را بهشتى است كه جز سه كس، وارد آن نمى شود: مردى كه عليه خود به حق داورى كند، مردى كه براى خدا به ديدن برادرش برود، و مردى كه به خاطر خدا برادر مؤمنش را بر خويشتن، مقدّم بدارد.

الكافی: ٢ / ١٧٨ / ١١
من رمیدم که تا اینجا پات وایستادم ؟ من ...!....من ! من برمم تا تو رها بشی ؟؟ خوشحال شدی دو روز نبودم ؟ گفتی آخرش از میدون ادعاهای فاش نیوزیش بیرونش کردم و آبروشو بردم ؟
چی فکر کردی درباره ما ... ها ؟
یه چیز می گم نخندیا ؟؟
قبل اینکه با شما آشنا بشم اولش با یه کسای دیگه آشنا شدم ... خیلی فعال و دلسوز جانبازان بودند ... خودم تنها بودم...یه واسطه خوب باعثش شده بود به چشمه نور برسم .... همه چیز خوب بود ..‌بعد یهوویی متوجه شدم دارن یه مهربانی در حقم می کنن که .....!!
گفتم ولم کنید بابا .....
.بعد اومدم اینجا ....اینبار به خاطر تجربه اون مهربانی ها تنها نیومدم ....اومدیم همین جا که بقول خودت به کله مار بوسه بزنیم !! اما فقط من مار رو می شناختم ولی گفتم خضر ماست ... هر چه بود ما رو به گنج می رساند ... والله !
یادت باشه خودت اصطلاح کله مار رو بردیا.. ... ولی واقعا یه نیشی به جونم زده شد که تا روز قیامت یادم نمی ره ...اما من یه ارادتمند هدفدارم هیچی نگفتم اگه هم بگم مگه بعد یه سال قبول می کنید همون موقعم می گفتم قبول نمی کردید ؟ با اینحال این بوسه ها ی ماری را ترجیح می دم به آن خوبی ها و مهربانی های .... بگذریم ...
همه رو رها کردم گفتم بذار تنهایی تا یه جایی بپرم بعد برمی گردم راهنما میشم برای بقیه ... اما چی شد ؟
این همه شعر و حدیث ...؟ که بگی دارید منو صیقل می دید برای نجاتم از دیو درون؟
گلم حواستون هست بعد این همه سال صیقل دادن ... دیگه پوست منو دارید می کنید ؟ یعنی خداییش حالیتون هس حق الناس من ؟
پروژه فکری شما باعث شد پوست منو کندید ... خو یه بارم به حرف و فکر من و امثال من توجه کنید ؟
من که می گم بیایید در عین احترام و حفظ منزلت شما... کاری می کنم خودتون از نزدیک شاهد ادعای من باشید ... شمایید که حاضر نیستی سختی راه رو به جان بخرید ؟ از همونجا هی به من می گیدال کن بل کن ... !
این حدیث آخریت منو کشته ؟
دیگه مجبورم کردید یه چیزی که تاربه حال پنهانش کرده بودمو بگم تا بدونید کجای کارید ؟ این حدیث در حق من جانباز نیست ... این برای کار شماست ... شما جانبازان که درحق انجمن جانبازان اونجوری دچار تردید شدید ؟ چرا ؟
بابا منه با این درصد جانبازی فهمیدم اونا چقدر زحمت می کشن و کجاها هم دستشون بستس و خالیه ... ! بعد شما جانباز نخاعی چطور متوجه نشدید ؟ بخاطر خدا برادر مومنت را بر افکار خودت ترجیح بده این قدر در حقشون بدگویی نکنید ؟ به جای بدگویی برید به کمکشون ...راستی اسمتو در حمایت اوناندیدم ... چرا ؟؟؟
کم موعظه کن ... برو اول دل خودتو صیقل بده گلم ...
این کار رو که کردید اون وقت متوجه می شید چرا من با این همه نیشهایی که در این دو ساله که به دل خریدم بازم نرمیدم ...؟

ارادتمند شما قنبر که همیشه به لطف خدا حق با اون بوده ...
شکر آنک از دار فانی می‌رهیم
بر سر این دار پندت می‌دهیم
دار قتل ما براق رحلتست
دار ملک تو غرور و غفلتست
این حیاتی خفیه در نقش ممات
وان مماتی خفیه در قشر حیات
می‌نماید نور نار و نار نور
ورنه دنیا کی بدی دارالغرور
هین مکن تعجیل اول نیست شو
چون غروب آری بر آ از شرق ضو
از انایی ازل دل دنگ شد
این انایی سرد گشت و ننگ شد
زان انای بی‌انا خوش گشت جان
شد جهان او از انایی جهان
از انا چون رست اکنون شد انا
آفرینها بر انای بی عنا
کو گریزان و انایی در پیش
می‌دود چون دید وی را بی ویش
طالب اویی نگردد طالبت
چون بمردی طالبت شد مطلبت
زنده‌ای کی مرده‌شو شوید ترا
طالبی کی مطلبت جوید ترا
اندرین بحث ار خرده ره‌بین بدی
فخر رازی رازدان دین بدی
لیک چون من لمن یذق لم یدر بود
عقل و تخییلات او حیرت فزود
کی شود کشف از تفکر این انا
آن انا مکشوف شد بعد از فنا
می‌فتد این عقلها در افتقاد
در مغا کی حلول و اتحاد
ای ایاز گشته فانی ز اقتراب
هم‌چو اختر در شعاع آفتاب
بلک چون نطفه مبدل تو به تن
نه از حلول و اتحادی مفتتن
عفو کن ای عفو در صندوق تو
سابق لطفی همه مسبوق تو
من کی باشم که بگویم عفو کن
ای تو سلطان و خلاصهٔ امر کن
من کی باشم که بوم من با منت
ای گرفته جمله منها دامنت
ووووووی ....فاش نیوز روم سیاه این کامنت منو چرا چاپ کردید ... ؟؟
بابا جانباز م رک بلده حرف دل ما رو چه‌جوری ببینه ؟؟؟
آخرش من که نفهمیدم سیاست شما چیه ؟ حالا چرا آن جمله اساسی رو سانسور کردی ... ها ؟
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi