چهارشنبه 25 فروردين 1395 , 11:40
زینت المجالس اعیان و بزم آرای بیدردان
همکار سابق نشریات اصلاحطلب میگوید کسانی که خود را خرج فتنهگران در سال 88 کردند فاقد هرگونه شأنیتی هستند.
داریوش سجادی با اشاره به تمجیدهای گاه و بیگاه محافل ضدانقلاب از یک خواننده که خود را خرج شبکههای سلطنتطلب کرد نوشت: علیرغم آن که استاد در ارزشگذاری اختصاصی بر جنس صدا و خوشالحانی صاحبان اصوات نیز از اساس فاقد موضوعیت و مشروعیت است. صدای خوش که بالذات حامل ارزش نیست و صرفا امانتی است خداداد که اعتبارش در گروی کاربری امانتدارانه آن است. اعتبار صوت به ساحت صوت است نه صاحب صوت! خوش ساحتی صوت است که توان دارد تا بلالی سیاه و حبشی را به فخر موذنی رسول خدا برساند.
خوش ساحتی صوت است که توان «ناصر خسرو» ساختن دارد تا زبان تکلمش با خیرهسری سلطان غزنوی آن باشد که «من آنم که درپای خوکان نریزم - مر این قیمتی در لفظ دری را).
بدین اقتفا علیرغم همه تعارفات و تکلفات و قدیسسازیها و اسطورهپردازیها و استاد را «دماوند موسیقی ایران» توصیف و ترسیم و تکریم کردنها، نمیتوان از این واقعیت گریخت که شرافت کلام و صفوت اصوات در حلقوم و حنجرهای است که فریادرس مظلومان و دادخواه ستمبران و پرخاشگر به ظلم و ظلمت و ظالمانی باشد که صدای خوش را در قامت سالوسی و چاپلوسی و خاکساری و چاکرمآبی و آستانبوسی و عیاشی و مداهی و خماری خود بر میتابند و برمیسگالند!
زبانی که در کام، رسالت الهی خود را امانتداری نکند حکایت کمدی- تراژدی بازخوانی «مرغ سحر» توسط «گوگوشی» خواهد شد که چگونه اسباب مچل کردن خود میشود وقتی از منتهیالیه خوش باشی و عیاشی و بیدردی و از میانه حاملان نسل عطینا دوباره خوان مرغ سحری میشود که غمباد نسل سلحشور و سرکوب شده مشروطه مقهوره است!
حکایت کمدی - تراژدی عکس یادگاری انداختن رئیسجمهور آمریکا با بنای یادبود «چهگوارآ» قهرمان مبارزه با امپریالیسم آمریکا و کشته شده توسط اجامر آمریکا!
وی میافزاید: خیر جناب استاد - شرط قلندری سر تراشیدن نیست! رسم عیاری هم سرائی با اجنبی و هم سگالی با شاهبازان نیست! مرشد بازی و پردهخوانی و حشمتفروشی و قهرمان آمانی «خانه نئینان» را بازی نه این است.
دماوند موسیقی آن مملکت پژواک ترنم آن مادر شهید کمر خمیدهای است که 30 سال چشم انتظاری دردانهاش را با حزن لالائی جانسوزش برای تتمه استخوانهای در آغوش کشیده دلبندش تسلی داد!
دماوند موسیقائی ایران لالائی محزون این مادر گمنام است نه مرغ خوشخوان و بیداد و دستان و نوا و مرکبخوانی و چاووش و گلبانگ و محفل آرای از ما بهتران شدن و زینت المجالس اعیان و بزم آرای بیدردان و خنیاگر عیش شادیخواران و خلسه وافوریان شدن و از گوگوش تا سوزدوش را آغوشگشائی کردن!