07 ارديبهشت 1403 / ۱۷ شوال ۱۴۴۵
شناسه خبر : 37827
شنبه 04 مهر 1394 , 14:53
شنبه 04 مهر 1394 , 14:53
پربیننده های امروز
مقاله و یادداشت
فاصله ما تا جهنم تروریستها!
میلاد رضایی
اوضاع این رژیم حسابی بیخ پیدا کرده است
جعفر بلوری
عقبنشینیها تا کجا ادامه دارد؟
عبدالرحیم انصاری
رسانهی نوظهورِ پهپاد-موشک
سید مهدی حسینی
سفر ترکیه ما
سارا آذری
ولی فقیه عروةالوثقی و رمز پیروزی
امانالله دهقان فرد
صد رحمت به توپ میرزا آقاسی!
حسین شریعتمداری
۴۰ دستاورد عملیات تاریخی «وعده صادق»
ابراهیم کارخانهای
ادبیات ایثار و شهادت
گزارش و گفت و گو
دَماغ من و دِماغ دکتر کمیسیون!
جلال- من سومار که مجروح شدم،دراثر پرت شدن ناشی ازموج انفجار استخوان مخصوص بینی ام شکست. تازه آنجا تو اورژانس و بیمارستان، صحرایی هم که رادیولوژی نبود ،اما بعد از دوسه روز که تازه بهوش آمدم،احساس می کردم نصف صورتم نیست. تا اینجا راداشته باشید.
وقتی دماغ دوتکه ام را نشان پزشک محترم؟؟؟کمیسیون دادم، جوابی داد که تا مغز استخوانم را آتش زد، لبخندی تلخ زد و گفت...از کجا بدانم راست میگی؟ شاید دماغت تو تصادفی، افتادنی، جایی دیگر شکسته!! سوختم ازاین قضاوت ... سوختم از این بی عدالتی که انگ دروغ هم بر پیشانی ام زدند ...سوختم
کد خبرنگار: 20
سلام ،آقا جلال تازه شانس آوردی آق دکتر کمسیون یه کشیده آبدار زیر گوشت نخوابانده،البته درآینده نه چندان دوراینکار اصلا بعید نیست....می کنند ....می زنند...
سلام دوست نادیده ام آقای یوسف محترم من از 19 اسفند1363تا اوایل تابستان 1365 درسومار بودم با تیپ 40 سراب ...سال 64هم دوبار مجروح شدم ...ممنونم
البته آقایوسف فراموش کردم از سومار هم تیپ 40 به منطقه عملیاتی میمک منتقل شد که صدمرتبه بهنر ازسومار بود...سپاس فاش نیوز
دو بار رفتم کمیبسیون پزشکی پزشک ریه فردی بود بنام دکتر...
بار اول بقدری عصبانی بود که دو تا دو تا می دید فقط پرسید چکاره ای گفتم معلم
گفت کجا زخمی شدی گفتم آخرین بار شامچه گفت برو به هیچ مدرکی توجه نکرد
اعتراض کردم بعد سه سال دو باره رفتم باز همون دکتر بود به مدارک بالینی توجهی نکرد در حال ترجمه یه متن انگلیسی بود و با ماژیک فصسفری روی برخی کلمات خط می کشید بدون اینکه نگاهم کند گفت چکاره ای گفتم معلم گفت کجا زخمی شدی گفت شلمچه گفت بفرمائئید
پرسیدم آقای دکتر پس این همه مدرک سی تی اسکن نوار ریه گواهی بیمارستان رو چکار کنم گفت لازم نیست قبلا دیدم در حالی که قبلا هم ندیده بود به ایشون اعتراض کردم گفت از کجا بدانم شیمیایی هستی
حال تائیدیه سپاه تائیدیه بیمارستان بقیه الله تائید پزشک فوق تخصص و گواهی بهداری سپاه استان ارزشی پیش جناب مترجم یا همان دکتر کمیسیون ندارد
درصد نمی خواهم اما تحقیر نکنید
بار اول بقدری عصبانی بود که دو تا دو تا می دید فقط پرسید چکاره ای گفتم معلم
گفت کجا زخمی شدی گفتم آخرین بار شامچه گفت برو به هیچ مدرکی توجه نکرد
اعتراض کردم بعد سه سال دو باره رفتم باز همون دکتر بود به مدارک بالینی توجهی نکرد در حال ترجمه یه متن انگلیسی بود و با ماژیک فصسفری روی برخی کلمات خط می کشید بدون اینکه نگاهم کند گفت چکاره ای گفتم معلم گفت کجا زخمی شدی گفت شلمچه گفت بفرمائئید
پرسیدم آقای دکتر پس این همه مدرک سی تی اسکن نوار ریه گواهی بیمارستان رو چکار کنم گفت لازم نیست قبلا دیدم در حالی که قبلا هم ندیده بود به ایشون اعتراض کردم گفت از کجا بدانم شیمیایی هستی
حال تائیدیه سپاه تائیدیه بیمارستان بقیه الله تائید پزشک فوق تخصص و گواهی بهداری سپاه استان ارزشی پیش جناب مترجم یا همان دکتر کمیسیون ندارد
درصد نمی خواهم اما تحقیر نکنید
سلام آقایوسف یادش بخیر هرچه بود جبهه بود ،سومار مارها وعقرب هاش پل هفت دهنه وسه دهنه وتپه انگشتی ،تپه کله قند ی و452ووووو از حالا صد مرتبه که نه هزاران مرتبه بهتر بود ،لااقل دوستانمان دوست بودند ،زجر کشیدیم از اشخاصی که در ادارات مدیر شدند ومدیر کل و«انا ربکم اعلا»سر می دهند ..چقدر تهدید وارعاب .؟ جرم ما اینکه جبهه وجنگ مال ما بود ومدیریت بی درایت. .از ان از ما بسیجی تر که فقط آزارمان می دهند ،ما شبها کابوس می بینیم وبالرز از خواب می پریم،علاوه بر اینها بدبخت خانواده ما که از دست ما چه زجرهایی که نکشیدند!!! هیچ چیز نخواسنیم جز ادب وباور ،باور ازاینکه این ما ها بودیم که لبیک گوی امام بودیم ورفتیم ..تا کی توهین وحقارت..تاکی تهدید وارعاب ،همین چند دقیقه پیش بنده توسط مدیر کل مان به خاطر رعایت عدالنی که از ایشان خواستم محکوم.به حاشیه سازی شدم....عرض کردم فقط دنبال بهانه ای هستند تاهرچه عقده وکینه از جانبازان دارند در سر فرصتی خالی کنند ،بدبختی اینه که هیچکس را نداریم دردمان را بگوییم..هیچکس..واینها هم این را می دانند وبه همین خاطر لبه تیز شمشیر بیعدالتی وتهدید وارعابشان را درست زیر گلویمان جلا می دهند تا تیز تر باشد،من فقط ماندم خدا چرا ساکت است ..صبر ما که صبر ربوبی اش نیست ،ما یک بنده ساده ایم که عده ای هر اهانتی را برما روا می دارند،...بد جوری بغض دارم بدجوری ...دارم دق می کنم،دیدید کودکی را اگر هم سن سالانش در محله کتک بزنند با چشمان گریان نزد والدین خود می رود تا مثلا پدرش ،مادرش را بالا سر بچه.ها ببرد که نشان دهد بی کس وکار نیست،آدم دارد،آورده است..اما بچه یتیم چون.کسی را ندارد ،دم بر نمی آورد،چنان از ته دل می سوزد که فقط خدا می داند،دوست من ،ما از آن بچه یتیم هم یتیم تریم ،اعصابم بد جوری قاطی شده، امشب می خوام اگر عمری باشد سر نماز فقط برای خدا بگویم ،پیامبر اکرم«ص» فرموده..آه مظلوم بی هیچ حجابی در عرش خداوند است » ممنونم فاش نیوز محترم ...ممنونم که کمی دلم را خالی کردم ...ممنونم...
سلام اقا جلال حال ما هم که گرفتی عزیز برادر
دیگر از ما سنی گذشته باید بیشتر صبور باشیم میدانم به دردی مبتلا هستی که درمانش سخته بله بیماری اعصاب و روان بد دردیه . بنده همدرد شما هستم و درک میکنم بشما چه میگذره .
برادر گلم خدا صابرین را دوست داره . داداش گلم هر خواسته ای داری فقط از خدا بخواه که انشاالله تا چند ماهی مقدار زیادی از مشکلاتت حل خواهد شد .
ما همه جانبازان شما را دوست داریم و همیشه دلنوشته های شما پیگیری میکنیم . سلامت بمان چون خانواده نیازمند شماست ...
دیگر از ما سنی گذشته باید بیشتر صبور باشیم میدانم به دردی مبتلا هستی که درمانش سخته بله بیماری اعصاب و روان بد دردیه . بنده همدرد شما هستم و درک میکنم بشما چه میگذره .
برادر گلم خدا صابرین را دوست داره . داداش گلم هر خواسته ای داری فقط از خدا بخواه که انشاالله تا چند ماهی مقدار زیادی از مشکلاتت حل خواهد شد .
ما همه جانبازان شما را دوست داریم و همیشه دلنوشته های شما پیگیری میکنیم . سلامت بمان چون خانواده نیازمند شماست ...
نظری بگذارید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
زنگ خاطره
معرفی کتاب
واقعا باید صبر داشته باشی و امید به اینده . انشاالله همه چی درست میشود . راستی چه سال در سومار بودی و کدام گردان چون من هم از سال 62 تا یکسال پس از قطعنامه انجا بودم