شناسه خبر : 40984
یکشنبه 13 دي 1394 , 09:37
اشتراک گذاری در :
عکس روز

پاسخ شهید به پدرعروس سرمایه‌دار

خانواده عروس یکی از سرمایه‌داران مطرح شهر بودند. پس از گفت‌وگوهای اولیه قرار شد آینه و شمعدان و لوازم سر عقد را تهیه کنیم و یک شب دیگر برای برگزاری مراسم در خانه‌ عروس دور هم جمع شویم.
***
 در خانه‌ عروس دور هم نشسته بودیم که پدر عروس خطاب به جلیل گفت:
- «شما تا امروز زحمات زیادی در جبهه کشیدید و ان‌شاء‌الله خداوند قبول کند. ولی از این به بعد سعی کن، جبهه‌رو کنار بگذاری، من هم خانه، ماشین و سرمایه در اختیارت می‌گذارم تا همین‌جا مشغول به کار بشی.»
 پدر جلیل گفت:
-«این چیزها نیاز نیست.»
 پدر عروس ادامه داد:
- «من این چیزها رو ضمانت می‌کنم تا دخترم بی‌سرپرست نماند.»
 جلیل که تا آن لحظه ساکت بود، با آرامش گفت:
- «ولی من که نمی‌توانم جبهه‌رو ترک کنم.»
 پدر عروس دوباره گفت:
- «اگه دخترم‌رو می‌خواهی باید کتباً بنویسی که جبهه نمی‌روی. اگه این شرط رو قبول کردی همین الان خطبه عقد ‌رو می‌خوانیم در غیر این صورت... » 
رنگ چهره‌ جلیل عوض شد و گفت:
- «مگه می‌شه جبهه‌رو رها کنم؟»
با ایما و اشاره به او فهماندم که:
- «جلیل جان، الآن بیا یک کاغذ بنویس که جبهه نمی‌روی و به پدر عروس بده؛ بعد از مراسم عقد برو دنبال کار و زندگی خودت...»
 جلیل گفت:
- «مسلمان باید به اصل و اساس حرفی که کتباً متعهد می‌شود عمل کند؛ نمی‌توانم زیر قولم بزنم.»
آن وقت که پافشاری پدر عروس را بر نرفتن به جبهه دید از جا بلند شد و مجلس را ترک کرد.
***
 خاطره‌ای از شهید جلیل محدثی‌فر

راوی: مادر شهید

منبع: کیهان
اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi