شناسه خبر : 43559
چهارشنبه 25 فروردين 1395 , 16:33
اشتراک گذاری در :
عکس روز

بخش پایانی گفت وگو با یوسف مجتهد

از بستن پرونده های جانبازی تا ریاست کمیسیون ماده 16

بنیاد، واقعا" اگر بخواهد متحول بشود باید هم در رفتارها، هم در برنامه ها، هم سیاست گذاری ها و هم روش ها اصلاحاتی صورت بدهد.

فاش نیوز -  بخش سوم و پایانی گفت وگو با یوسف مجتهد، ادامه ی بخش دوم و حضور وی درسازمان بنیاد شهید و امور ایثارگران و قضایای مربوط به آن است. این بخش همچنین همانند شماره قبل، حاوی اطلاعات بسیار مهم و روشنگرانه ایست که از نظر خوانندگان عزیز می گذرد.

فاش نیوز: موضوع پرونده هایی که بستید چی بود؟

 

- جانباز نبودند! الان هم تعدادی  جانباز نیستند.

 

فاش نیوز: یک دوره ای حتی من دیدم کسانی که جانبازیشان محل تردید نبود ، این ها را بستند.

 

- حالا من می گویم. الان هم خیلی از بزرگانی که هستند جانباز نیستند، خیالتان راحت. ولی ما دیگر سکوت کردیم.

 

فاش نیوز: کسانی را که من مطمئن بودم جانباز بودند می گفتند که مجدد دارندبررسی می کنند!

 

- نه. بررسی ها، نگاه کنید مثلا"در 70 درصدی ها من هنوز اعتقاد ندارم غیر از ویلچریها و بعضی گروههای خاص مثل دو قطع عضویها و ... 70 درصد باشند. آب بستند به 70درصد، بدون تعارف!  یعنی اگر شما بخواهی نگاه بکنی انصاف نیست. مثلا" من برای 70درصدی ها نامه نوشتم رسما"به آقای دهقان. نامه هم هست هنوز. هرچه می گویم چون سندش را دارم می گویم. نوشتم آقای دهقان بیش از1000نفر از هفتادی ها، 70% نیستند و حقوق بیت المال داردتضعیف می شود. آقای دهقان هم انصافا" حمایت کرد. کار نداریم اما انصافا" وقتی گزارش دادیم، پاراف کرد: آقای مجتهدبررسی کن. جلسه گذاشت معاون بهداشت و درمان آمد، رئیس کمیسیون، همه دراتاقش نسشتیم. آقایان بهداشت و درمان به راحتی گفتند: آقای مجتهد اگر می خواهی این کار را بکنی ماهمه استعفا می دهیم. به آقای دهقان گفتم می بینید؟ پای کار نیستند اینها. می دانید چه منابعی دارد ازبقیه جانبازها گرفته می شود؟ اولا" اینها دارند 2تا حق پرستاری می گیرند، درحالی که هفتادی نیستند! اینها مسکنشان اینطوری اداره می شود، حقوقشان اینطوری اداره می شود. کجای این انصاف است؟  لذا این بحث ها همیشه هست.

اصلا" اعتقاد نداشتم بمبارانی ها باید جانباز ایثارگر شوند.  البته اینها قربانیان جنگ هستند و باید از جهت درمان و مستمری تحت پوشش باشند .ریاست وقت بنیاد نگذاشت. برگشت گفت آقا طرح خیلی خوبیست ، ولی اینها را زمان من نیار. یک واهمه ای مدیران داشتند که دوره خودشان بحران درست نشود. از رفیق دوست بگیر تا خود آقای دهقان، بی تعارف می ترسیدند. چون همه می دانستند سه چهارسال هستند و نفربعدی می آید. همین کمیسیون هم که گفتم هفتادی ها بررسی بشوند، گفتم: آقای دهقان حکمش را بزن مسئولیتش بامن،  من هفتادی ها را لغو می کنم و می فرستم کمیسیون. یک آیین نامه  نوشته بودیم که حتی به زریبافان هم گزارشش را دادم، نوشتم که زریبافان روی آیین نامه من دستور داده و بازهم مدرکش را دارم. همه اینها سوابقش هست. منتها به آقای دهقان و زریبافان نوشتم ولی نوشتم اولین کسی را که باید مجازات کنید این پزشکانی هستند که این درصدها را داده اند . تمام حقوق بیت المال را از حلقوم این ها بکشید بیرون. گفتم من حاضرم این کار را بکنم.  آقای م را که می شناسید، من پرونده اش را بستم، صراحتا". ایشان نمی شناخت، دیدم دارد در بنیاد داد می زند که: کی پرونده منو بسته؟!  گفتم: من بستم .من گفتم(زیرنظریه کمیسیون) آقا اسم بنویسید زیر امضاتون. حراست حاضر نبود اسم بزند، کمیسون پزشکی و بهداشت و درمان هم اسم نمی زدند زیر امضاهایشان. گفتم چرا اسم نمی زنید؟ من یک دوره ابلاغ کردم حراست در احراز نباشد. معاون بودم گفتم اگر حراست اسم نزند نماینده اش را نمی خواهم باشد! اسم بزنید. جرئت داشته باشید. آقا ما می زدیم. گفت شما روی چه حسابی پرونده منو بستید؟ گفتم برای اینکه جانباز نیستی. گفت: رهبری گفته من جانبازم. گفتم شرمنده، دستور  رهبری روی چشم، بنویسند جانبازی ،ما غلط بکنیم بگیم نه.

پرونده «ه ک» رو هم بستم.  تو راه داشتم می رفتم غروب بود، فروزنده زنگ زد. گفت: تو چه می کنی چرا پرونده می بندی؟ گفتم پرونده کی؟ گفت: جانباز ویلچری آمده زیر باران ایستاده هرکس رد می شود، لعن و نفرین می کند، فحش می دهد! تو چرا اینکارو میکنی؟ گفتم: (ه ک ) آمده ؟گفت آره. گفتم: شرمنده آقای فروزنده من تا امروز حقوق و همه مزایایش را بسته بودم ولی مستمریشو گذاشته بودم. فردا که رسیدم(اداره) مستمریشم دستور میدم قطع بشود، حالا که اینطور شد. گفت چرا، گفتم حالا که اینطور شد ایشان ثابت کند جانباز است. آقا من صبح صراحتا" دستور دادم مستمری او راقطع کنند. نامه به استان تهران نوشتم تمام امکاناتی که گرفته به نرخ روز حساب کنید من می خواهم او را به دادگاه بکشانم. همه را بنویسید به نرخ روز. خانه گرفته بود همین خیابان زرتشت، بلوار کشاورز. دیدم آمد. هرروز می آمد. من می گفتم: نمی بینمت، بحث ما توی دادگاه است. من دادگاه می بینمت، تو آنجا ثابت کن جانبازی. من پرونده او را کامل در آورده بودم. ایشان توی خیابان ... تصادف می کند.آن موقع مجروحین را می بردند بیمارستان امام خمینی، او با مجروحان داخل می شود. بعد برای اینکه لو نرود، پرونده اش را رفته بود از ... گرفته بود و از بین برده بود که لو نرود. فکر نمی کرد ما به آنجا دسترسی داشته باشیم. بعضی موارد من فردی را مامور می گذاشتم مثلا" می رفت آنجا، همه را جمع می کرد و می آورد. تا پرونده ای را یقین نمی کردم جانباز نیست، نمی بستم. یعنی یک پرونده ای که من بستم یکی جرئت دارد بیایدبگوید هنوز بازاست! البته وقتی به یقین می رسیدم این کار را می کردم، چون می دانستم معاش و زندگی افراداست. پرونده فلان فرد مشهور هم مشکل داشت .

فاش نیوز: می گفتند شیمیایی است، مگر نبوده؟

 

- حالا داستان دارد همه اینها. خوبی اش این است که همه چیزدر حافظه ما می ماند. البته می گفتم سوابق پرونده فلانی را به هیچ وجه نگذارید داخل پرونده اش. چون می دانستم بیرون می کشند و از بین می برندمدارک را . لذا جدا جدا نگه می داشتیم.

یا مثلا" فرض کنید خود همین آقای (ح ) خب معتقد نبودیم که این باید بشود جانباز. همه چیز را به هم پیچیدند تا جانبازش کردند. یک روز من توی کمیسیون جلسه داشتم، ماده 16 بود، خب رئیس جلسه هم بودیم، دیدم  از دفتر ریاست زنگ زدن ، ما بلند شدیم رفتیم خودم را رساندم ساختمان مرکزی . رفتم داخل دیدم مدیر کل بهداشت و درمان و رییس کمیسیون پزشکی منتظرند و نشسته اند. تا رفتم داخل  رئیس بنیاد گفت: آقای مجتهد یعنی چی تو میگی جانباز نیست. گفتم: خب الان هم میگم نیست، فکرکرده حالا شما بگویید، میگم هست؟نیست! گفت: یعنی چه؟ این آقایان میگن هست! گفتم جدا"؟ آقای دکتر... (اسم نمیبرم) آقای دکتر... شما می گویید هست؟ گفتند بله، وقتی رییس  می گویند هست، ماهم می گوییم هست! گفتم: مرد حسابی من حداقل دو نامه تخصصی بلند بالای مکتوب از شما دارم در خصوص عارضه همین فرد که برگشتید گفتید به هیچ وجه این عوارض ارتباطی به جبهه و جنگ ندارد! چرا اینجا این حرف را می زنید؟ گفتند: آخه درسته، آن حرف، حرفِ کارشناسی ما بوده، ولی آقای رییس  دارد می گوید... بعد یک نگاهی کردم گفتم: نیست.

 آن 200 پرونده  هم که بسته شد کاشانی با پذیرش و اینها در ابتدای کار آشنا  نبود، این طوری بود دیدگاهش. آمد داخل اتاق گفت: این دکان بازارا چیه درست کردید آقای مجتهد؟ پرونده می بندی، پرونده فلان میکنی. گفتم: انگاری شماهم تحت تاثر قرار گرفتید؟ گفت آره. گفتم اتفاقا" فردا جلسه پذیرش است، کلی پرونده الان آماده است که باید بررسی بشود. به او گفتم صبح بیا، ببین چطور بررسی می شوند که حداقل بدانید وقتی می روید جایی، هر چیزی را باور نکنید.

کاشانی اخلاقش طوری بودوقتی همایش و اینجور چیزها بود می گفت: کدام دیوانه ای همایش ساعت 8 میگذاره؟ ما تا 10 باید بخوابیم. کی 8 میاد سرکار؟ این طوری بود اخلاقش...

ولی آن روز آمد، سر وقت هم آمد. نشست اتفاقا" پرونده ها را که آوردند، دیدم شش هفت پرونده هفتاد درصدی هست.

فاش :  در واقع بازبینی پرونده ها بود؟

 

- پرونده ای بود که گزارش می آمد مثلا" "ه ک"  گزارش کتبی آمده بود. دنبال این مدارکی که رفتیم همه پرونده ها در آمد. خودش هم بعد آمد. وقتی آوردندش  داخل، گفت: آقای مجتهد چرا پرونده منو بستی؟ گفتم دادگاه. گفت یعنی چی آقای مجتهد، چرا دادگاه؟ من جانبازم! جالب است که گواهی که آورده بود سپاه هم آن را تایید کرده بود البته بر اساس گواهی دو پاسدار ، 2 پاسدارهم تاییدش کرده بودند. شما ببینید تا کجا رفته بود. بعد به او گفتم:  تو توی خیابون ... تصادف کردی. خانه را از حلقومت می کشم بیرون. هرچی حقوق گرفتی و... افتاد به گریه. گفت: آقای مجتهد من تصادف کرده بودم دیدم خیلی به جانبازها احترام میگذارن ،بخدا اشتباه کردم ..گریه  و... گفتم بنویس نوشت همه را. بعد به آقای فروزنده گفتم این اقرارنامه و اینم مدارکِ آقای فلانی است. گفت: پدرشو در میاریم حالا که اینطور شد. گفتم حالا؟ به واسطه این بود که اعتمادش زیاد شد. بعدا" اگر یکی می رفت کمیسیون وکل کمیسیون هم می گفتند فلان، می گفت نه تا حرف ایشان نباشد قبول نمی کنم.  چون می دید در هیچ چیزی ما مغلوب نشدیم  چون با مدرک بود. در صورتی که آقای فروزنده قاعده مدیریتی اش این است، مدیرش را مچاله میکند که ازش تبعیت کند!. ولی دید، نه هربار بحث کردیم عقب نشست درقبال مستند و مدرک. بعد به (ه ک ) گفتم من کمکت می کنم. هرچه تا حالا گرفتی حلالت. من نامه می دهم به آقای فروزنده به اسم محرومان ببخشد بهت. گفت خیلی ممنون.خلاصه نامه نوشتم به آقای فروزنده و ایشان گفت باشد ببخشید به اسم محرومان  و از سرفصل محرومان .

آن تعداد هم آقای کاشانی وقتی نشست اولین پرونده، پرونده 70 درصدی بود. آقای فلانی جانباز فلان، 70درصد و اهل فلان استان. آقای کاشانی گفت: هفته پیش رفتیم با استاندار یک تلویزیون هدیه بردیم برایش !. خب یعنی چی، چرا میخواهی پرونده اش را ببندی؟  گفتم: شرمنده توی این گزارش نوشته من در روستا کشاورزی می کردم هواپیماهای عراقی رد شدند دیوار صوتی را شکستند! گواهی هم دارد که من 15متر رفتم هوا خوردم زمین! چشم هام نابینا شده! واقعا"مسخره است، ایشان اصلا" قبلِ از انقلاب نابینا بوده! پس فکر کردی پرونده چه کسانی را  می بندیم؟

باورکنید همین کاشانی بعد ازبررسی پرونده پنج شش تا 70 درصدی می گفت: آقای مجتهد ببند، ببند من پشت سرت هستم. هرچی می خواهی ببند. هرکی حرف زد غلط می کند. گفتم: من که ننشستم اینجا نان مردم را بِبُرم. هرکی هست... حالا بعضی پرونده ها سیاسی هستند، زورمان بهشان نرسید! ولی می دانیم که جانباز نیستند. دست بزنی هزار تا آدم می آیند پشتشان و کار را می کشند اینطرف و آنطرف. شما برای همین دوازده هزار تا آدمی که  حقوقشان را برقرار کردیم من پرونده بازرسی آنها را یک روز می آورم تا همه چیز را ببینید. شصت - هفتاد صفحه  پرونده است. بازرسی آنقدر دنبال ما بود، طوری شد که حالا مثلا" اینها را می گویند حالت اشتغال.  دی ماه یک مرتبه ما دعوای مفصلی با معاون برنامه ریزی وقت  داشتیم. معاون برنامه ریزی بود دیگر. الان هم باهم رفیق هستیم انصافا". چون به شدت آدم مومنی است، با اینکه جناحش اصلاح طلبه، ولی آدمِ متدینی است. خیلی باهم بحث داشتیم.  یک روز اتفاقا" زنگ زد گفت: می خواهم بیایم ببینمت. دیگر نه او مسئول بود نه ما مسئول معاونت تعاون  بودیم. گفتم بیا. گفت: یک چیزی اتفاق افتاده می خواستم قبلا"به شما بگویم، نگفتم. همان روزهم آسیابان را صدا زدم گفتم باید باشید، آقای استادان می خواهد بیاید.

ما یک دعوا داشتیم. سال 79 - 80 . چهل میلیارد تومان عددی بود برای خودش در سال80. مثلا" شما فکرکن 40 میلیارد تومان و من یه قاعده ای داشتم و این اتفاقا" موفق کرد مارا . من منابع را تخصیص می دادم افراد  را وارد می کردم. بودجه من همیشه آذرماه یا دی ماه تمام می شد  لذا متمم لازم بود توی حوزه پرداخت حقوق ها. اینها گفتند آقای مجتهد این کار را که میکنی مشکل درست می شود. من گفتم: مملکت تا به حال سابقه نداشته حقوق ندهد ... می دهد .. مجبور می شود بدهد. ما اگر ورودی هایمان را انجام بدهیم مجبورند حقوق بدهند، دی ماه و بهمن و اسفند را. همینطورهم می شدهرسال. بایک ترفندی آمار اضافه می شد.

ما آن سال دیدیم نزدیک 40 میلیارد تومان منابع احتیاج داریم، نه برای مثلا"یک ماه حقوق ، برای دادن 12ماه حقوق به 12 هزار آدم جدید. این خیلی بداست. کمیسیون هم تا ابلاغ نمی کردند راه نمی افتاد برود. حکم کمیسیون خودش یک سال طول می کشد برای 12 هزار نفر که باید از بین تعداد بیشتری تعیین شوند. من همینطوری 40 میلیارد را نوشتم کسری بودجه.

اینی که گفتم داستان دارد. معاون بنامه ریزی وقت  گفت: یعنی چی؟ تو برای  دولت میخوای مشکل درست کنی من نمی گذارم. گفتم: آقا می بخشید معاونت تخصصی منم، من تشخیص می دهم کسری بودجه دارم. یا میبری یا اگه نمی بری تکلیف را روشن کن، ما خودمان ببریم. کاشانی هم بعضی وقت ها کله می کرد. حالا چطور بود کله کردنش؟ یک روز آمد داخل اتاق گفت: آقای مجتهد! می خواهیم یک کاری بکنیم هستی یا نه؟ گفتم چی؟ گفت: می خواهیم رییس سازمان برنامه و بودجه  را بزنیم. میای؟گفتم برویم. چون ایشان با ریاست بنیاد اختلاف داشتند، همدیگر را قبول نداشتند، هیچ وقت اینها باهم کنار نمی آمدند. نه این می رفت دیدن او، نه او می آمد دیدن این! جانباز چه گناهی دارد شما نمی روید باهم توافق کنید؟! بعد ما باید توی مدیریت فحشش را بخوریم. حالا به هاشم نیا هم گفت  تو هم بیا برویم. تو که از پله و اینها نمی توانی بروی بالا چون سازمان مدیریت در بهارستان است و جایی است که پله  دارد. تو بیا فقط شاهد باش.

تا رفتیم هر معاونتی هم می رفتیم تحویل می گرفتند. تا رسیدیم به حوزه ریاست. مدیر کل آمد سریع بردمان داخل. بفرمایید. گفتند نیستند بیرونند. گفتم: خب ما می نشینیم تا بیاید. بعد گفتیم یعنی چی ایثارگران توی مشکل باشند، یک نفر نشسته برای خودش و ... گفتند آقا آرام، معاون فلانی است. بعد هم با احترام دکمان کردند بیرون! گفتند چشم به ایشان می گوییم . ما این 40 میلیارد را تقاضا دادیم .

40میلیارد! معاون برنامه ریزی وقت شاگرد مرحوم دولابی بود، حاج اسماعیل دولابی، خدارحمتش کند. خیلی متخلق بود. این را به من نگفت تا توی جلسه ای که گفت می خواهم بیایم ببینمت. آقا ما 40 میلیارد را به ایشان دادیم، ایشان ناچار بود بدهد. برده بود تصویب شد ولی نگفت چطور تصویب شد. 40 میلیارد اعتبار آمد داخل مجموعه. خب حالا چه زمانی است؟ دی ماه. دی ماه من می خواهم 40 میلیارد را تخصیص بدهم. کمیسیون باید برود استان ها، پرونده ها راکمیسیون کند و از بین اینها 12هزار آدم را انتخاب کند به من معرفی بکند که من وارد سیستم شان کنم. اصلا" امکان نداشت. کمیسیون می گفت ما بتوانیم 2 استان یا 3 استان برویم. چقدر من تیم پزشکی بگذارم؟ اصلا شدنی نیست، من نمی توانم. بعدهم یک مانعی درست کرده بود! اگر جذب نمی شد اول سال برمی گشت خزانه. من خیلی ناراحت شدم و یک چیزی برداشتم نوشتم به آقای فروزنده.

آقای فروزنده احضارمان کردگفت همه بیایید. ماهم رفتیم دفترش. گفت که آقای مجتهد توضیح بدهد. من شروع کردم به آمار. آقای ... گفت: نمی خواهم شما توضیح بدهی بس است. من رئیس سازمانم توضیح می دهم. گفتم توضیح بده. توضیح داد بعد از 2 کلمه 3 کلمه گیرکرد. نمی دانست چه بگوید.گفت آقای مجتهد ادامه بده. گفتم ادامه نمی دهم، خودت توضیح بده! ماشاالله شما رئیس سازمانی. گفت حالا اینطوری نکن توضیح بده. گفتم: آقای فروزنده! مانع جذب 40 میلیارد، افزایش آمارِ این دوتا هستند. تا این دوتا باشند من اقدامی نمی کنم. برگشت گفت چی؟ شماها مانعید؟ شروع کرد به تندی کردن. بعد گفت: من استاندار بودم، من وزیر بودم، مگر می شود 40میلیارد را جذب کرد توی این مدت کوتاه؟ مگر می شود این کار؟ گفتم: آقای فروزنده من رفتم جذبش کنم، من همین را می خواستم که اینها را بگویید. گفت: اگرجذب کردی هر تعداد آدم معرفی کردی یک ماه تا یک ماه و نیم من پاداش می دهم. گفتم باشد. ما آمدیم یک سیستمی را طراحی کردیم و اسامی یازده هزار و هفتصد و خرده ای نفر،نزدیک 12هزار نفر رفتند داخل سیستم و 40 میلیارد تخصیص خورد و تمام شد. به آقای فروزنده گفتم جذب شد. گفت جذب شد؟! گفتم: بله بچه ها شبانه روز زحمت کشیدند. انصافا" به بچه ها پاداش هم داد.

درباره جذب این مبلغ همه متفق بودند معاون رییس جمهور و رییس سازمان مدیریت اجازه تصویب نخواهد داد ولی موقع رسیدگی ایشان در جلسه نبود و تصویب شد. از نکاتی که معاون برنامه ریزی بنیاد  به آن اشاره داشت سخن آقای دولابی بود که به ایشان گفته بود عده ای مشکلشان به دست شما حل می شود ولی شما مانع درست می کنید و ایشان  می گفت :‌من نمی دانستم موضوع چیست تا اینکه به یاد برقرارری حقوق این جانبازان و مبلغ 40 میلیاد تومان افتادم . لذا گفتم مخالفت نمی کنم اگه رییس سازمان برنامه و بودجه رد کرد بر عهده خودش. اما اینکه او هم زمان بررسی به دلیلی از جلسه خارج شد و بعد از تصویب آمد ، حس کردم این خواست خدا بوده که مخالفتی با این مصوبه نشود .

بازرسی کل کشور  آمد مستقر شد.  من قاعده ام این بود، بازرسی که می آمد آزاد می گذاشتم. مدیر کل ها را می خواستم، می گفتم آزاد هستند به هر چیزی دسترسی داشته باشند. یک جا ندیدم یکی بگوید  مدیری مانع درست کرده برای من. آزادِ آزاد هر چیز را می خواهند بررسی کنند. در استان هم همینطور. لذا راحت بودیم. این ها آمدند نشستند، گزارششان پنجاه و خورده ای صفحه بود. همه جا هی تقدیر و تشکر. توی نظام خودرو و غیره ... تارسیدند به این 40 میلیارد تومان. گزارش کردند: آقای مجتهد، آقای کاشانی و آقای آسیابان باید به هیئت تخلفات معرفی بشوند. اینها تصرف در اموال دولتی کرده اند بدون مجوز قانونی و بدون رعایت قوانین و مقررات. حالا اینها هی سوال می کردند جوابشان را براساس رفاقت می دادم. وقتی گزارش مکتوبش آمد گفتم یک اعتباری به  دوازده هزار جانباز رسیده چرا شما سوختید؟ گفت: رو چه حساب این کارو کردید؟ - فکر کرد الان من کم می آورم - حالا می دانم با شما چکار کنم. من برداشتم: نوشتم آقای کاشانی رئیس سازمانه به هیچ وجه اطلاع نداشته، من معاون بودم و با اختیارات من این اقدام انجام گرفته. آقای آسیابان هم مدیرم بوده ایشان هم دستورات مرا اجرا کرده. ربطی به ایشان ندارد. لذا من فقط در این قضیه هستم و تا آخرش هم ...

بعد نوشتم: نه صد بار، هزار بار از این فرصت ها برای من گیر بیاید اقدام می کنم. منتظر نمی نشینم چهار تا آدم پشت میز نشین که غیر از بازرسی و مچ گیری و اینها کاری بلد نیستند، بیایند مشکل برای ایثار گران درست کنند...خیلی به اینها سخت گذشت. مارا فرستادند هیات  تخلفات. نشستیم... گفتند: آقای مجتهد! توضیح بده. گفتم: اینها همه قانونه. قانونیه. این حق جانبازه. نوش جانشان. 40 میلیارد نه، ده برابر چهل میلیارد دیگر بدهند من اینطور تخصیصش می دهم. مگر می گذارم برگردد به خزانه که یه مشت مفت خور بخورند! حق اینهاست.

 در هیات بدوی و تجدید نظر تبرئه شدم ولی بازرسی دست نکشید، نامه نوشت که آقای فلانی(مجتهد) اصلا" مجرم است، متخلف نیست. آقای مجتهد باید برود دادگاه. (نامه را من هنوز دارم) باید به دادگاه معرفی بشود به خاطر 40 میلیاردی که تخصیص دادیم به جانبازان. یک نامه هم زدند بیت رهبری، که ایشان 40 میلیارد را اختصاص داده به جانبازان، بدون رعایت قانون. من نمی گذاشتم پای هیچکس بیاید وسط، چون آقای فروزنده گفت: اگر تخلف کردی پای منو نمیکشی وسط. گفت من 2تا پرونده از فولاد دارم که برای من کافی است. گفتم: نه من در مسائلی که خودم تصمیم می گیرم پای کسی را وسط نمی کشم.

 من سعی داشتم شدیدا" جلوی این قضیه را بگیرم. حالت اشتغال نکنیم شاغل ها را ، تا زمانیکه جانبازان بیکار فاقد درآمد داریم . چرا باید حالت اشتغال بشوند؟ لذا با اولویت بیکارها بعدهم شاغلین تبصره یک، که دردستگاه های مختلف. داشتیم می آمدیم به این سمت. بعد هم سایرین .

 خب مثلا" ریاست بنیاد می رفت یک جایی دوتا وعده می گرفت  می خواست یک امتیازی بدهد، به من می گفت اینها را وارد کن. می گفتم نمی کنم، یا همه یا هیچکس. یعنی اگر قرارباشد شاغلین دردستگاههای کشوری وارد بشوند پس همه شان را وارد می کنیم. شما چرا مثلا"می خواهید دنبال یک گروه خاص باشید؟ خب کمیسیون ویژه هم می گذاشتند، بعضی وقتها مثلا" بعضی از آقایان می آمدند کمیسیون، و همانجا کمیسیون می کردند. درصدهای کیلویی می دادند. ماهم نمی خواستیم این اتفاق بیافتد. چرا باید این اتفاق می افتاد؟

مثلا" شما دیدید کسی رئیس سازمانش را جلب بکند؟ ما در کمیسیون ماده 16  حکم جلب روسا را گرفتیم برای عدم اجرای احکام کمیسیون  ماده 16. نامه زدیم به آقای مرتضوی یک دادگاه خاص برای عدم اجرای احکام برای ما بزند، ایشان هم آمد قاضی محدث را که انسان بزرگوار و پدر شهید بود را  در دادگاه انقلاب معین کرد.

فاش نیوز: به چه عنوان؟ رئیس کمیسیون ماده 16؟ الان هم هستید؟

 

- نه دیگر الان نیستم. معنی ندارد. با یک ترفندی از ما گرفته شد دیگر. می گفتند:  اینها چیه ارائه میدی علیه بنیاد؟ ما اجرا نمیکنم. گفتم نکن. بنویس اجرا نمی کنی. نوشت نمی کنم. آن موقع ما هنوز با دادگاه انقلاب هماهنگ نکرده بودیم، با دادسرای کارکنان دولت هماهنگ شده بود ماده16 . اگر کسی اجرا نمی کرد حکم انفصال هم می گرفتیم. شما مدیر کل راه و ترابری استان خوزستان را ببینید، حکم انفصالش را گرفتیم. خب کجا مثلا" آدم بنیاد اینطوری دنبال می کند این قضایا را؟. خب آقای حیدری دبیر کمیسیون ماده 16 بود دلیل آورد، پیگیری کردیم قاضی اجرای احکام برخورد کند. رییس سازمان تا مدت ها برای اینکه حکم بازداشتش آمده بود نمی آمد بنیاد. می رفت داخل پارک لاله می نشست،کارتابل را می بردند آنجا. چون تا می آمد جلب می شد. بعد از اینکه یک مدت گذشت گفت: آقای مجتهد این چه وضعش است؟  در مسئله ای دیگر  مربوط به مطالبات آزادگان قاضی همه مدیران  بنیاد را که به دادسرا رفته بودند نگهداشت. حکم تا اجرا نشد آزادشان نکردند. یا مثلا" معاون اداری مالی بنیاد مستضعفان می گفت من حکم کمیسیون ماده 16  اجرا نمی کنم! گفتم اشکال ندارد! خب با ایشان هم برخورد شد.

موضع ما این طوری بود. خب آقای محدث  باحکم مرتضوی قاضی اجرای احکام کمیسیون ماده 16 شده بود . خدا را گواه می گیرم آقای محدث انسان بسیار شریفی هستند که الان هم در حفاظت اطلاعات دیوان عدالت اداری حضوردارد، می گفت: آقای مجتهد شما بگویید کسی حکم ماده 16 را اجرا نکرد ،  به من اعلام کنید! خب معاون اداری مالی بنیاد مستضعفان است و برای خودش مثلا" کسی است، و یا با ما رفاقت دارد،می تواند اجرا نکند!

صبح در جلسه بودیم خودش زنگ زد که آقای مجتهد! مامور آمده دارند از جلسه مرا می برند. آن هم دادسرای انقلاب. خیلی برای افراد سخت بود. گفتم: دیروز گفتی که اجرا نمی کنم  به من چه ربطی داره  گفت :ریاست گفته اجرا نکن! گفتم: اشکال ندارد زیر همان نامه بنویس ریاست  گفته، من فردا می فرستم دنبال ریاست . گفت یعنی چه؟ آقا اجرا می کنیم. گفتم خب بنویس اجرا می کنیم تامن به مامور بگویم برود. اجرا کردند. تمام شد و رفت. یعنی طوری بود که اوایل تجمیع بنیاد مدیر اشتغال بنیاد شهید و امور ایثارگران  می گفت: آقای مجتهد ماده16 چه قدرتی دارد .

 

فاش نیوز: الان رئیسش چه کسی است؟

 

-  آقای انصاری قائم مقام بنیاد

 

فاش نیوز: آخر منطقی نیست ...

 

-  منع قانونی ندارد و اعضای کمیسیون، رییس را انتخاب می کنند .ما ترکیب را سعی کردیم عوض کنیم. در پیشنهادات این بود که یک قاضی اضافه بشود به کمیسیون . دلیلش هم این است که وقتی حکم صادر می شود دیگر نیاز نباشد برود دادگاه. چون می دانید اگر در کمیسیونی قاضی باشد حکم هایش دیگر قطعی است، بدون نیاز به رسیدگی مجدد در شعب  می رود اجرای احکام. لذا یکی از طرح هایی که مانده همین است. یکی از بحث هایمان این بود که قاضی بیاید عضو کمیسیون بشود. این است که یک فضاهایی گاهی به وجود می آید بعضی ها دنبال این هستند که خودشان را تافته ی جدا بافته بدانند. این موضوع در قالب طرح خدمات رسانی به ایثارگران به عنوان تکمیلی قانون جامع در هیات رئیسه مجلس گیر کرده .

 

به یک برنامه رسیدیم از زمان آقای رفیق دوست. یک نظام معیشتی تعریف کردیم برای هفتاددرصدی ها. حقوق آن زمانمان 200 یا 300 هزارتومان بود. گفتم من تو نظام معیشتی به این نتیجه رسیدم که جانبازان 70 درصد باید بین یک میلیون و پانصد تا 2 میلیون تومان دریافتی داشته باشند. آن موقع. گفتم این قاعده اش است. کسی که 2میلیون است ضایعاتش بیشتر است. یا امکان دارد یک جایی دارد کار می کند، ما کف گذاشتیم. گفتم من کف معیشتی قائلم برای آن ها. حالا  اگرشاغل است و از اداره یک حقوقی  دارد می گیرد، مابه التفاوتش را حداقل بدهیم. ما کار کردیم و آماده اش کردیم. که حالا بعددگرگون شد. دیدیم برنامه ریزی با معاونت هایشان ، طرح را برداشتند بردندو  الکی شلوغ کردند. بردند دادند فروزنده هم امضا کرده بود. گفت بگویید تعاون ابلاغ کند.. نگاهش کردم دیدم بحث ما را چنان چپه کردند و خراب که نگو. گفتم شرمنده، من این را ابلاغ نمی کنم.  گفت: یعنی چه ابلاغ نمی کنی؟ آقای فروزنده گفته. گفتم خودش ابلاغ کند و امضا کند. چرا امضای من پای این بیاید! گفتم اشکالی ندارد من طرح خودم را می نویسم. گفت: طرح تو چیه؟ گفتم آماده است، حتی آماده ی ابلاغ. گفت آماده است؟! بعدازظهر آماده ای جلسه بگذاریم برای بچه های، برنامه ریزی ؟ گفتم بله من آماده ام. بعدازظهر شد ما رفتیم و نشستیم. گفتم طرحتان را بگویید. طرحشان را گفتند،کلی ایراد داشت. گفتم همه اش این بود؟ گفتم حالامن می گویم شما ایراد بگیرید. ما طرح را گفتیم یک نفر یک ایراد نگرفت. بعد گفت: آقای مجتهد همین را ابلاغ کنید. که ابلاغ شد. بعد رفتیم نظام معیشتی 50 تا 69 درصد را نوشتیم. آن را هم توانستیم منابعش را از یک جایی تامین کنیم و اجرا کنیم. خب این دو طرح با استقبال مدیران استانها  اجرا شد. مدیران آمدند همه گفتند دستتان درد نکند، خیلی خوب بود نظام معیشتی 70% و 50 تا 69% واقعا" یک مقدار ما را از آن بحران ها بیرون آورد. آقای فروزنده هم دید، خوشش آمد؛ فکر کرد آن طرحی که خودش امضا کرده ما ابلاغ کردیم. تا الان هم به او نگفتم این آن نبود.

 

فاش نیوز: این همان است که زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی تصویب شد؟

 

- بله. اصلا" یک فاجعه بود دریافتی این بچه ها، واقعا" افتضاح بود، یعنی بعد از جنگ حقوق جانبازان، من یادم است 7 هزار تومان بود. ما برای هر چیزی چندین طرح داشتیم ولی کسی گوش نمی کرد! بعد هم ما رفتیم برای آقای فروزنده توضیح دادیم، برای کاشانی، استادان و این ها. نشستیم گفت: آقای مجتهد برای سال آینده چه برنامه ی دیگه ای دارید؟ گفتم برنامه نظام معیشتی 25 تا 45%.  گفت: ما که هر چیزی گفتی اجرا کردیم. گفتم: ببخشید، از منابع بنیاد اجرا که نشده از منابع دولتی ما اجرا کردیم چرا شما به اسم خودتان می خواهید تمامش کنید؟ گفت: خب این را هم از منابع دولتی می توانی برو اجرا کن. گفتم نه، من این را می خواهم از منابع بنیاد اجرا کنم. گفت: آقا ول کن من پول بده نیستم همین. گفتم دیدید شما پُز طرح هایتان را می دهید؟ ولی جایی می رسد که باید خود مجموعه پول طرح را تامین کند. آنجا بود که تمام مدیرها علیه ما جبهه گرفتند.

آقای فروزنده یک خورده اهل کش مکش بود، دوست داشت با او جروبحث هم بکنند. یعنی گاهی در مخمصه گیر می کردیم. یا مثلا" طرح اشتغال؛ باورکنید طرح اشتغال را من تا الان دنبالش هستم. آقای فروزنده گفت: آقای مجتهد شرمنده نمی توانیم اجرا کنیم. در صورتی که بحث بار مالی آن خیلی مهم نبود. یعنی الان شما در منابع و قوانین بودجه ای نگاه کنید بار مالی خیلی وسیعی برای ایثارگران دیده اند ولی هیچ کس نمی داند نحوه بهره مندی اش چه جوری باید باشد. بنیاد هم تا حالا یک ریال از آن سرفصل ها استفاده نکرده. واقعیتش این است که برنامه ندارند. ما دوست داریم هر سال کار متحول بشود. ولی بدنه نمی تواند بکشد. در صورتی که خیلی هایش هزینه نیست. شما الان این طرح را اجرا کنید ببینید کجایش هزینه دارد؟

فاش نیوز: یک بار از اداره ای به ما زنگ زدند و گفتند یک نیروی ایثارگر برای استخدام می خواهیم . گفتم سهمیه دارند؟ زنگ زدیم دفتر آقای شیرآوند آخرش هم معرفی نکردند! خودشان که پیگیری نمی کنند، وقتی هم جایی لازم دارد اصلا" عین خیالشان نیست.

- باور می کنید جلساتی که من الان در دستگاه ها می روم بیشتر و موثرتر از جلساتی است که این ها می روند؟! فرزندان شهدا 3سال پیش در سازمان مالیاتی مشکل داشتند. 20 نفر نامه زدند، ما رفتیم. واقعا" حسن نیت داشتند و مشکل را حل کردند. تمام ابلاغ های قانونی را برایشان پرینت گرفتیم دادیم . یعنی یک جاهایی در دستگاه ها حسن نیت دیده می شود. الان یک جبهه ای مخالف فرزندان شهید و ایثار گران درست شده است. باور کنیدنباید ما بیکار داشته باشیم.

سردارجعفری یک نامه خیلی محرمانه ابلاغ کرده که اگر فرماندهان هم قانون را اجرا نکنند ما می فرستیمشان به دادگاه،گفتم همین را من می گذارم جلویش. می گویم سردار! ابلاغ محرمانه خودت است. امضای خودت است چرا قوانین ایثارگری اجرا نمی شود درسپاه؟ موسسه مالی و اعتباری و بانک و بیمارستان و جاهای دیگر را داریم. چرا به اینها نمی فرستید؟ چرا مثلا" ماده48 را نمی توانید در سپاه اجرا کنید؟ چرا بچه های جانباز سپاهی، بچه هایشان هر تسهیلاتی داشته باشند نمی فرستیدشان؟

 

فاش نیوز: اصلا" دنبالش نیستند؟

 

- نه نیستند. یکی از نشانه هایی که این ها اصلا"این دغدغه را ندارند این است که برای یک کارِ به این مهمی باید یک تشکیلاتی باشد. هر چیزی که می شود می گویند بار مالی!

 

خانواده شهدا حقوقشان درست اجرا نمی شد. به آقای شریعتی می گفتم آقای شریعتی، آقای ابویی! خانواده شهدا حقوقشان ضایع می شود چرا اصل حقوقشان را نمی دهیم. می گفتند منابع نیست؟

آن سال تازه اولین سالی بودکه بنیاد تجمیع شده بود. اول سال بعدگفتم من می دانم چکار بکنم. زنگ زدم به آقای شریفی هم گفتم: سردار احکام خانواده شهدا را نزدید هنوز؟ گفت درست میشه. اتفاقا" هفته پیش با سردار احمدیان خدمت آقای دهقان بودیم. آقای آسیابان هم بود. آقای دهقان گفت بیش از 10درصد ما نمی زنیم. یعنی منابع نداریم. به ایشان گفتم خب آقای شریفی یک چیزی به شما بگویم اجرا می کنی؟ گفت چه؟ گفتم هرچقدر احکام حقوقی این ها بالا می رود و هرآیتمی را که تا به حال اجرا نکردید از امروزتا سال قبل، مال سال قبل تر را توی حکمشان بزنید و بفرستید. گفت چی؟ ما جلسه گرفتیم، آقای دهقان بوده، سردار احمدیان رئیس ستاد مشترک سپاه بوده. گفتم شما چکار داری، من به عنوان یک مسئول می گویم بزنید. گفت خیلی می رود بالا. گفتم: چطور شما حقوق خودت را می گیری، نوبتِ خانواده شهدا که می شود این را می گویید.شما بزنید، چکار دارید؟ وظیفه ما تأمین منابع اش است. گفت بزنم؟! گفتم بزن.

خلاصه رسید تا سیستم، آماده ی پرینت بود. دیدم زنگ زد گفت: آقای مجتهد من رفتم به آقای احمدیان گفتم، ما جلسه گرفتیم، بیشتر از 10 درصد نباید بالا برود. بعضی ها 35 درصد می آیند بالا. بعضی ها 30 درصد و برخی هم 29درصد. چطوری بزنیم؟ گفتم عزیزمن، من به شما میگویم بزن. آقا ایشان احکام خانواده شهدا را زد و رابطشان آورد. آقای آسیابان بعد از خواندنش سراسیمه آمد بالا. گفت آقای مجتهد نمی دانی چه شده؟ گفتم چه شده؟ گفت هر آیتمی که تاحالا تو حقوق ها اعمال نشده بوده، زدند. حقوق ها 30 درصدی رفته بالا،کجا جواب می دهد منابع؟ نمی شود. چکار کنیم؟ گفتم: خب نمی توانی انجام بدهی یک نامه بزن به سپاه، بگو نمی توانیم اجرا بکنیم! کاری ندارد. آقای آسیابان یک نامه زد. گفت: آقای شریفی این کار برقراری نیست ما توافق داشتیم و... نامه که به شریفی رسید زنگ زد، آقای مجتهد! تو چی گفتی پس؟ گفتم که من گفتم بنویسد، فقط می خواهم مطمئن بشوم آقای شریفی که تمام این آیتم هایی که زده اید توی حقوق، سند قانونی اش را دارید؟ گفت بله. گفتم خیالم راحت شد؟ شما نامه بنویسید به ما، تمام این ها مصوبه دارد وجزء حقوق خانواده شهداست. ما نمی توانیم از حقوق خانواده شهدا بگذریم،خودتان می دانید می خواهید اجرا نکنید! فرستادیم. آقای آسیابان باز نمی دانست داستان چیست؟ گفت: آقای مجتهد این ها چیه که نوشتند؟ گفتم: من به ایشان زنگ زدم، این ها جزء حقوق است، شما چی میگی؟ گفت بله هست! مستند، قانونی دارد ولی منابع ... گفتم: گور پدر منابع. دستور دادم سریع برای احکام  اقدام بکنند. آسیابان هم چیزی نگفت رفت. احکام را زد ابلاغ کرد به استان ها. یک مرتبه صدای استان ها در آمد. اولی اش خراسان بود! آقای حسینی که روحانی بود. نامه ای زده بود به آقای دهقان که آقای دهقان حقوق این ماه خانواده شهدا 300 میلیون تومان اضافه شده، روی چه حسابی؟ کی می تواند منابع را تامین کند؟ بعدی ، مدیرکل تهران. نامه زد 700میلیون تومان حقوق خانواده شهدای تهران اضافه شده توی این ماه، چطوری حساب شده؟ دیدیم آقای دهقان مستقیم زنگ زد به آقای شریعتی، که تو چه کاره ای؟ چه کردی؟ کی به تو اجازه داده؟ شروع کرد به تندی با شریعتی.

شریعتی هم نمی دانست چه شده! زنگ زد به آسیابان. دیدیم آقای آسیابان آمد بالا رفت پیش شریعتی. چه کسی گفته این کار را بکنی؟ روی چه حساب این کار را کردی؟ گفت: آقای مجتهد دستور داده این هم دستور کتبی اش. گفت: آقای مجتهد دستور داده؟! برو سریع لغوش کن! دیدم آقای آسیابان آمد، گفت حاجی شما دستور دادید؟ ایشان می گویند لغو کن. گفتم: ایشان و آقای دهقان می توانند لغو کنند ولی کتبی. این هم قانونش که می گوید هرمسئولی بخواهد دستور خلاف بدهد باید حتما" مکتوب باشد. این را برداشت برد روی میز آقای شریعتی گذاشت. آقای شریعتی! این مکتوب  شما دستور کتبی بدهید چون اگر دستور کتبی ندهید ایشان لغو نمی کند. گفت: یعنی چی؟

آقای شریعتی زنگ زد. رفتم. گفت: آقای مجتهد چرا این کار را کردید؟ گفتم: می بخشید من و شما حقوقمان را می گیریم، همه امتیازاتمان را هم داریم می گیریم! چطور شما می پذیرید خانواده شهدا این طور در اختیارتان باشند؟ چجوری می پذیرید مسائلشان اجرا نشود؟! حق قانونیشان است. چطور..چطور و... شماره آقای دهقان را گرفت گفت: آقای دهقان! آقای مجتهد می گویند کتبی بنویسید. گفت نه من کتبی نمی نویسم. گفتم: هر کدامتان می توانید بنویسید. چون بنویسید من سریع نامه تان را می برم دیوان، خودم به نمایندگی از خانواده شهدا علیه تان شکایت می کنم. خودم می کشمتان دادگاه. بعدشریعتی به آقای دهقان گفت: آقای مجتهد می گوید اگرهم دستور بدهید می روم دیوان! برگشت گفت یعنی چی؟ خلاصه گذشت. آقای شریعتی گفت: آقای مجتهد! من نمی توانم مثل تو برخورد کنم. ولی قلبا" مایل بود. بعداز چند روز دیدم شریعتی کتبی اعلام کرده به استان. احکام را برگردانید اصلاح کنید. دیر به دست من رسید، وقتی رسید و نوشت رفتم گفتم: آقای شریعتی چرا این کار را کردید؟ گفت واقعیتش خیلی فکر کردم، 2روزاست پدر مرا در آورده اند.

من همان ایام رفتم منزل  آقا محسن(رضایی). زنگ زده بود که بعدازظهر برویم خانه اش. برای بحث قانون جامع خدمات رسانی به ایثارگران . من بلند شدم رفتم شهرک لویزان ،خلاصه رفتم و دیدم اتفاقا" عبا انداخته روی دوشش، نشسته دعا می خواند. رفتم داخل سلام کردم و نشستم. به ایشان گفتم آقا محسن! یک نگاهی به من کرد و با اشاره به عکس شهدای روی دیوار اتاق گفتم: حرمت شهدا به زدن عکسشان نیست ها. فکر نکن مثلا" این عکس ها را زدید شهدا را تکریم می کنید. گفت چه شده؟ موضوع را گفتم. گفت یعنی چی؟ گفتم: ببخشیدشهدا خانواده هایشان را به کی سپردند؟ به ما و شما درسته؟ گفتم شما حقوقت را گرفتی؟ تغییراتش همه اعمال شده؟ بعد هم مابه التفاوت فروردین و اردیبهشت را هم که گرفتید؟ گفت: گرفتم، حقوقم آمده، چطور؟ گفتم ولی خانواده شهدا نگرفتند. خانواده شهدا که حقوقشان را سپاه باید حکم بزند. هم سپاه داردکوتاهی می کند، هم بنیاد حقوق ها را پرداخت نمی کند! گفت یعنی چه توضیح بده؟ خیلی ناراحت شد، گفت من نمی دانستم. خداحافظی کردیم. فردادیدم آقای دهقان زنگ زد. گفت می توانی بیایی ببینمت؟ ما رفتیم. گفت شنیدم این طرف و آنطرف می روی؟ گویا به ایشان زنگ زده بودند، نمی خواست بگوید. شدی اپوزیسیون . شنیدم گفتی می روم دیوان و پیگیری می کنم  بعد از بحث زیاد ،‌ آنروز به نتیجه نرسیدیم .

 اما روز بعدش بود زنگ زدگفت :آقای مجتهد بار مالی اش چقدر می شود؟ گفتم چیزی نمی شود، فلان میلیارد تومان. چیزی نیست. گفت خب باشداجرایش کنید.

رفتم به آقای شریعتی گفتم: نمی خواهد احکام را دربیاوری. گفت جدی؟ گفتم: دیدی، الان ابلاغ شما رفته به استانها، امضای شماهم پایش است. ولی الآن دهقان گفت اجرا شود.

الان دهقان  وزیر دفاع  است دیگر. موضوع  آزاده ها و داستان معوقاتشان. همین شد! گفتم سرِکار نگذارید این ها را! سرکارشان می گذارید! گفت چرا این طوری می کنی؟ گفتم دور نزن، دستور درست بده!

یعنی افراد اگر واقعیت مطلب روشن بشود برایشان، رک و پوست کنده وقتی کسی می آید و درخواستی دارد، صادقانه بگوییم آقای فلانی، نمی شود، به شما تعلق نمی گیرد، یا  نمی توانم بدهم، نمی توانیم کارت را انجام بدهیم چون حقت نیست. وقتی این طور بگوییم،مشکلی پیش نمی آید. حالا مثلا" آقای ... بگوید من وام مسکنم را گرفته ام ،یک وام دیگر بدهید! می گویم شرمنده. آقا خیلی ها هنوز مانده اند پشت سیستم و وامشان را نگرفته اند. نمی شود! یعنی اگر مثلا" کارهایمان یک خرده شفاف باشد توقعات پایین می آید.  بعدهم واقعا"وقتی پنهان کاری پشتش نباشد که برای یکی انجام بدهیم و برای دیگری نکنیم، اگر این روشن بشود، فکر نکنم کسی با آدم مشکلی داشته باشد. مخصوصا الان که دیگر اوضاع رسیدگی به مراتب از آن سال های سخت، بهتر شده.

یعنی یک جاهایی اگر واقعا" نایستید جلوی بعضی چیزها، زیاده خواهی پیش می آید و هر کسی حس کند می تواندبا رابطه و زور کارش را انجام بدهددیگر سنگ روی سنگ بند نمی شود.

لذا این مبنا که گذاشته بشودیک رفاقتی ایجاد می شود، آقا پولی باشد مال شماست و مال هیچ کس دیگر نیست ولی وقتی نیست دیگر اصرار نکنید که مثلا" یکی ده بار یک چیزی رابگیرد، ولی یکی دیگر هیچ نگیرد. روی چه حساب باید این باشد؟!

فاش نیوز: حالابرای حسن ختام، اگر صحبتی دارید بفرمایید. امروز خیلی روز خوبی بود که توانستیم در خدمت شما باشیم تا هم از خاطرات شما بشنویم و هم از ناگفته هایی که داشتید باخبر شویم.

 

- ممنونم ولی بنیاد، واقعا" اگر بخواهد متحول بشود باید هم در رفتارها، هم در برنامه ها، هم سیاست گذاری ها و هم روش ها اصلاحاتی صورت بدهد. والسلام

کد خبرنگار: 17
اینستاگرام
بنام خدا
خدمت برادر ان بزرگوارم ساقی و مجتهد .
این نوشته و خاطرات به نوعی دلم را ارام نمود . اگر نوشته های حقیر را خوانده باشید بارها عرض نمودم که دور نمای رزم ما عدالت علوی بود . عدالت علوی که دم و شاخ ندارد . نیاز به معصوم هم ندارد (چون اقای مجتهد ادعای معصومیت ندارد ) عدالت علوی یعنی برقراری عدالت برای احاد جامعه بدون در نظر گرفتن جایگاه و مقام . عملی که در کلام جناب دکتر مجتهد متبلور بود که شخص باید یک ویزگی داشته باشد . و ان خدا ترسی است
کسی که در گفتار و کلام و عمل . عمل . عمل خود را در محضر خدا ببیند دیگر از کسی ترسی ندارد .
و عکس ان کس که در کفتار و کلام و عمل از خدا نترسد . بلاجبار باید از ابدارچی . کارمند زیر مجموعه لغایت مدیر . مدیر عامل و ...... بترسد و همانند خسی با جریان باد و هوا بهر سو خزیده شود . که شاید از تتمه سفره مسئولین ارتزاق نماید بحث اخرت و یوم الدین را نمی کنم
ازادگی شما را می ستایم و بدان افتخار می کنم .
خاطره ای از جانبازی 50 در صد برای خود در سال 74 دارم که بنابر ...... از طرح ان خود داری می نمایم .
ایگاش اینچنین قهرمانانی که ماحصل عملشان در سازمانهای دولتی یاد اور جهاد فی سیبل الله هاشان است مرا به ذوق میاورد . نمیدانم اقای مجتهد چگونه از پرونده سازی و تهمت و افترا و .... انها سر بسلامت در اوردند
,واقعا طلم است که کسی که درمیادین جنگی شهید ویا جانباز شده باکسی که درخانه ودردعوای شخصی آسیب دیده هردو لقب جانباز دادیه شود والسلام
باسلام خدمت اقای ساقی ومجتهددوستان خداوکیلی شماهمین گزارش رابه شخص خودرهبراعلان کنیدایاحضرت اقاازاینهمه بی عدالتی اطلاع دارندکه درکشوراقاامام زمان دراسلام ناب محمدی خودمسولین دولت ومجلس ونظام طرف جانبازنبوده ولی بارابطه وپارتی وازموقعیت خودش استفاده کرده تااینکه خودش راجانبازجابزندوازبت المال استفاده کندایااین هست عدالت عدل مولاحضرت علی واقعاجای تاسف داردبه خداواگذارتان میکنم اگربه رهبرانقلاب این ظلم وستم هارااطلاع ندهیدازاده وجانبازه بسیجی ازتهران
بارها درهمین سایت گفتم بازهم میگم درصدهای ناحق والکی خیلی زیادوجوددارد که دکترها باندبازی کردندودادند به فامیلها وخویشاوندشان بایددرصدها ازنو بازنگری شود تاحق به حقداربرسد بالاخره این اتفاق می افتد
افسوس برای جانبازان زیر ۲۵درصد که انگار ایرانی نیستن
سلام ، ایکاش ذره ای برای امور فرهنگی کار کرده بودند تا اخراجی ها و آزژانس شیشه ای و غیره ساخته نمی شد. متاسفانه همه جا موضوعات مادی در صدر امور و افراط و تفریط و توجه به گروهی خاص از ایثارگران حرف اول را زده است. بی نظمی و عدم هماهنگی بین مدیران ارشد بنیاد و نیروهای مسلح که ناشی از فقدان تجربه و برنامه ریزی و گاهی غلبه احساسات و ترس از دستگاههای نظارتی موجب تداخل وظایف و قوانین نصفه و نیمه بعلاوه حضور برخی افراد فاسد در بالاترین سطح مدیریت بنیاد همچنین تقلید از قوانین نظامی غربی و دیگر هیچ.
میدانیم بسیاری از خیانت ها و مشکلات ایثارگران محترم از دولت اصلاحات شروع شد که قبل از آن وجود نداشت مع الاسف مشکلات همچنان ادامه دارند. برخی با اعتقادات منفی چاه دوزخ حفاری میکنند و بعضی با تلاش مثبت دنیا و آخرت خود را تضمین میکنند یعنی برخی افراد دنبال منافع شخصی و بعضی افراد بدنبال باقیات صالحات کار میکنند. شایان ذکر است به نظر بنده آقای مجتهد ناخودآگاه یا نادانسته از تضییع حق خودش دفاع میکند تا از حق و حقوق ایثارگران لیکن عدل الهی بالاتر از همه آنها در تمام امور محیط است.

دست بر شمشیر لا خواهم زدن
پای بر فرق شهان خواهم زدن
زرگر دولت سرای ضرب را
نقد بر سنگ صفا خواهم زدن
همچو ایوب از برای مصلحت
دست در صبر و بلا خواهم زدن
از برون عالم جان و خرد
لاف تسلیم و رضا خواهم زدن
طرف دولت در سجود بندگی
حرفها با کبریا خواهم زدن
تیر توفیق از کمان اعتقاد
بر اجابت زان دعا خواهم زدن
کفر و دین را در مقام نیستی
بر نوای بینوا خواهم زدن
خویشتن را در سرای قل کفی
بر صف اهل رضا خواهم زدن
نام خدا
آقای مجتهد شما چکاره بیت المال هستید هرچه آقای ( ایکس ) گرفته که جانباز نبوده شما حلال میکنید . که آقا در خیابان تصادف کرده . مخصوصا خانه ی که در بلوار کشاورز گرفته . اون وقت من جانباز 50 درصد واقعی هستم وحقم بیش از 50 درصد است باید مستاجر باشم . ونمیدانم به کی دادن جای من هرچه میگم زمین دادید سندشو به من بدید زیر بار نمیرن . اون وقت خدا میداند منزل اون آقای تصادفی چه خانه ی است روز قیامت به عزت وجلال خدا سر پل سراط جلوتان را میگیرم . با وضعیتی که من دارم باید مستاجر باشم ....
با تشکر حسین جعفری جانباز 50 درصد
سلام ودرود جانبازان و ایثارگران بر شما باد اگر همه مسیولین مثل شما عمل میکردنند هیچ جانبازی از هیچ کس گلهمند نمیشد و تمام نظریات جانبازان بر حق هست ودر اخر خسته نباشید مجتهد دلاور و ایثارگر واقعی مجتهدی .مجتهدی .مجتهدی
هرکسی صورت صانحه ندارد یعنی پرونده ساختگی دارد وهرکسی پرونده ساختگی وجعلی دارد باید پرونده اش مختومه شود تمام
همیشه فکرمیکردم اینهای که به ظاهر ایثارگر وجانباز هستند همرزمان واقعی ما هستند وتازه متوجه شدم گه کسانی لقب ایثارگر وجانباز گرفتند واصلا رنگ جبهه را ندیدند واقعا جای تا سف دارد
سلام دوستان فاش نیوز

کاش یک نفر پیدا میشد واین درصد ها را یک بازنگری میکرد .این که بعضی با رانت وپارتی وجعل سند جانباز شوند و یا بیشتر از حقشان از بیت المال بگیرند اول برای آبروی جانبازان عزیز بد است و وذهنیت بسیار بدتری بین مردم شکل میگیرد که زیبنده نیست .
با سلام واقعا نمیدانم چی بنویسم فقط باید تاسف خورد
با سلام به تمام جانبازان واقعى. من به عنوان يك جانباز كه ساليان سال از سال شصت كه بيست سال داشتم مجروح و جانباز شدم. فقط همين را ميدانم كه اگر يك مسئول شيرپاك خورده كه سر سفره پدر و مادرش نون حلال خورده باشه. با شنيدن و يا ديدن اظهارات اقاى مجتهد يك لحظه درنگ نميكند. و پيگير اين اتفاقات و جعل اسناد و پارتيبازيها خواهد شد. همانطور كه گفتم اگر شيرپاك خورده باشد. و سر سفره پدر و مادرش نون حلال خورده باشد؟ من سال هفتادو يك يا دو بود. كه براى انجام كارى به بنياد رفتم. در ان موقع اگر جانبازى كارى داشت. پرونده اش را از بايگانى مياوردند. و به كارش رسيدگى ميكردنند. و مثل الان نبود كه با يك كارت جانبازى كارت را انجام دهند. وقتيكه پرونده مرا اوردند. و ان مسئول بنياد پرونده مراباز كرد. ومدارك پرونده مرا ورق ميزد. يك لحظه چشمم به يك برگ كاغذ زردرنگ خورد. كه مال تحويل خودرو از شركت سايپا بود. بلافاصله به ان مسئول بنياد گفتم. صبر كن اين برگه تحويل خودرو چيه تو پرونده من. منكه خودرويى از بنياد تحويل نگرفتم. بر گشت گفت من نميدونم. مسئولش اقاى فلانى هستش كه امروز نيامده. يك روز ديگه بيا از خودش بپرس. منهم رفتم يك روز ديگه اومدم و رفتم پيش مسئولش و پرونده مرا اوردند. و وقتيكه پرونده مرا باز كرد. و ورق زد. و گفت همچين سندى در پرونده شما كه خودرويى گرفته باشى وجود ندارد. تازه فهميدم كه چه ناشى بازى دراوردم. و فقط باعث شدم كه اقايان دزد هواسشان جمع شود. و مدرك تحويل خودرو كه بنام من صادر شده بود را نابود كنند.به هر حال همانطور كه گفتم اگر مسئولى شيرپاك خورده اى كه سر سفره پدر و مادرش نون حلال خورده باشه اين اظهارات جناب مجتهد را بخواند. يك لحظه درنگ نخواهد كرد. و به تمام اظهاراتيكه اقاى مجتهد عنوان كرده بلافاصله رسيدگى خواهد كرد. و تمام كسانيكه اين ظلم و بى عدالتيهاييكه در حق جانبازان كرده اند را شديداً مجازات خواهد كرد. و حق تمام جانبازانيكه در طول اين سالها به نامشان و به كام ديگران صادر و داده شده را بر ميگردانند. فقط به يك شرط. اگر انصاف و عدالتى در حال حاضر وجود داشته باشد؟ در غير اينصورت منتظر روزهاى بدتر از اينها باشيد؟ قابل توجه اقاى شهيدى كه لباس پيامبر را برتن دارند. و به گفته خودشان ادعا ميكنند كه به دنبال حق و حقوق جانبازان هستند. و به اين گفته خودشان ميبالند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام.داریم جانبازانی که دوبارکمیسیون رفته شیمیایی وموج انفجاری هست .ولله بالی چهل درصد بایدباشد.سرعاوقانونا. اما متٱسفانه کمک معیشتشان راهم نمیدهند .فاقدشغل وبیکار .مستأجرتاهمین الان .زیر۲۵درصدها درصد واقعی ندارند بعلت همین حقکشیها بندگانذخدابایدبسوزند. خدابسوزاند حقسوزان را.اختلاسگران را رشوهذخواران وجانبازان قلابی وپرونده سازان سودجوی فرصت طلب را.اللهم عجل لولیک الفرج.
با سلام به همه همرزمان عزیز و خیلی مخلص تو صیه من پیشنهاد به مسولین عزیز جهت رفع مشکلات استخدام درمان و...مثال از دولت بخواهید سن فرزندان جامعه هدف بالا هست ومدرک دانشگاهی دارند استخدام شوند کسب وکار برای فرزندان بیکار که درس نخواندندو درمان جانبازان رایگان شود معوقات داده شود رزمندگان با هر زمان جبهه وهر درصد حقوق به نسبت درصد حقوق بگیرند لایحه 15 ساله اجرایی گردد فراموش کردن جامعه هدف ومطالب حاشیه برای همه ما دردسر خواهد شد کم در مجالس ومحل کار زخم زبان می خوریم باز باید مدارک جبهه وجانبازی وشاهد در جیب اماده باشد به همسایه همکار بقالی سر کوچه و از خدا بی خبران ارائه دهیم دوستان عواقب کار را مد نظر داشته باشند /دوست واقعی شما جانبازومشاور مدرسه
با سلام. اقاى ساقى شمارو به اونكسيكه ميپرستى نظرات ما را چاپ كن؟ اگرهم اواقبى داشته باشد. براى من دارد. كه مشكلى نيست؟ و اقاى مجتهد عزيز شما چرا اين اقايان از خدا بيخبر و كلاهبردار را با حروف الفبا نام ميبرى؟ وقتيكه شما بقول معروف از خط قرمز رد شديد. ديگه به حال شما چه فرقى ميكند؟ بقول معروف ميگند. اب كه از سر گذشت. چه يك وجب. چه صد وجب؟ كاملاً مشخصه كه شماهم هيچ ريگى به كفش نداريد. وگرنه اين اظهارات و افشاگرى را بيان نميكريد. خيلى راحتهم ميشود. تمام كسانيكه با پارتى بازى حق ديگران را گرفته اند. را مشخص كرد؟ به عنوان مثال من چون خودم جانباز 60% بنياد هستم. ميشود پرونده تمام جانبازان 60%درصد را بررسى كرد. و ديد كه چه كسى بيشتر از جانبازان 60% درصد ديگر امتيازات مختلف مثل خودرو وام خانه بلاعوض و غيره گرفته. و همه اينهارا مشخص كرد؟ چه برسه. به اونهاييكه الكى خود را جانباز جازدند؟ اميدوارم اين كار هر چه زودتر عملى شود؟ و در حد يك حرف و نظر باقى نماند؟ چونكه اگر به اظهارات شما مسئولين ترتيب اسر ندهند. بايد فاتهه فرهنگ ايثار و شهادت را خواند؟ و اين براى نظام جمهورى اسلامى يك فاجهه است؟ خدا بدادمون برسه. مثلاً داريم در يك مملكت اسلامى زندگى ميكنيم؟ و مسئولين بايد الگوى ديگران باشند؟ بااين اوضاع و احوال كه پيش ميرود. چه شود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بنام خدا
با سلام وعرض ادب
برادر انشاء الله خوب آقای شهیده که گفته در مورد ورصدها کاری بکنند جانبازان قلابی این دنیا خوردن سر پل سراط چکار میکنند .
با تشکر جانباز 50 درصد بسیج
با سلام من بارها ازخیلی وقت پیش تو همین سایت از بنیاد وخانوادهای شاهد انتقاد کردم وحرفم اینه گناه فسادی که تو این ممملکت صورت میگیره گردن ایثارگرانی هست که با مفسدین همراه وهمنظر بودن وهمیشه خلافهارو توجیه میکردن اخه درصدر اسلام همانهایی که عثمانروکشتن پیراهنش را علم کردن وبخون خواهی قیام کردن ایاخانواده شاهد بحق نمتوانستن جلوی این فساد رو بگیرن درداخل بنیاد شهید میبایست یه حزبی تشکیل میشد بنام شاهد ودر تمام امور این مملکت ان هم برا خداو مردم دخالت داشته باشیم وجلوی این فساد رو بگیرن چون فقط ماها می توانستیم راه شهدا که همان خدمت به خلق بود راادامه بدیم ان هم عام ومنفعه نه خود منفعتی وبنظر من تمام این خونهایی که تو سوریه.عراق.یمن.بحرین.نیجریه.وجاهای دیگر که بر زمین میریزه ماهم دخیلیم چون انها به پشتیبانی ماچشم دوختن.در پایان سلام ودرود خدا برشهدا وامام عزیز.لعنت خدا هم به کسانیکه بشهداخیانت کردن.وباعث دور شدن فرهنگ ایثارو شهادت شدن
سلام.جناب آقای مجتهد لطفا درموردنظام معیشتی 50تا69 توضیح بیشتری مرحمت فرمایید.متشکرم.
اقاى ساقى سلام. ممنون كه نظرات اينجانب را چاپ و به روعيت گذاشتى. كارت خيلى درسته، حرف ندارى. خدا لعنت كند. بدخواهانت را. انشاألاه...........................
خدا كند مسئولين اين نظر را بخوانند؟ اى مسئولين اگر واقعاً به دنبال حل مشكلات جانبازان و خانواده شهدا و ازادگان و رزمندگان هستيد. و پارتى بازى و حقكشى و اختلاص را كه سالهاست اين ظلمها در حق اين بزرگواران تحميل شده. چرا كسانى مثل جناب اقاى مجتهد كه خود از جانبازان 60% درصد دفاع مقدس و سينه سوخته و درستكار ميباشد. براى رياست كل بنياد شهيد و جانبازان استفاده نميكنيد؟ كه اگر اين اتفاق خوش يوم صورت بگيرد. شك ندارم كه تحول بزرگى در جامعه بزرگ جانبازان و خانواده شهدا و در كل ايثارگران اتفاق خواهد افتاد. كه همه راضى خواهند بود. و اثرات انرا بزودى خواهند ديد. همانطور كه گفتم. اگر جناب اقاى يوسف مجتهد رئيس كل بنياد شود. و شك ندارم كه تمام جانبازان و خانواده شهدا و كل ايثارگران از يوسف مجتهد پشتيبانى خواهند كرد. به جزء جانبازان قلابى و كسانيكه در اين پارتيبازيها و دزديها و اختلاصها نفش داشته اند. حالا بايد ديد كه ايا مسئول شيرپاك خورده اى كه سر سفره پدر مادرش نون حلال خورده پيدا ميشود. كه در برابر اظهارات و افشاگريهاى جناب اقاى مجتهد اين جانباز بزرگ واكنش نشان دهد. و پيگيرى كند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ انشاألاه كه پيدا ميشود.
بيچاره رزمنده كه فكر ميكنند چون ظاهرا زخمي چندان به تن والبته نه به جان ندارد سالم برگشته وپس از انهمه جانبازي .جانباز ي اش را نديدندوحتي در ادامه رنجش فقدان شهيدان وغيبت اسيران وزخمي شدن همرزمان منتقل شده به پشت جبهه وتنهايي ادامه انهمه جانبازي نمودنش .ديگر چه بايد گفت لابد انها كه قانون گذراندند جانبازي نكرده بودند كه اگر نباشد چنين .چيزي ديگر بايد ناميدشان. وگرنه همچون جانباز محسوب نمودن ازادگان يعني همان رزمندگان اسيرگشته دور ار معركه جنگ كه حال به طريق ديگرجانبازي مي نموده وبحق شدند (رزمنده ازاده جانباز )رزمندگاني كه اسير نشدند بايسني با انهمه جانبازي مي شدند (رزمنده مبارز جانباز )زيرا اسير نشده بودند و رزمندگاني كه بيشتر زخم برداشته بودند مي شدند (رزمنده از كار افتاده جانباز )با درصدهاي مختلف اما حداقل درصد جانبازي زيبنده وحق همه رزمندگان است واين بويژه در سند راهبردي وايين نامه هاي مربوطه بايستي مد نظر قرار گيرد.والسلام
بنده هفتاد درصد هستم 4 نوبت مجروحیت از ناحیه فک و گوش و تیر به گردن و اصابت تیر به سر که تقریبا نیمه راست بدنم فلج است.
یک گوش کامل ناشنوا کلا گوشم دروازه شده
فاسیال صورت
ترکش در ریه
کتف چپ از هم پاشیده
سمت راست بدن نیمه فلج
چهل ماه جبهه.
نه حالت اشتغالم فقط یک حق پرستاری
چرا مجتهد می گوید دو حق پرستاری؟
ایشان همه را تحریک کرد که بروند شاغلان شکایت کنند برای گرفتن حالت اشتغال.
الان سه ساله سرگردان
حالا از در دیگری وارد شده به نظر من ظلمی که آن زمان کرده باید پاسخگو باشد.
چرا جانبازان را تحریک کرد و چرا؟
مگر تو پزشکی
وقتی فردی
25 درصد برای گوش
30درصد برای صورت
10 درصد برای ریه
40 درصد برای سر و فلجی
20 درصد برای کتف از هم پاشیده
با آن قانون 70 درصد نمی شود.
اگر امثال من 70 درصد نیستیم با 35 بار جراحی پس...
با سلام و احترام منظور از دو پرستاري ضريب k است كه ميزان حق پرستاري را از هفت دهم تا چهار k تعيين مي كند.
بنام خدا
جناب آقای مجتهد
سلام علیکم :
شما انسان وارسته ودینداری هستید همیشه هم خداوند در نظر دارید . خداوند حفظتان کند اما گلایه من از شما این است وقتی کفتید به جانباز که جانباز نبوده من به اون گفتم حقیقت بگو حلالت میکنم . بنده با لحنی تند به شما پاسخ دادم حتی به خود اجازه ندادید پاسخ بدید چرا ...؟ این نشان از تکبر است . آدم مؤمن باید از تکبر بسیار بسیار دور باشد . بحر حال ما دوستت داریم که تذکر میدیم . جانم فدای رهبر
باتشکر جانباز 50 درصد بسیج
با سلام و احترام نظر و ديدگاه شما محترم است . شما نظر خود را گفته ايد و وظيفه ما هم احترام به اين ديدگاه است چه مخالف باشد چه موافق .
مهمترین وبرزگترین خدمتی که بنیادشهید میواند به ایثارگران بکند تفکیک جانبازان واقعی یعنی جانبازان میدان جنگ که خط مقدم جانباز شدند ازجانبازان پشت منطقه
سلام آقای مجتعد میشود پیگیر دفترچه اتکا نیروهای مسلح برای جانبازان هم شوید مگر جانبازان هم از همین نیروهای نیستن که به آنها بن کارکنان نیروهای مسلح به جانبازان هم بدهند باتشکر
گوشه ای ازسخنان مجتهددرسایت وزین فاش// نیوزپرونده «ه ک» رو هم بستم. تو راه داشتم می رفتم غروب بود، فروزنده زنگ زد. گفت: تو چه می کنی چرا پرونده می بندی؟ گفتم پرونده کی؟ گفت: جانباز ویلچری آمده زیر باران ایستاده هرکس رد می شود، لعن و نفرین می کند، فحش می دهد! تو چرا اینکارو میکنی؟ گفتم: (ه ک )چرایک عده بدون اینکه مجروح جنگی بشوندچندین سال استکه داردحقوق میگیرد>؟این حقوقهاراکدامین مصولهاپارتی بازی میکندودرست میکندومن وامثال منکه 27ماه توجنگ بودیم ومجروح شذیم هیچ کس جوابی نمیدهدچرا؟امروزمورخه4/2/95ازشبکه مستنددیدم که چندتاازجانبازان غیورایران زمین رفتنددرکشورآلمان پناهنده شدندچرا؟چراشمامسولین بدادجانبازان ورذزمندگان رسیدگی نمیکند؟بایداینقدرحق رزمندگان وجانبازان راضایع کنیدتادادشان رابروندازکشورهای غربی بزننداین درست است آنهم درکشوری که دم ازاسلام انقلاب میزند؟برویدازپاریس یادبگیریدکه سالانه دریک میدان که نامش یادم رفت بازمکاندگان جنگ راجمع میکنندوازایشان تقدیروتشکرمیکنندنه اینه فقط تقدیروتشکرخدمات هم خیلی بیشترازایران میدهند/که همین جانبازعزیزکه ازشبکه مستندداشت صحبت میکرداسمش محمودبودوازمیدان 7تیرتهران صحبت میکردیعنی ازبنیادمیدان 7تیرکه بنده آخرای مستندمتوجه شدم یعنی درست استکه رزمنده برودازکشورش دفاع کندوامروزه به یک کشوربیگانه برودپناهنده جهت درمانش بشود؟حال یکی مثل این جانبازوضع مالیش ایجاب میکندکه به کشورهای خارج برودبقیه چی ؟ازمسولین ترازاول کشورتقاضادارم بدادرزمندگان وجانبازان درصدکم رسیدگی نمایندتابیش ترازاین آبروریزی نشودتابروندکشورهای بیگانه پناهنده بشوند/الان ازبرج1194به این طرف حقوق رزمندگان راندادندیعنی برج12هم دادندبا150هزارتومان کم چراچرابایدازحقوق رزمندگان کم بشود؟مگرهرموقع که دولت کسری بودجه آوردبایدازحقوق رزمندگان کسرکند........یاعلی مدد
زنده بادسربازامام زماندعج مجتهد
التماس دعادلاور
با عرض سلام وادب به محضر شما عزيزان-لطفآ از آقاى مجتهدبپرسيد بنده سرباز دفاع مقدس هستم ٢١ ماه درخط مقدم خدمت نموده ام درعمليات ٤/٣/٦٥ درمهران مجروح شيميايى شده ام. داراى صورت سانحه وگواهى بسترى بودن دربيمارستان ايلام وگواهى معاونت عملياتى مناطق آلوده به مواد شيميايى مهران وگواهى ايثارگران نزاجا مبنى بر مجروحيت شيميايى را دارا هستم. ولى تاكنون هيچ گونه درصدى راكسب نكرده ام دركميسيون ماده ١٦ بنياد شركت نموده ام. متاسفانه هيچ توجهى نميكنند. خواهشمند است تكليف مارا روشن فرماييد
سلام والا بيكارم پلاستيك ونون خشك ميفروشم متاهلم كارشناس مديريت هستم فرزندشهيدم خدا نبخشه
بنده در جزیره مجنون درسن۱۳سالگی براثرواژگونی قایق درسال۶۴ مجروح شدم ولی جانبازی نگرفتم حالا بایدچکارکنم ،اینکار میخوام انجام بدم چون دکتریوسفی نماینده شهراهواز جانبازنیست ولی براش درست کردن لطفا راهنمائی کنید
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi