شناسه خبر : 43564
شنبه 22 اسفند 1394 , 16:38
اشتراک گذاری در :
عکس روز

گفت وگو با یوسف مجتهد(بخش دوم)

ناگفته هایی از دوران مسئولیت دربنیاد

همانطور که در بخش نخست این گفت وگو آمده بود، چندی قبل برای اولین بار موفق شدیم یوسف مجتهد را به دفتر فاش نیوز بکشانیم. ما میزبان جانبازی بودیم از رزمندگان مدافع شهرش، خرمشهر. یوسف مجتهد را قاطبه رزمندگان، جانبازان و ایثارگران می شناسند. جانبازی که سال ها در پست های مختلف بنیاد شهید....

فاش نیوز -  همانطور که در بخش نخست این گفت وگو آمده بود، چندی قبل برای اولین بار موفق شدیم یوسف مجتهد را به دفتر فاش نیوز بکشانیم. ما میزبان جانبازی بودیم از رزمندگان مدافع شهرش، خرمشهر. یوسف مجتهد را قاطبه رزمندگان، جانبازان و ایثارگران می شناسند. جانبازی که سال ها در پست های مختلف بنیاد شهید و پیش ترها در بنیاد مسضعفان مدیریت کرده و از چم و خم مدیریت در حوزه ایثارگری آگاهی کامل دارد و همین امر و تحصیلات عالی مرتبطش او را به "کارشناسی خبره و حقوقدانی کاربلد" در حوزه ایثار، مبدل ساخته است. این اوصاف را اگر به چهره خندان، صدای دلنشین اما پرصلابت و لهجه ی شیرین آبادانی اش اضافه کنیم، مردی را در مقابلمان متصور خواهیم شد که محبوبیت بالایی بین جانبازان و ایثارگران دارد.

این ادعائیست که اثباتش سخت نیست! چرا که برای مطالب و یادداشت هایی که از ایشان در این پایگاه انتشار می یابد سیل کامنت ها و نظرات است که به سمت سایت سرازیر می شود. او برای احقاق حق ایثارگران با کسی تعارف ندارد و به قول معروف درجانبداری ازاقشارمختلف ایثارگران مرغش یک پا دارد. ازقضا خود او هم جانبازیست 60 درصد که یک پا دارد. با همان یک پا طی طریق می کند و پایه ی تمام مشاوره ها و بررسی های مسایل ایثارگران نیز هست. به همین خاطر هم اکثر مسئولان مرتبط با امور ایثارگران از او دل خوش وخیال راحتی ندارند.

قسمت نخست این مصاحبه در تاریخ پنجم بهمن ماه، روی خروجی سایت رفت. این بخش با عنوان"خاطرات جذاب "مجتهد" از آغاز جنگ و مجروحیتش" به زمان حضورش در جبهه و جنگ و میدان نبرد اختصاص داشت.

بخش دوم این گفت وگو که کاملا" مجزا و متفاوت از بخش اول است و به زمان و رودش به سازمان بنیاد شهید و امورایثارگران و سطوح مختلف مدیریتی آن برمی گردد حاوی اطلاعات بسیار مهم و روشنگرانه ایست که به خوانندگان، کاربران و حامیان واقعی سایت "فاش" تقدیم می گردد.

 

بخش دوم با این عبارت مجتهد آغاز شد که:

- خلاصه یک روز آقای موسوی که معاون حقوقی بنیاد بود( آن زمان مدیر کل بنیاد مستضعفان و جانبازان خراسان بود )، آمد گفت: میایید بنیاد؟ گفتم به یک شرط...

 

فاش نیوز: کی؟

 

- موسوی مقدم معاون حقوقی بنیاد جانبازان بود که الان صدا و سیماست. زمان ریاست آقای رفیق دوست بود. چون زمان کروبی یک دوره مامور شدم بنیاد شهید. زمانی بود که جنوب بودم که آمدیم بنیاد، ولی این دوره خراسان بودیم. گفت که میایید. گفتم به یک شرط که واقعا" اگر کاری باشد. گفتم می آیم. فکر کنم خرداد 71بود. از خرداد 71 ما آمدیم بنیاد به اسم مامور، به بنیاد خراسان. انصافا"بین من و آقای موسوی در مدیریت، یک رفاقت محکمی ایجاد شده بود و یک روزی آمدند و گفتند: آقای مجتهد میری لرستان؟ بعد از یک سالی، دو سالی. گفتم: حرفی نیست ولی چون با آقای رفیق دوست در مشهد یک درگیری داشتیم، من فکر نمی کردم حکم مدیر کلی را امضا کند. آقای رفیق دوست از لحاظ روحی روحش بلند بود، این طوری نبود که مثلا" درگیری های شخصی و بحث و این ها رویش تاثیر بگذارد... حداقل استنباط من این بود .

مثلا" هتل هما آمد و گفت: تو نمیخوای برگردی شهرت؟ در مشهد بودم، گفتم ریشه ما همانجاست، این شاخ و برگ ماست که تو مشهده به شوخی...

بعد دیگه استخاره گرفتیم و صحبت شد ،گفتیم باشه میریم. اومدیم بریم لرستان گفتند آقا شما فلان روز بیاید تهران. ماهم بلند شدیم همین طوری اومدیم تهران و بلوار کشاورز. رفتیم دفترنظارت و ارزشیابی آقای خرمشاهی . آخونده. چندتا هم روحانی توی نظارت ارزشیابی بودند . گفتن آقای مجتهد دیوانه ای داری میری؟ کجا داری میری؟ گفتم حاجی دارم میرم لرستان. فقط به خاطر اینکه مثلا" به آقای رفیق دوست نشون بدیم که آقا عقب نشینی نمی کنیم داریم میریم. شاید جای سخت .این طوری تصورمون بود. گفتم شایدم امضا نکنه ایشون. اومدیم. گفتن نرو، مدیر قبلی فرار کرده ، نیستش تو بنیاد.

گفتم باشه باهمه توضیحات، حالا که اینطور شد من میرم. ببین ما اومدیم نشستیم، گفتند حکمو بردن امضا کنه آقای رفیق دوست. گفتیم: اشکال نداره، اگه امضاءکرد که کرد وگرنه برمی گردیم میریم مشهد. به من گفتند امضا شده باید فردا حرکت کنیم بریم معارفه و تودیع، گفتم باشه. ما بلند شدیم ، دوتا ماشین بود. آقای ظریف منش .... تیم روئسا برای اینکه معارفه صورت بگیره رفتیم به سمت لرستان. و ماندیم 4سال اونجا. هربار آقای ظریف منش می گفت خسته نشدی می گفتم نه من خیلی راحتم با اینها. داریم کارمونو می کنیم گفت عجیبه. یک روز گفتند آقا باید بیای تهران. گفتم که بازم حرفی نداریم. خانواده ولی مخالف بود شدید. میگفتند: تو این شهر درندشت بریم چه کنیم؟ گفتند هر استانی میتونید برید. ولی من ترجیح دادم بیام تهران. دیگه اومدیم تهران موندیم و شد این داستان های بنیاد و ...

 

 

فاش نیوز:  از لرستان چگونه به تهران آمدید؟

 

- به درخواست آقایان بود. زمانی که لرستان رفتیم آقای محمدی زاده استاندار بود که با او رفاقت قبلی داشتیم، راحت بودیم. انصافا" هم خیلی کمک کرد. خب یک داستان هایی پیش آمد، ما رِئیس بازرسی انتخابات بودیم در خودِ خرم آباد. از وزارت کشور حکم داشتیم. بحث هایی پیش آمد ،حالا داستانش خیلی طولانی است. بعد که آقایان رفتند و آقای خاتمی رییس جمهور شد، آقای رسولی آمد استاندار شد و مدیر کل اسبق بنیاد رفت شد معاون سیاسی امنیتی اش. آقای رضایی که جانباز ویلچری است. رابطه خوب بود یعنی با اینها هم مشکلی نداشتیم ولی بحث این بود که حس کردم در دولت خیلی دنبال این هستند که ببینند ما به کی رای دادیم! یعنی این حساسیت ها بود دوره آقای خاتمی. در صورتی که بدنه مجموعه ما چپ بودند، بنیادی ها. همه اینها را من گذاشتم روی صندوق های رای. هرصندوق یک بازرس. بعد هم آن موقع خیلی ها می خواستند انتخابات را به هم بزنند. اجازه ندادم و خیلی بحث شد. من گفتم این کار را نمی کنم.یعنی دنبال گزارشی بودند که بازرسی هم بگه انتخابات باید باطل بشه .

از همه خط ها آمده بودند، از شورای نگهبان استان آمده بودند که آقای مجتهد بیا این گزارش را واحد کنیم. گفتم نه انتخابات درست بوده. اینی که رأی آورده، رأیش است، مردم به همین رای داده اند. به هیچ وجه من نمی گذارم زیر انتخابات گزارش خلاف واقع بنویسند. حالا انتخابات تمام شده بودو می رفتند جو هم درست می کردند، نماینده ای که رای آورده بود را علیه ما.

 

فاش نیوز: انتخابات مجلس؟

 

- بله . در حالی که می دانست اصلا" ما دنبال این نیستیم. بعد هم  بحث هایی پیش آمده بود آنجا، ما یک حج رفتیم برگشتیم ، دیدم خودم باید فضای آنجا را درست کنم.

 

فاش نیوز: یعنی در انتخابات مجلس نفرجناح مقابل دولت رای آورده بود؟

 

- دقیقا آره جناح راست رای آورد. البته یک یک شدند. از 2 نماینده یکی این طرفی، یکی آن طرفی شد. ولی درست بود. یعنی رأی مردم بود که داده بودند. مشکلی نبود که شبهه ای در آن باشد. خب بحث شد بالا و پایین و این ها، ما دیدیم 4سال واقعا" برای آنجا خیلی زیاد است. یک سری کارها راهم شروع کرده بودم و دلم نمی آمد تمامش نکنم. مثلا" ایجاد درآمدزایی شده بود، از لحاظ مثلا" خرید زمین، خرید زمین های کشاورزی، مجتمع تجاری وغیره. این ها را مرکز نمی تواند پول بدهد، طوری بود که خنده دار بود، بعضی وقت هاهم آقای ظریف منش به شوخی می گفت به ما کمک نمیکنی.

واقعا" استاندار هم هماهنگ بود. ایده های بلندی داشتیم. ولی در مجموع خیلی خسته کننده شد. خانواده ام آزرده بودند.

 

فاش نیوز: لرستان بعد از مشهد بود ؟

 

- بله بعد از مشهدبود .دیدم نیروی انتظامی آمدند داخل حیاط منزل  و در هال را  زدند. لباس فرم داشتند. در را باز کردم. گفتند آقای مجتهد داشتن ماشین را می بردند، داشتند فلان چیز را می دزدیدند. حالا ما عادت کرده بودیم . هرچی در حیاط می گذاشتیم چندبار بردند. از لباس گرفته تا کفش و ... بحث ها و جدل زیاد بود. ما عادت کردیم، مهم نیست ولی بچه هاسختشان بود. من خودم نگفتم می خواهم بیام تهران. با آقای رضایی چند جلسه صحبت کردیم گفت: آقای مجتهد برنامه ات چه می شود؟ گفتم من مشکلی ندارم، خسته شده ام. گفت بینی و بین الله؟ خب معاون سیاسی امنیتی بود. بحث امنیتی بود. گفتم من چندبار بحثش شده تهران بروم ، می خواهم بروم. گفتم: من قول میدم کاری کنم که شما به مشکل نخورید. گفتم کسی را می آورم میگذارم جایم که آقای ظریف منش حکمش رابزند و باشما هماهنگ باشد. حداقل به خاطر ایثارگران. گفت اگر این کار بشود خوب می شود.

ما آمدیم مرکز. آقای قاضی را که جانباز دو دست قطع است، می دانستم بچه های آنجا خیلی قبولش دارند ومعاون ما بود. بنده خدایی ایشان را معرفی کرده بود. آقای ظریف منش قبول کرد حکمش را زد. تقریبا" تبعات سیاسی اش هم برطرف شد. چون روزی که ما می خواستیم معارفه بشیم داشت داستان به وجود می آمد. استان یک استانِ کاملا" سیاسی بود. مثلا"درمعارفه مدیر کل قبلی، روز معارفه برق راهم قطع کرده بودند. داستانی پیش آمده بود!

4سال یک رفاقتی ایجاد شد با اینها. رفیق شده بودیم که بعد ها هم تا بنیاد بودیم می آمدند سر می زدند. در عالم رفاقت آقای قاضی را ما معرفی کردیم و حکمش هم خورد. وقتی حکمش خورد به ظریف منش گفتم آنجا را بحرانی نکن. آنجا از لحاظ سیاسی وضعیت خاص و ویژه ای دارد. حکم آقای قاضی را بزن. آقای قاضی بچه خیلی خوبیست . پذیرفت و انصافا" آقای ظریف منش حکمش را زد. دیگر چیزی پیش نیامد. و ما آمدیم تهران.

 

فاش نیوز: تهران آمدن یک ارتقاء شغلی محسوب می شد؟

 

- اصلا" دنبال این نبودم. دنبال این بودم که آدم اینجا می تواند موثرتر باشد. چون ما در استان تابع سیاست های مرکز و ستاد بودیم. ولی خب ارتقاء هم بود. می آمدیم مدیر ستادی می شدیم و بعدهم مدیر کل ستادی و بعد معاون  چون آن سال ما آمدیم، همان اول شدیم مدیر کل اشتغال. حالت اشتغال اینها همش زیر نظر مجموعه ما بود و ازیک جهت خب اسمش ستاد بود. به استان ها می رفتیم. می توانستیم سیاست ها را تعیین کنیم. موثر بودیم، حداقل در تعیین سیاست ها برای استان ها.

لذا زمانی که ما آمدیم خوبی اش این بود که روسای در بنیاد مرکز استانی بودند ، هاشم نیا  بود. آقای موسوی بود که استانی بودند. آقای ویسی بود .  اینها که استانی بودند یعنی از استانها به ستاد آمده بودند، نیازی نبود جر و بحثی بشود. راحت مطلب جا می افتاد و بعدهم دفاع از حقوق استان ها می شد. برخلاف اینکه یک آدم کاملا" ستادی باشد، بنشیند استان، هرچی بگوید کسی گوش نمی کند.  در صورتی که شما صف اولت استان است. استان است که به مشکل برمی خورد، استان است که در مراجعه اش به یک ایده ای می رسد. یا مثلا" به یک اصلاح قانون می رسد، یا در اجرا، نقص را می بیند ،ضعف را می بیند.

من خودم در استان از بیرون کسی را نیاوردم. داستانی بگویم که شیرین است. روزی که از اینجا می رفتم خب معمولا" آقای ظریف منش می نشیند اینجا صحبت می کند توضیح می دهد که آن استان چی هست، چی نیست. گفت: آقای مجتهد توصیه می کنم چند نفر را با خودت ببری معاون، فلان و... گفتم بخدا من از این چیزها بلد نیستم! این داستانی هم که آن موقع رایج شده بود، اتوبوسی می روند و می آیند، گفتم من از این جور چیزها بلد نیستم .بگذار بروم ببینم چه خبراست آنجا.

آقا ما رفتیم دیدیم مدیرکلش خب، قائم مقام گذاشته، خودش نیست.نمی رفت، بنده خدا سختش بود خیلی. بعد آمد گفت: آقای مجتهد اینطور کن ،چه و چه ... گفتم من شرمنده ام. دیدیم هی توصیه می کردند. بعد ما که رفتیم یک بحران برای ما درست کردند. به ما نگفته بودند تو که داری میری آنجا همه منتظرند حکم(مدیرکلی) قائم مقام را  بزنند! من نمی دانستم. قائم مقام هم منتظر بود حکمش را بیاورند بعنوان مدیرکل. نمی دانستند من دارم می روم. شما ببینید با چه وضعی دارند می برند آدم را.  ما که رفتیم آنجا، خب معمولا" در استان ها پنج شش کیلومتر، ده کیلومتر می آیند بیرون برای استقبال. آقا دوتا ماشین ایستاد؛ آقای ظریف منش پیاده شدند ما هم پیاده شدیم. این ها بقیه را می شناختند. ما که پیاده شدیم غریبه بودیم، فهمیدند آقا ما داریم می آئیم معرفی بشویم. همان جا شاید مثلا" نیم ساعت بنده خدا را داشتند توجیه می کردند که آقا اینجوری است و آنجوری. یک مشکل پیش آمده و ما ناچاریم از بیرون کسی را بیاوریم... من دوزاریم کم کم داشت می افتاد. داخل ماشین که نشستیم گفتم چرا این ها را به من نگفتید؟ من اگه می دانستم اینطوریست نمی آمدم. وقتی کسی هست که می تواند اداره کند چرا مثلا" اینکار را کردید؟ یک چیزهایی گفتند گفتیم باشد. ما رفتیم و معارفه انجام شد و بچه های جانباز  بودند و خدمت استاندار و امام جمعه رفتیم .

آقایان آمدند تهران ما ماندیم تنها در استان لرستان. نشستیم یکی یکی بچه های دفتر را خواستیم، حراست را خواستیم. این چیزها را بیاروید، لیست و امکانات را بیاورید ببینم چه امکاناتی داریم تا کم کم بشناسیم. همان موقع هم قائم مقام را صدا زدم گفتم تمام آن کارهایی که می کردی با اختیارات کامل همچنان ادامه بده، هیچ مشکلی نیست. دستش هم دیدم شکسته، گچ گرفته بود. گفتم چی شده؟ گفت: هیچی. جانبازی آمد پروتزشو  بکوبه روی سرم، من دستمو گرفتم جلوش ،دستم شکست.

گفتم باشه من هستم مشکلی نیست. هستیم برنامه میریزم باهم ان شاالله کار می کنیم. دیدم حکم معاونت ها رو نزده، سریع حکم زدم. آقایی معاون آموزش اشتغال، آقای فلان معاون فرهنگی، از همان مجموعه. یعنی در آن چهارسال یک نفرهم از بیرون نیاوردم. بعدِ دو سه ماه دیدم این قائم مقام ما بنده خدا ناراحت بود. گفتم تو چرا گرفته ای حاجی؟ گفت: هرکی میاد  ... میکنه منو...قرار بود تو مدیرکل بشی...دیدی نشدی؟ و از اینجور حرفها.

گفتم میری استان دیگه؟ گفت آره. سریع آمدم تهران گفتم آقا این بنده خدا آدم قوی ای است، چرا ازش استفاده نکردید. گفتند خب میگی چیکار کنیم، میره زنجان؟ سریع هماهنگ کردیم رفت زنجان. گفت: آقای مجتهد دست تنها میمونی من خیلی ممنونم ازشما. گفتم اشکالی ندار من الان یکی از بچه ها رو میگذارم جات. رفتم به آقای قاضی گفتم آقای قاضی میای قائم مقام بشی؟ گفت پس تعاون چی؟ گفتم یکی از کارشناسای همان بخش را میگذارم تعاون. اینجوری بابچه ها برخورد کردم. بعدِ مدتی بنده خدا آقای قاضی خسته شده بود. پیشنهاد بیرونی داشت. گفت: من میخوام برم، گفتیم چشم. پس بازخرید کن. یک سال رفت، خسته شد گفت: میخوام برگردم! فضای بیرون خوب نبود برای ایشان ،‌به هر حال در بنیاد فضا معنوی تر بود . گفتم اشکال ندارد. برگشت، منتها به اسم اموال و داراییها برش گرداندیم.

بعد به من گفتند کسی رو میخوایم بفرستیم خوزستان. گفتم آقای قاضی هست. آقای قاضی رفت خوزستان شدمدیرکل این استان. تا اینجای کار دوتا مدیرکل شد فعلا".

همه فکر میکردن ما احتمالا" پنج شش ماه دیگه بریم. در صحبت هایشان می گفتند معاون ها. مثلا"معاون بهداشت و درمان آمد و گفت آقای مجتهد! از اینجا بری، من اینجا نمی مانم. من 7 سال است اینجاهستم و خسته شده م منم با خودت ببر. گفتم میری استان دیگه؟ گفت آره. گفتم اول میری همدان قائم مقام میشی ها. ولی بعد مطمئن باش طی 2ماه حکمتو میگیری. چرا؟ چون من میدانم آن فردی که آمده تحمل ندارد. اصلا" تحمل برخورد ندارد، سریع ول می کند می رود. همینطور هم شد. ایشان رفت قائم مقام شد بعدِ یک مدت حکمش را زدند. یک استانی که مدام می گفتند: نداره نداره ، فقط 4تا مدیرکل داشت. بدون اینکه نیرویی هم جایگزین بشه. پستشان توسط افراد بعدی پرشد. پس اعتماد کنید. هرکسی دانشگاه قبول می شد با او تسویه می کردم، می گفتم باید بروید درس بخوانید. اصلا" گردش سیستم اینجوری نیست که فکر می کنید. فکر می کنید مثلا" این وزرایی که هستند چی هستند؟ همین بازار سید اسماعیل، هزارتا مثل اینها پیدا می کنید که بگذارید وزیر. واقعا" چیزی نیستند. آدم پشتشان را نگاه می کند متوجه می شود که بواسطه آشنایی، میشن وزیر. یعنی توانایی شان بیشتر از مثلا" آقای... شما نیست! یعنی اینطوری بخوای نگاه کنی بله وقتی می نشینند آنجا و برخی از اطلاعات به دستشان میرسد، آن اطلاعات به این ها یک مقدار امتیاز می دهد، نسبت به شما. که اگر شما آن اطلاعات را داشتید بهتر از آن ها مدیریت می کردید.

لذا یک رفاقتی هم با مجموعه بدنه به وجود آمد؛ چون دیدند از بیرون کسی را نیاوردیم و بعد مثلا" جانبازی که می آمد و پول می خواست، حساب کتاب را نشان می دادیم و می گفتیم پولی نیست، اینقدر تو حساب داریم. نماینده ولی فقیه و امام جمعه آقای میانه جی بود ،منزلش پشت بنیاد بود. انسان بسیار اخلاقی بود . می رفتم خدمتشون می گفت: آقای مجتهد! این چند وقته عجیبه ، اول چقدر می آمدند شکایت الان هیچ کس نمیاد!

یک مقدار باید در فضا باشی تا ببینند دروغ نمی گویی. یک خورده هم با برنامه باشی. درست است که کمبود منابع مهم است و مسئله درست می کند برای سیستم، ولی بدتر از آن بی عدالتی و ناهنجاری درنظام مدیریتیست، که مثلا" یک عده تافته جدا بافته می شوند. مثلا" ما خودروها را توزیع کردیم چندنفر آمدن اعتراض که توی نظام توزیعِ خودرو چیکار کردید؟ خب خودرو یکی از مهم ترین خدماتی بود که داده میشد .ما چقدر راحت آمدیم گفتیم آقا از هفتاد(درصد) شروع کنید. هرسال چهارهزار دستگاه می دادیم. هشت سال طول کشید. شرایط را طوری بستیم که آقایان مسئول  دخالت نکنند. یعنی به محض اینکه ما قرارداد با ایران خودرو می بستیم لیست جانبازان را روز قبل به استان ها داده بودیم که همه در مقابل کار انجام شده قرار بگیرند. به بچه ها می گفتم سریع از سیستم لیست بگیرید. از هفتادی ها شروع کنید، اگر به شرایط مساوی رسیدید اولویت با کسی است که زودتر جانباز شده؟ لذا شاخص ها  را گذاشتیم داخل سیستم تا روزی که 32هزار تا خودرو توزیع شد. چندنفر معترض می آمدند. تا می آمدند، می گفتم: مسئول دفتر  دستشو بگیر ببرتو سیستم.  می گفتم آقا قبول داری او زودتر مجروح شده و اولویت دارد؟ می گفت درسته، اینطور باشد که من حرفی ندارم. یعنی 32هزار خودرو که توزیع شد در همین حد اعتراض شد. این که کسی بیاید فحش بدهد که چرا فلان شد و ... نه نبود.

فاش نیوز: مشکل سر بی اعتمادیست که خود بنیاد ایجاد کرده وگرنه این هاکه جانشان را نثار کرده اند.

مثلا" چرا ما در قانون حالت اشتغال مشکل داریم. به جرئت می گویم مسبب اصلی آن ریاست وقت بنیاد  است. دلیلش این بود، می گفتیم گردش کار مصوب آقا ، صراحت دارد حقوق وظیفه هم  به عهده بنیاداست. از کار افتادگی جزیی را هم برای جانبازان ایجاد کنید. اگر ایجاد کرده بودند می دانید چه اتفاقی می افتاد؟ من حساب کردم برایشان، آن موقع، گفتم ببینید ما الان جانباز را بین صفر تا صد داریم می بینیم. یا از کار افتاده کلی  هستی یا نیستی. اگر هستی حقوق بگیر، و اگر نیستی نابود! این منطق ندارد. هیچ نظامِ از کار افتادگی هم اینجوری نیست. بروید وزارت نفت، وزارت کار و تامین اجتماعی، مرحله ایست. می گوید ازاین درصد تا این درصد هیچ، از این درصد جزئی از این درصد کلی. یا قانون ارتش می گوید بند  الف، ب،ج . بعد حالت اشتغال. یعنی موضوعِ از کار افتادگی را مرحله ای می دانند. لذا با توجه به هر مرحله، میزان پرداختی هم متفاوت است. برای آنی که از کار افتادگی کامل دارد یا آنی که نه می تواند و نه توانایی دارد برود کاری را انجام بدهد. ریاست می گفت: تو میخوای یک دکان جدید درست کنی. گفتم بیشترِ 25 درصدها  یا زیر 50 درصد ها از کار افتادگی جزئی اند، کلی نیستند.

طبق آیین نامه، حساب کردیم دیدیم حقوق حالت اشتغال با وظیفه چیزی نزدیک به 120 - 130 هزار تومان اختلاف دارد. حساب کردیم گفتیم اگر شما قبول کرده بودید و حقوق وظیفه را اجرا می کردیم الان ما می توانستیم 16هزار آدم دیگر را با همین منابع فعلی مان ،به حقوق بگیران اضافه کنیم. برای شما مهم است یک نفر 25 درصد حقوق وظیفه بگیرد؟ مثلا" صدتا بگیرند یا 20 تا از اینها حالت اشتغال نگیرند؟ خب این انصاف نیست. وقتی من به 20 تا از اینها نمی توانم حالت اشتغال بدهم، ولی به صدتاشان می توانم حقوق وظیفه بدهم بگذار این حقوق وظیفه را بدهم. ما الان مثلا" به طور میانگین می خواهیم یک میلیون و پانصد حقوق حالت اشتغال بدهیم. خب من یک میلیون و دویست حقوق وظیفه به همه بدهم خیلی بهتراست، مثلا" به تعداد بیشتر. لذا بااین سیاست ها مخالفت می شد، کار به بحث وجدل می کشید. هی می گفت: تو شدی اپوزیسیون تو مجموعه. چیه، چرا این طوری می کنید؟ می گفتم اپوزیسیون یعنی چه؟ نباید اینطوراتفاق می افتاد!

 

فاش نیوز: اینها مربوط به بعد از لرستان است. کی از لرستان برگشتید؟

 

- بله . آمدیم تهران. بحث شد که آقا می آیید تهران؟ گفتیم بله. با استان هماهنگ شد گفتند باشد و بعد ما آمدیم تهران. تهران که آمدیم حکم زدند به عنوان مدیر کل اشتغال، چون آقای زارعی می خواست برود. ما آمدیم اشتغال ، چون ما با آقای ویسی بحث های نزدیک داشتیم در مرکز ماندگار شدیم.

 بعد از آن هم آفای ویسی بازنشسته شد، چون آموزش پرورشی بود. ما هم تقریبا" اداره کل اشتغال را اداره می کردیم، یک مدت هم تسهیلات بودم. مسئولش رفته بود ما بودیم و بعد خود معاونت تعاون امور اجتماعی بود. یک مدت  تا حکم زد آقای فروزنده برای ما به عنوان معاون تعاون و امور اجتماعی . بعد ما خودمان بچه های دیگر را گذاشتیم در ادارات تا اینکه بحث تجمیع پیش آمد.

 

فاش نیوز: یکی از جاهایی که حتما" دیدید در کامنت ها می نویسندخود آقای مجتهد زمانی که حالت اشتغال بود کارهایی کرده و برخوردهایی کرده و ...

 

- فقط یک مورد که با سیاستهای ابلاغی مغایر بود ؛ هنوز ابلاغیه من موجوداست. روزی که من آمدم مرکز تعداد کمی  حالت اشتغال بودند، روزی که تحویل دادم 95 هزار نفر حالت اشتغال بودند. پس خیلی فرق می کند. درحالت اشتغال هم، اهرم ترمز مارا ریاست می کشید. سالی ده هزار تا 15 هزار نفر را اضافه می کردیم، اما با برنامه اضافه می کردیم. برنامه ما چه بود؟ ابلاغ هایی که من زدم هست در سیستم بایگانی، بخش هاییش هم پیش خودم است. یک بحث هایی گاهی پیش می آمد آزار دهنده بود برای خود ما. تا آنجایی که امکان داشت ما ابلاغ می زدیم، ابلاغ ها را یک دست وهماهنگ هم می زدیم. برای ابلاغ ها هم چه داستان هایی به وجود می آوردند بماند! ولی در حالت اشتغال اعتقاد من این بود. ما آن موقع 2تبصره داشتیم. یک تبصره ی1 داشتیم، یک تبصره 6. درتبصره 1 دو گروه داشتیم یکی بیکار، یکی شاغل غیر دولتی. پس تبصره 1 می شدبیکار و مستخدم غیر دولت، مثلا" بخش خصوصی. بعدی هم می شد شاغل بخش دولتی که می شد نیروهای مسلح و وزارت خانه ها و سازمان های دولتی.  چون محدودیت منابع بود اعتقاد اولیه من این بود از تبصره یک ،اول باید بیکار وارد سیستم شود. معنی ندارد مثلا" من که شاغلم و درآمد دارم اولویت اول را ندارم در سیستم، چرا باید حالت اشتغال بگیرم؟ زندگی ام دارد می گذرد. همیشه هم سعی می کردیم که به بچه ها تفهیم کنیم این منصفانه نیست. باور کن من به جرئت می گویم شاید 90 درصد کسانی که مراجعه می کردند وقتی این ایده را می شنیدند تمکین می کردند. ما نداشتیم کسی بیایدبگوییم آقا تو شاغلی یا بیکار. کدام را بزنیم؟ ما تعدادی زیاده خواه داریم همیشه. این داستان داشت پیش می رفت. بعد مثلا" ریاست  می گفت این تعداد را بزن (وارد سیستم کن). می گفتم نمی زنم، بحث پیش می آمد. می گفتم اگر اینها را می زنی بقیه را هم می زنم.

 

فاش نیوز: به خاطر اولویت می گفتید؟

 

-  آره اولویت بندی داشتیم...

 

فاش نیوز: آقای دهقان کلا" گویا با این قضیه مخالف بود!

 

- بله مخالف بود. الان اگر بخواهم چیزهایی که هنوز اسنادش پیش من هست حرفی بزنم، خیلی ها باید جواب بدهند. ولی نمی کنم این کار را. من اسکن خیلی ها را پیش خودم دارم. حالا داستان هایی که پیش آمده را می گویم.

به خودش هم راحت گفتم. ولی آقای دهقان مدیری دانا بود و می دانست چطور مدیریت کند. ولی خب برای خودش ایده هایی داشت که ما با آن ایده ها هماهنگ نبودیم، یعنی نمی خواستیم باشیم. ما می گفتیم آقا باید اول بیکارها بروند داخل سیستم و نباید غیر بیکارها بروند. بعد، اول باید با درصدهای بالا  بروند. لذا مثلا" اول 70 درصدها و بعد 50 به بالا ها باید بروند. تازه بین 25 تا 50 برنامه حقوق وظیفه را داشتیم. مصوبه هم داشتیم.مصوبه آقا را پایش داشتیم. یعنی هیچ کس نمی توانست بگویدچرا اجرا کردید؟ نگذاشتند، یعنی زورمان به این دیگه نرسید. یا مثلا" می آمد می گفت حقوق ها را قطع کنید. می گفتم باشد، من هم اول حقوق نماینده ها را قطع می کنم. که بحث می شد.

اصلا"در بحث جانبازی، یک روز گزارش دادند که این مجتهد کلی پرونده بسته. باور می کنید یکسال هشتاد هزار پرونده بررسی  شد! هشتادهزار پرونده را پس بررسی احراز ، خودم بررسی کردم ودیدم. شاید برای شما تعجب داشته باشد. می آمدم بعد از ساعت 4 عصر می نشستم یک یکِ پرونده ها را خودم کنترل می کردم و امضا می کردم. ازکل اینها هم، 200 تا پرونده بستم. یک جوی علیه ما راه  انداختند که کار به اطلاعات کشید و به بیت رهبری رسید که آقای مجتهد دارد پرونده می بندد. گفتم باشد اشکال ندارد هرکس هرحرفی دارد بیاید. می خوام بگویم این فقط بحث حالت اشتغال  یا حقوق وظیفه نبود. چون اعتقاد نداشتم غیر جانباز باید جانباز بشود! خیلی هم برمن سخت می گذشت. مثلا"تعدادی  پرونده 70 درصدی بستم که الان اسمشان توی ذهنم هست.  الان هم گاهی که بنیاد می روم اینها آنجا می پلکند! می خواهند ببینند ،  می توانند دوباره پرونده هایشان را باز کنند. حتی کاشانی ذهنیت پیدا کرد. تازه آمده بود و موضوع را نمی دانست. من یکبار ول کردم بنیاد را. زمان آقای فروزنده رفتم وخداحافظی کردم. حالا داستانی داشت و اینکه دوباره چرا و چی شد که  آمدم. گفتم من نمی خواهم کار کنم مگر زوراست؟ ادامه دارد...

کد خبرنگار: 19
اینستاگرام
سلام.حاج مجتهددلاورودکترساقی مدیرجانبازودفاع ازحق ایثارگران.ماهاتازمانیکه نفس میکشیم دوستت داریم ودرکنارشماهیم.تاکورشوندهرآن کس که نتوان دیدحاج مجتهدعزیزسالهاست که مادردردورنجیم وباکمال تاسف بخاطرکم لطفی هاوبی مهری بعضی ازاین مسوولان زندگیمان پاشیده وافسرده وپرازدردورنج بسرمیبریم وجزخداوتوسل به حضرت زهرا.ص.هیج پناهی وامیدی نداریم.شاهداین دنیافریادرسی نباشدولی خداجای حق نشسته وشاهدوناظراست.ازاین که این مدت کوتاه به چنین سایتی به مدیریت دلاوری چون ساقی آشناشدم افتخارکرده ودعای همیشگی مادردمندان نظام وانقلاب وولایت باشمابوده ومیباشدخداوندهمه شماراسلامت وموفق وپایداربداردوپیشاپیش سال نورابشماوتمام ایثارگران عرصه ی جهادوشهادت تبریک عرض مینمایم.خدایاهمه رادرپناهت محفوظ وسلامت بدار.آمین.جانبازوشهیدداده نظام وسوخته انقلاب.

...

آقای احمدی نژاد رئیس جمهور سابق اعیان امروز .

کجایی که با معیشت بچه های جبهه و جنگ و رزمندگان و جانبازان

مخالفت کنی نیستی . 5 % .

در سخنرانی ها حواست به مخالفت با بچه های جبهه و جنگ باشد

مبادا از فقر رهایی یابند . و سالها زحمتت هدر نرود .

فقط برای یاد آوری . نگو نگفتی .

...

آقای مجتهد اجرت با خدا

من فرزند شهید دیپلم همان سال ها بودم و بیکار . با یک وام اشتغال نیمه که بقیش هم ندادند و وام شد بلای جان ما بیکاری یک طرف و اقساط وام یک طرف . وقتی جنابتان داشتید مدیرکل میشدید وبقیه را مدیرکل وقائم مقام میفرمودید بنده داشتم در سازمان های دولتی برای یک لقمه نان نظافت میکردم و آبدارچی بودم و کار سخت میکردم و بی حرمتی وبی احترامی بعضی انسان نما ها را تحمل میکردم . نه که فقط بنده خیلی از فرزندان شهدا و شخص جانبازان و ایثارگران مشکلات زیادی دارند وهنوز هم گره از مشکلشان باز نشده . من که نون بازوم رو خوردم ومنت هیکس را نکشیدم وتکیه به بنیاد هم نکردم . اما جانبازان عزیز که توان کار ندارند الان سن وسالشان بالارفته و مشکلاتشان به فرزندانشان هم رسیده . آیا فریاد رسی هست که مشکلات ایثارگران را ریشه ای حل کند . وقتی بعضی مصوبات مجلس و دولت در خود بنیاد شهید اجرایی نمیشود از مابقی سازمان ها چه توقع . بزرگوار شما که میتوانی در اجرایی شدن قوانین ایثارگران بکوش اجرت با سید شهدا
وقتی برای اولین بار آقای مجتهد را در بنیاد مرکز دیدم در آنزمان راجع به جانبازان موضوعی را خدمتشان سوال کردند و راهکار خواستم با چند دلیلی قانونی موضوع را روشن و آنرا ارائه دادند که با طرح آن مشکل عده ای زیادی از همکاران جانباز در کشور حل شد الحق و انصاف هنوز با گذشت این مدت زمان نسبتا""طولانی ممنون خدمت و پاسخگویی ایشان هستیم آقای مجتهد همانگونه که برای دفاع از کشور و نظام و انقلاب جان خود را به خطر انداخته برای دفاع از حقوق ایثارگران از هیچ کوششی دریغ نکردند واقعا"خدا قوت دلاور _هاشمی نژاد یزد
جسته در گفت‌وگو با فارس:
هیأت رئیسه مجلس پاسخ‌گوی توقف رسیدگی به گزارش تحقیق و تفحص از بنیاد شهید باشد
سلام . عرض ادب واحترام و تبریک سال نو، خدایا چنان کن سرانجام کار که تو خشنود باشیی و ما رستگار ف گر مرد رهر میان خون باید رفت /از پای فتاده سرنگون باید رفت / توپای در ره نیو هیچ مپرس / که ره خو بگویدت چون باید رفت ، به یاد شهدا و ایثارگران جلنبازن باشید ضمن تبریک سال1395،ضمن تبریک سال جدید به شما و خانواده محترمتان آقای مجتهد زودتر قاون را اجرای کنبد
سلام جناب مجتهد عزیز و بزرگوار خسته نباشی دلاور اگه ممکنه سری هم به مصوبه ماده 190 آزادگان سپاه که حضرت عالی اشراف کامل در مورد آن دارید پیگیری بفرمایید چرا که بعد چند سال از مصوبه هنوز برای اجرایی شدن درحاله ای از ابهام و به بهانه های واهی همچون عدم بودجه و غیره در حال خاک خوردن می باشد ضمن اینکه این مصوبه در استان اردبیل با توانیر بعضی دوستان اجرا شده و گویا سایر آزادگان استانهای دیگر گویا جزء این مرزو بوم نیستند وسلام
باسلام خدمت اقای مجتهدامابعددرکشوراسلامی ایران مجلس ودولت قوانین تصویب می کنندولی هیچوقت پیگیراجرای درست قوانین نیستندایااین عدالت هست که یک جانبازیاخانواده شهیدازهرامتیازی که باشداستفاده کندولی دیگری حتی اطلاع هم نداشته باشدایااین عدالت هست که یک بازیگرسینمادرنقش یک شهیدیاجانبازبازی کندونقش اورافقط اجراکندبدون ترس ولرزوسختی ولی بهترین دستمزدوتعریف وتمجیداقایان مسول قراربگیردولی شهیدوجانبازوازاده ورزمتده دراین نظام فقط درسخرانی باشداقای مجتهدایابچه های جنگ برای پتووچراغ وپول رفتندبه جبهه ایادرفیلم اخراجی های ده نمکی مسولی اعتراض کردکه بابارزمندگان فقط به عشق اب وخاک وناموس ونظام وکشوررفتندایاشمامطلع هستیدکه خیلی ازبچه های خط مقدم جبهه ازمعرفی خودشان امتناء می کنندچراچونکه دولت ومجلس ونظام فقط درذهن مردم جامعه این قشررابدمعرفی کردنندوقتی که برادرمن ازهمه زندگی من خبرداردباگوشه وکنایه می گویدشمادیگه چه مشکلیداریدکشورمال شماست اقای مجتهدمن 14ماه بعنوان بی سیم چی دسته پیاده درگروهان درخط مقدم درچندعملیات دوبارمجروح ودرمرداد62بابدن مجروح بدست دشمن اسیرشدم ودرعراق بجای درمان شکنجه ونبودامکانات داروی وغذایی وووبعداز85ماه بکشوربازگشتم وبامدرک دیپلم دربانک استخدام شدم وباوام کارمند بانک که به تمام کارکنانش داده بنده صاحب 52متراپارتمان درطبقه چهارم بدون اسانسو درمنطقه جنوب تهران هستم وماشین رواسال قسطی ازبنیادگرفتم چونکه 55درصدهستم واقعازیادهست یعنی اگرطی این 8سال درکشورافغانستان کارکرده بودم حق 52متراپارتمان ویک ماشین روارانداشتم ایااین عدالت هست پس خواهشن بجای بازگوکردن کارهای که برای قشراسیب دیده ازجنگ بهترنیست اول برویدازکشورهای ارومایی وغیره یادبگیریدکه چطورسربازان خودرامعرفی کردنندبعداقانون رادرست به مجریاناموزش بدهیددرکشورماهرشخصی که بهشتروبدون ادعازحمت بکشدکمترتوجه میشودچراایادرصدراسلام درجنگهابااسیب دیدگان جنگ اینطوررفتارمیشدواقعاجای تاسف هست که دفوتبال این کشوراگرچندروزدستمزدهای انچنانی انهاعقببیفتدصدای همه اقایان به گوش فلک میرسدوجالب هست که انهارابارزمندگان قیاس می کنندایاشماکه درجبهه بودیدرزمنده ای سراغداریدکه برای پول جنگیده باشدالبته ازخوداقایان بودنندکه میامدنندچندتاعکس یادگاری دردوکوهه میگرفتندبرای پست ومقام ولی بچه های خط مقدم واقعامظلوم بودنندواموزهم هستندچرابنیادجانبازان بجای درمان فقط بفکردادن قرص خواب ووووهستندبنده هم دزمان انقلاب درشهرخون وقیام قم بودم وهم درجنگ واسارت ااین ساعت فقط ازخداطلب عاقبت بخیری خواستم بارهانوشتم اگرجانبازیاااده ای که فرزندحداردیافرزندپسرنداردیاخودش توان خواندن درس ندارداین امکانات چه سودی برای اوداردالبته درجمهوری اسلامی 100ماه خدمت واسارت ارزشچندمیلیون تومان شده که پولدارهاوبی پولهامیخرندایااین عدالت درکجای اسلام یاغیره ازاسلام امده است اقای مجتهداگروقت داریدمن حاضرهستم باماشین خودم شماهارابه همین روستاهای نزدیک مرکزببرم تاازمشکلات خانواده شهداوجانبازان وازادگان اشناکنم تامتوجه بشویدچقدرتفاوت داردداردبین همین قشرحداقل شماهاکه درجنگ بودیدشب عملیات بچه هابابدن زخمی ولی بخاطراینکه درحمله باشندحرفی اززخم وخون نمی زدنندکه مبادابه عقب برگردننداگرشماندیده ایدبنده حداقل شب عملیات محرم دیدم بسیجی باپای مجروح من راقسم دادکه به فرمانده دسته چیزی نگم که درهمان شب اب اورابرددررودخانه دوریچ فکه بهرحال زمان گذشت وازبچه های خط مقدم جبهه اندکی ماندنندکه این روزهاگوشه خانه یابیمارستان افتاده اندودیگرنیازبه پول وامتیازوچیزی ندارندولی خداوکیلی حداقل بفکرخانواده انهاباشیدبقول دوستم برای تمام قشرهادرقبرستانهاجایگاهی هست ولی اگرجانبازی حتی با69درصدازدنیابرودبنیاداول بفکراین هست که اوراشهیدحساب نکندولی طرف رفته مکه براثربی احتیاطی دیگران یاخودش کشته شدفورابنیادانهاراشهیدحساب کردایایک رزمنده جنگ با10سال اسارت و69درصدجانبازی نبایدشهیدحساب بشودمباداازبودجه این کشورکم بشودکه اقایان مسول ضرر کننددردزیادهست ولی گوش شنوانیست ببخشیدمی دانم که چاپ نمیشودواگرهم بشودبه گوش هیچ مسولی نمیرسدولی گفتم که بدانیددردزیادهست
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi