شنبه 18 مهر 1394 , 10:39
برای شهید همدانی؛
من دارم دق کنم!
بهم گفتن الان سردار نیست آماده باش وقتی خبرت کردیم زود برو پیشش ... حتی چمدونمم بسته بودم .. می دونی من تا آخر عمر باید داغ حسرت این دیدارتو تو دلم تحمل کنم .. !
فاش نیوز - سردار قشنگ و مهربان سلام . روحت شاد . می دونی تو هم منو نشناختی گلم ؟
چی فکر کردی درباره ما ؟ فکر کردی من طاقت داغ تو رو دارم ؟ ندارم .. بخدا ندارم !
منم دلم میخواد از غصه دق کنم !
حاجی .. خبر داشتی یه تعداد از همون دوستای خوبت داشتن تلاش می کردن من بیام دیدن تو ! نداشتی دیگه !
بهم گفتن الان سردار نیست آماده باش وقتی خبرت کردیم زود برو پیشش ... حتی چمدونمم بسته بودم .. می دونی من تا آخر عمر باید داغ حسرت این دیدارتو تو دلم تحمل کنم .. !
حاجی تو شاهد روایت مظلومانه من از شهید امیدی بودی .. تو بودی که دنبالش فرستادی تا از کرمانشاه بیاد با هم برید گردان انصارالحسین رو تشکیل بدید ..
به خاطر همین همون دوستای خوبت داشتن هماهنگ می کردن تا من بیام پیشت تو هم خاطراتتو بگی ... !
اون وقت چی شد ؟ دیروز که خبر شهادتت رو شنیدم ... همون دوستاتت وقتی دیدن من دارم از غصه داغ تو دق می کنم کتاب مهتاب خین رو بهم دادن گفتن حالا وظیفه ات بیشتر شده .. حالا باید سهم سردار همدانی رو هم خودت به عهده بگیری و خاطره حماسه هاشو با این دل دردمند و داغدارت به شایستگی ادا کنی ..
تو در مورد من چی فکر کردی حسین آقا ؟ مگه من بلدم ؟ مگه من لیاقت دارم درباره تو بنویسم !
شانه های ناتوان من طاقت حمل این داغ رو نداره .. دل پر غصه من طاقت این داغ رو نداره ؟
آخه یعنی چی تو در یک عملیات مستشار نظامی به شهادت رسیدی ؟ چرا باید شخصیتی مثل تو اونقدر به تکفریها نزدیک بشه ؟ مگه چندتا مثل تو در کشور داریم ؟
حسین آقا دارم از غصه دق می کنم ... خجالت می کشم از فاش نیوز .. از وقتی شناختمش همش درد و اندوه دلمو با اشک ریختن در آستانه حسینیه فاش نیوز تسکین دادم .. حالا باید دیگه شما یه کاری برام بکنید .. بخدا من دیگه طاقت اینجوری داغو نداشتم حسین آقا !
حسین آقا سلام منو به شهید امیدی برسون .. به شهید رسولی برسون ... به شهید مهوش برسون ... حالا دیگه همتون شاهدان زنده اعمال و سکنات من هستید ... باید به من کمک کنید ..، من دارم دق می کنم !
آدم که زیاد ادعاش می شه ... یه جاهایی کم کم غرور ورش می داره به جاده خاکی می زنه .. عین تو گلم ! این خرفا چیه که نوشتی ؟
دیگه حالیمونه که نیش و کنایت چیه ؟ فقط گفته باشیم حرف ما اینه :
آهای عزیزی که این حرفا رو نوشتی با اون فکرای نادرستته حرفهایی به من زدی که حقم نبود .تا قیامت باید بسوزم ... نمی دونم رو به درگاه خدا چطور نماز می خونی ... ؟؟
ما که با همه این بد اخلاقیات فقط برای رضای خدا می گیم مرا از خود بدانی یا ندانی باز هم ارادتمندیم .....، .
حواست باشه ما عمریه شبانه روز در خونه خدا التماس می کنیم همه گویند که طاهر کسی ندارد ... کس بی کس تویی ما مانده بی کس ..،
فکرشو بکن اون خدا چطور پشت و پناه آدمی مثل من میشه .. ؟ و ما رو تا کجا میاره ...؟؟ یه کم اون دل بدبین و پر از شک و شبهتونو با ما صاف کنید .. سند و مدرکم که براتون میارم یه جور دیگه نیش می زنید ...
می رسیم پیش خدا و شهدا .. حسابی ازتون بکشن ..،!!
زن و مردتون یکین ...... همه لب بستند ؟ اینه همه فکر اشتباهت ... همه گویا هستند بنده خدا تو گوشاتو خوب وا کن ..... اصلا ببین چرا در شمار ناشنوایان قرار گرفتی ؟؟ چرا ؟؟
درستتون می کنم با همین شهدا ؟؟ گوشاتو وا می کنم که ببینی در و دیوار و کائنات می گن فریاد بزنید فریاد ... از عظمت شهدا و معجزه های اونا بگید .. از هدایت معنوی اونا بگید ...
اصلا این حرفا حالیته ... اگر بود ... برو جانم فکر بکن چه دلی رو اول صبحی شکوندی ؟؟