شنبه 13 شهريور 1395 , 10:35
عقرب های نفس
عقرب های نفس- " انفع المعارف "
قال امام علی (ع): من عرف نفسه ؛ فقد عرف ربه.
در پادگان کرخه مستقر بودیم و گرما بیداد می کرد. برای در امان ماندن از تابش سوزان خورشید به چادرها پناه می بردیم ، اما هوای دم کرده چادرها هم بیشتر کلافه مان می کرد. از همه بدتر ، زمین کرخه بود که عقرب های زیادی داشت. همیشه زیر پتو و لباس هایمان چند عقرب پیدا می شد و عقرب ها اکثرأ در تابستان از زمین بیرون می آیند. به خاطر همین هم تا دلتان می خواست دور و بر ما عقرب تاب می خورد .
یکی از راه هایی که با آن ، عقرب ها را به دام می انداختیم این بود که کش گتر ( کش دم پاچه شلوار نظامی) را در سوراخ عقرب فرو می کردیم . عقرب ها از کش خوش شان می آمد ، نیش های خود را در کش فرو می کردند و این طور به دام می افتادند . ما آن کش ها را از سوراخ ها در می آوردیم و عقرب های متصل به آن را می کشتیم . کم کم شکار عقرب بین بچه ها عادی شد و ترس آن از بین رفت .
یک روز من و بهمن صبری پور با هم قرار گذاشتیم تا برای شکار عقرب های بزرگتر به وسط بیابان برویم. برای این کار یک بیل و یک آفتابه آب هم با خود بردیم. سرگرم کار خود بودیم که روحانی گردان از کنار ما رد شد و ما را در آن حال دید.
ظهر ، حاج آقا بین دو نماز ظهر و عصر سخنرانی کرد. بحث آن روز ایشان درباره خودسازی بود و از شانس بدمان یک هو وسط سخنرانی چشم حاج آقا به ما دو نفر افتاد. نگاهی به ما کرد و گفت :
" به جای اینکه تو بیابون راه بیفتید ، عقرب بگیرید ، دنبال گرفتن عقرب های نفس خودتان باشید. "
من و بهمن سرمان را پایین انداختیم و جیک نمی زدیم تا کمتر شناخته شویم. ولی عیسی که از بچه های شوخ طبع و دوست داشتنی گردان بود نگاهی به ما انداخت و با صدای بلند رو به حاج آقا کرد و گفت :
" حاج آقا ... تازه نمی دانید این دو تا دارند به همه یاد می دهند که چطور عقرب بگیرند. "
با حرف عیسی که می خواست مثل همیشه روغن داغ ماجرا را بیشتر کند ، همه بچه ها زدند زیر خنده و ما هم بیشتر در خود فرو رفتیم...
شادی روح پر فتوح و مطهر
شهید بهمن صبری پور و شهید عیسی نریمیسا و شهید مصطفی رشیدپور.. صلوات