شناسه خبر : 47054
چهارشنبه 09 تير 1395 , 10:34
اشتراک گذاری در :
عکس روز

دلنوشته ای درباره مرحوم دادمان

مهندس دادمان را «عمو رحمان» صدا میزدم. از بدو تولدم تا هفت سالگی، همسایه بودیم. چهره مهربانش را کمتر بدون لبخند میشد دید.

حامد شیخ پور از فعالان رسانه ای بعد از درگذشت علی دادمان فرزند مرحوم رحمان دادمان وزیر راه سابق در صفحه اینستاگرام خود نوشت: به درخواست برخی دوستان، پست سابقم درباره شهید رحمان دادمان را دوباره منتشر میکنم.

مهندس دادمان را "عمو رحمان" صدا میزدم. از بدو تولدم تا هفت سالگی، همسایه بودیم. چهره مهربانش را کمتر بدون لبخند میشد دید.

مهرماه سال هفتاد و شش، وقتی وزیر راه شده بود مقابل مسجد دانشگاه تهران از خودروَش پیاده شد که برود سر کلاسش در دانشکده فنی؛ پرسیدم وزارتخانه را تحویل گرفتید، اوضاع خوب است؟ چه کار میخواهید بکنید؟ گفت: میخواهم به حول و قوه الهی، کاری کنم که از این به بعد، مردم وقتی جاده های خوش ساخت قدیمی و تونل های شمال و پل ورسک را دیدند نگویند "ببین پدرسوخته اون موقع چی ساخته!" خندیدم و غبطه خوردم به اخلاصش و دلسوزی اش برای نظام و کشور و ملت..  غبطه ای که تا پس از مأموریت شهادتْ ثمرش در سانحه هوایی استان گلستان، با نگارش یادداشت "خلیل رحمان در آتش گلستان" همراهم بود. او از معدود افرادی بود که در زندگی، بر رفتنش گریستم.

مهندس که همزمان با وزارت، دبیر شاخه سیاسی جبهه مشارکت هم بود و قاعدتا متهم به ضدیت با نظام و ولایت فقیه؛ در عمل ولایت پذیری خود را به مدعیان ولایت اثبات کرد.

پس از پرواز شهادت گونه اش بود که هیئت دولت وقت به دیدار رهبری رفتند و ایشان در آن دیدار، این گونه از ولایت پذیری آن شهید، تمجید کردند:
"طلب رحمت و مغفرت و رضاى الهى مى کنم براى مرحوم دکتر دادمان، وزیر بانشاط و پُرهمت و بااراده مان که متأسفانه نتوانستیم از ظرفیتهاى پُرارزش وجود او استفاده کنیم و کارهایش نیمه کاره ماند.. من وقتى در سفر گیلان، به بندر انزلى رفتم و آن پل قدیمى را که خود من حدود چهل سال قبل از آن عبور کرده بودم دیدم، در دل شرمنده شدم. غازیانِ امروز شاید ده برابر غازیانِ آن روز شده؛ بندر انزلى هم چند برابر بندر پهلوىِ آن روز شده اما پل بین این دو از روى آن رودخانه عریض، یک پل قدیمى با عرضِ خیلى کم است. بعد هم که رفتیم دیدیم مردم و به تبع آنها آقاى امام جمعه، همه از ما ساخت پل را مى خواهند. من وقتى به رشت برگشتم، در خانه ى آقاى صوفى، آقایان وزرا جمع شدند آقاى عارف و دیگران هم بودند من مسأله پل را مطرح کردم و به مرحوم دادمان گفتم شما این پل را مى سازید؟
ایشان فکرى کرد و گفت بله، ما سه ساله آن را تحویل مى دهیم؛ من گفتم آن را دوساله تحویل دهید. ایشان سرى تکان داد و من فکر کردم که تلقى به قبول کرده که دوساله تحویل دهد. گفتم من دلم مى خواهد دو سال دیگر رئیس جمهور بیاید و در همین موقع این پل را افتتاح کند. وقتى دادمان از دنیا رفت کسانى از دوستان ما که با خانواده ایشان مرتبطند گفتند که دادمان در خانه گفته بود که فلانى به من گفت دو ساله پل را بسازید اما من آن را یک ساله تمام مى کنم. همت آن مرد، این گونه بود. ببینید انسان از فقدان چنین آدمهایى چقدر مى سوزد."

منبع: مشرق
اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi