شناسه خبر : 45788
دوشنبه 03 خرداد 1395 , 10:34
اشتراک گذاری در :
عکس روز

هنوز چشم به راه تو هستیم

  

بسم رب شهدا و الصدیقین 

بر روی موتور پلاستیکی خودم در خیابان بازی میکردم 
تو امدی ، مرا از روی موتورم برداشتی ودر آغوش کشیدی 
محکم فشارم دادی و مرا بوییدی و بوسیدی 
ولی من اسرار داشتم با موتورم بازی کنم 
تو قران را بوسیدی و رفتی 
و مادر آب پشت سرت ریخت 
با صدای ریختن آب نگاهی به پشت سر کردی ولبخندی زدی
که شد تنها خاطره بیاد مانده از تو برایم 

3 سال بیش نداشتم 
24 اردیبهشت 1361 

گذشت 
3 خرداد همان سال و بعد از گذشت 10 روز از رفتنت 
مادر با صدای گوینده رادیو ، برادر گوچکم را در آغوش گرفت و من را بدنبال خود کشید و از خانه خارج شدیم 
خیابانها شلوغ بود و همه به هم شیرینی تعارف میکردنند 
گیج شده بودم 
مردم را هیچ وقت اینقدر خوشحال ندیده بودم 
مادر هم جعبه ای شیرینی گرفت و به خانه پدر بزرگم رفتیم 

بله ؟
 
خرمشهر آزاد شد !!!!

چند روز بعد خبری آمد که تو در عملیاتی ایزایی به نام بیت الامقدس مقدماتی در منطقه کوشک و قبل از شروع عملیات اصلی بیت المقدس که منجر به فتح خرمشهر شده بود شرکت کرده بودی و تمام کسانی که در اون عملیات بودن از جمله شوهر عمه خودم که یکی فرمانده های عملیات بود شهید شده بودند و حتی یک نفر هم زنده  باز نگشته بود 

سال ها با همین سر در گمی گذشت 
جنازه شهدای عملیات رو اوردنند 

هر زمان شهیدی می اوردنند 
ما در سرد خانه ها جستجو میکریم تا تو را بیابیم 
شوهر عمه ام در میانشان بود و همراهش ضبط صوتی که همیشه همراه داشت .
در زمانی که خمپاره به شکمش برخورد کرده و در حال شهادت بود تمام لحظه ها را تا زمان شهادت تشریح کرده بود 
از حضور تو گفته بود که دارد میبیند که در خاکریزی که بودی خمپاره ای برخورد کرد 

ولی هیچ چیز از تو برنگشت و ما با امید انکه شاید اسیر شده بودی سر کردیم 
هر سال مردم فتح خرمشهر را جشن میگرفتن و ما در انتظار بازگشت تو در شادی انها شریکی غمگین بودیم 

جنگ تمام شد 
ما هنوز منتظر بودیم !!!

اسیران اذاد شدن 
ما هنوز منتظر بودیم !!!

از نگاه مادر می خواندم که تو همان 3 خرداد سال 61 با دیگر دوستانت آسمانی شدی 
ولی ما هیچ چیز از تو نداشتیم 
حتی مزاری که بخواهیم مثل دیگر فرزندان شهدا شبهای جمعه را با تو درد دل کنیم و کمی ارامش بگیریم و خود را تخلیه کنیم 

تنها یادگارت عکسی بود بر دیوار خانه 
ما شبهای جمعه عکست را برمزار شهدای گمنام میگذاشتیم و با او درد دل میکردیم 

پدر شهیدم ،رفتی وخرمشهر آزاد شد ولی هنوز چشم به راه تو هستیم

سال 85 اعلام کردند که دیگر اخرین شهدای تفحص شده هم امدنند 
بازهم تو در بینشان نبودی !!

اسمت را تشیح کردنند 
سنگی بر زمین گذاشتنند که هیچکس درونش نبود 

فقط یک اسم !!

شهید احمد ال سیدان 

سال شهادت :  1361/3/3

محل شهادت : کوشک 

عملیات : بیت المقدس 

تو همان روزی که برگشتی و لبخندت را به من هدیه دادی 

آسمانی شدی 

حال خوشحالم از اینکه هر سال مردم کشورم با شهادت تو شادی میکنن و جشن میگیرن 

نیازی هم به گرفتن سالگرد  در مکانی خواست برایت نیست 

تمام ایران هر سال برایت سالگرد میگیرن و من میدانم 

خونت برای شادی یک کشور ریخته شده 

بابا جون شهادت مبارک 

پدر شهیدم ،رفتی وخرمشهر آزاد شد ولی هنوز چشم به راه تو هستیم

عمار ال سیدان ،فرزند شهید

1395/3/3

 

منبع: شهید خبر
اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi