شناسه خبر : 50000
جمعه 23 مهر 1395 , 09:43
اشتراک گذاری در :
عکس روز

شام غریبانی متفاوت بر سر مزار شهید علمدار

فارس گزارش می‌دهد

شام غریبانی متفاوت بر سر مزار شهید علمدار

خبرگزاری فارس: شام غریبانی متفاوت بر سر مزار شهید علمدار

از ردیف شهید علمدار که گذشتیم نگاهی به قبرش انداختیم و دیدیم که جوانان امروزی با شکل امروزی‌شان بر سر مزار شهید علمدار می‌آیند و فاتحه می‌خوانند و این برای‎مان خیلی شگفت‌آور بود.

به گزارش خبرگزاری فارس از شهرستان ساری، شب شام غریبان است، به‌سمت گلزار شهدای ملامجدالدین حرکت می‌کنیم تا در کنار مزار شهدا در این شب حزن‌انگیز عقده‌های دل را وا کنیم و با آنها به درد دل بنشینیم.

گلزار شهدا بسیار شلوغ است، ساروی‌ها شب شام غریبان رسم دارند به مزار شهدا و اموات‌شان بروند؛ بعد از خواندن زیارت‌نامه شهدا به سمت قطعه قبور شهدا حرکت می‌کنیم، با سکوتی کامل و در خود فرورفته از هر ردیف می‌گذریم، چشم‌مان بر سنگ قبرها می‌افتد، یکی در شلمچه، دیگری در فاو، آن یکی در هفت‌تپه، این شهید در مهران، آن یکی در دهلران و دیگری در درگیری با منافقان به شهادت رسیده؛ آنها چقدر مظلومند و بر سنگ قبر یکی شاخه گلی پرپر شده است و بر سنگ قبر دیگری خاک، بر سر مزار دیگری تنها کسی قرآن می‌خواند، عابران در حال گذر هم فاتحه دسته جمعی می‌خوانند، بر سر بیشتر سنگ‌ها شمع روشن است، جلوه زیبایی قطعه شهدا پیدا کرده است.

به سمت دیگر قطعه شهدا حرکت می‌کنیم و قبرها را یکی پس از دیگری پشت سر می‌گذاریم، در همین هنگام دلم به من نهیب می‌زند تویی که این گونه راحت از کنار آنها می‌گذری می‌دانی این‌ها کی‌اند و چه کرده‌اند؟ چه رشادت‌ها از خود نشان دادند که تو اینگونه آزاد و فراغ بال زندگی می‌کنی؟

در همین افکار بودم که ناگهان جمعیتی زیاد نظرم را به سوی خود جلب کرد، به دوستم گفتم: «آنجا چرا شلوغ است؟»

حس کنجکاوی و حس خبرنگاری ما را بر آن داشت تا نزدیک برویم و بدانیم که داستان این جمعیت چیست؟ به جلو می‌رویم، در کنار قبر می‌ایستیم، می‌بینیم بر روی سنگ قبری که ده‌ها شمع روشن آن را احاطه کرده، نوشته است: «شهید سید مجتبی علمدار».

با دیدن نام این شهید به‌یاد حرف یکی از دوستان خبرنگار می‌افتم که می‌گفت: «شهید علمدار پرآوازه‌ترین شهید مازندران است، به طوری که یکی از آشنایانم که اهل رفسنجان است به من گفته که هر وقت سر مزار شهید علمدار می‌روم به‌جای او نیز فاتحه بخوانم».

جانباز شیمیایی شهید حاج سید مجتبی علمدار در 21 رمضان (11 دی ماه) سال 1345 به دنیا آمد و در سال 1375 در 20 شعبان (11 دی ماه) به شهادت رسید، او جانباز شیمیایی بوده و مداح اهل بیت (ع)، دارای یک فرزند دختر به نام زهراست.

شگفت‌آور آن است که روز و ماه تولدش از نظر شمسی با روز و ماه شهادتش یکی است، به خود می‌گویم این شهید علمدار کیست که یکی در رفسنجان، یکی در تبریز، دوستی در مشهد، برادری در شیراز و خواهری در اهواز او را می‌شناسد، مگر نه این است که شهدا هم مثل هم‌اند و به آن درجه از عشق و معنویت ذات حق رسیدند که ندای حق را لبیک گفتند و به او پیوستند؟ پس چرا عده زیادی این شهید را می‌شناسند و از او سخن می‌گویند؟

ما می‌گوییم، شهدا یکسانند و همه برای یک هدف و نیت به شهادت رسیدند، پس چرا این شهید شناخته شده است، به فکر فرو رفتیم و در ذهن خود به جست‌وجوی پاسخی برای سؤالات در ذهن خود بودیم، بر همین اساس برای اغنای حس کنجکاوی تصمیم گرفتیم گزارشی تهیه کنیم، تصمیم‌مان را عملی ساختیم و با کسانی که در اطراف قبر این شهید جمع شده بودند شروع به سلام و احوالپرسی کردیم.

یکی نذری می‌داد، یکی گلاب می‌پاشید، دیگری قرآن می‌خواند و یکی دیگر شاخه گل‌ها را بر روی سنگ قبر مرتب می‌کرد، بر حسب اتفاق مادر شهید علمدار در آن جا حضور داشت و ما هم برای شناخت بیشتر شهید علمدار و معرفی آن به جامعه با مادر شهید شروع به صحبت کردیم، به حسین علمدار، برادر شهید می‌گوییم : این شام غریبان حال و هوایی دیگر دارد، غم عجیبی گلزار شهدا را فرا گرفته، شما به چه نیتی به اینجا آمدید؟» او در جواب گفت : «یک برادر همیشه برای رسیدن به برادرش بی‌قرار است، همین که در کنار مزار برادرش قرار می‌گیرد و فاتحه‌ای می‌خواند آرامش پیدا می‌کند و اگر در طول هفته به هر دلیلی نتواند بیاید به نظر می‌رسد که چیزی گم کرده است».

از او ‌پرسیدیم چه ویژگی‌های اخلاقی در شهید علمدار وجود داشت که بعضی این‌گونه به او معتقدند تا جایی که از او حاجت می‌گیرند، سید حسین علمدار پاسخ داد: «او خالص بود و عشق به ائمه (ع)  داشت و بدون تظاهر و ریا فعالیت‌هایی را برای یتیمان انجام می‌داد؛  روزی دختر 8 یا 9 ساله‌ای را دیدم که کنار قبر شهید عجیب گریه می‌کند، پرسیدم: مگر شما شهید را می‌شناسید؟ دختر گفت: زمانی که شهید علمدار مربی قرآنش بود در مسافرتی با او همراه بود، در آن سفر شهید به این دخترک کوچک مهر و محبت خالصانه داشت و ما آنجا فهمیدیم که آن دخترک فرزند شهید است و شهید نیز به فرزندان شاهد و یتیمان عشق می‌ورزید، شهید علمدار می‌گفت: فرزندان شاهد کسی را ندارند.»

«مرحوم مادرم دو شب پیش از شهادت سید مجتبی، او را در عالم خواب دید که در حال کندن قبرش است، به او گفت: پسرم! تو که حالت مساعد نیست این چه کاری است که  انجام می‌دهی؟  خسته می‌شوی؟ در جوابش گفت: مادر! مگر خبر نداری که من خانه‌ای خریده‌ام که باید آن را درست کنم؛ دو روز بعد از آن او در بیمارستان امیر مازندرانی در هنگام انتقالش به تهران زمانی که بر لب ذکر یا حسین (ع) و یا زهرا (س) داشت جان سپرد.

با همسر شهید شیمیایی نقی‌زاده در کنار قبر شهید علمدار آشنا شدیم که وی هم بر سر مزار شهید علمدار می‌آمد، او گفت: «هنگامی ‌که برای دخترم خواستگاری آمد مردد بودم و نمی‌دانستم با این مسئله چگونه برخورد کنم تا این که بر سر مزار شهید علمدار آمده و از او خواستم که چون شوهر من نیز همانند شما جانباز بوده و به شهادت رسیده تو نیز به فکر دخترم باش تا هر چه که خیر باشد در سر راهش قرار گیرد و شکر خدا نیز چنین شد.»

ما می‌گوییم که شهدا همه حاجت دهنده و شفادهنده و شفاعت‌کننده هستند، پس چگونه است آنهایی که اهل دلند و معتقدند بعد از خدا و ائمه به شهید علمدار متوسل می‌شوند؟ چه چیزی را در او یافتند که همه شیفته او شده‌اند؟ و آن چنان از او سخن می‌گویند که این‌طور به نظر می‌رسد شهید را سال‌های طولانی می‌شناسند.

سید محمد عالی‌نژاد با شهید علمدار از طریق یکی از دوستانش آشنا می‌شود،  شهید علمدار در بازی بسکتبال هر بار برای پرتاب توپ به سمت سبد بازی نام امام زمان (عج) را بر زبان جاری می‌ساخت بلا استثنا پرتاب توپ به گل تبدیل می‌شد، وی گفت: علامه حسن زاده‌آملی پیش‌بینی کرده بودند که ایشان حضرت زهرا (س) را دیده‌اند و شهادت ایشان نزدیک است.

معافی از دوستان شهید، در مورد شخصیت شهید علمدار گفت: شهید علمدار به‌عنوان یک بسیجی در راه خدمت به نظام و حفظ نوامیس و دفاع از کشور در سنگر جبهه‌ها در خدمت مردم بود و پس از آن، در دوران سازندگی برای حفظ وحدت و نیروهای متدین تلاش و کوشش می‌کرد و همچنین با مداحی و ذکر مصیبت و منقبت اهل بیت (ع) در خدمت اهل بیت (ع) بود تا این که به شهادت رسید.

او ایمان را دلیل برجستگی و متمایز بودن شهید علمدار نسبت به دیگر شهدا می‌داند و می‌گوید: هر چه درجه ایمان رفیع‌تر باشد انسان‌ها را متمایز می‌کند.

بی‌نیاز که هم‌محلی شهید علمدار است، در مورد او گفت: قبل از شهادتش می‌دانستم که او کربلایی است و باید می‌رفت و در زمان رفتن شور و حالی خاص داشت و هنگامی‌که تربت امام حسین (ع) را به او دادند در آن زمان همه، پروازش را دیدند که چقدر راحت پرواز کرده است.

صحبت این جوان ما را به فکر فرو برد که یک جوان با شکل و شمایل امروزی چگونه از شهید علمدار سخن می‌گوید، گویی که خود او از زمان کودکی تاکنون با او زیسته است که او را این گونه می‌شناسد.

فرزند شهید سید ‌هادی رضایی او را سالار و بزرگوار معرفی می‌کند و می‌گوید: من هر وقت به آرامگاه می‌آیم اول بر سر مزار شهید علمدار می‌روم و سپس بر سر مزار پدر خود، چون شهید علمدار یکی از یاوران حضرت زهرا (س) بود و نام حضرت زهرا (س) را با حالتی خاص و عاشقانه بر زبان جاری می‌ساخت، او به ما جوانان آموخته بود که اگر در هر مشکلی نام حضرت زهرا (س) را سه بار بر زبان جاری کنید مشکل‌تان حل می‌شود و من نیز با این کار حاجت گرفتم، او مشوق خیلی خوبی برای ما بود.

عباسعلی حاجیان از طریق برادر شهید مسکار با شهید علمدار آشنا می‌شود و هر باری که به آرامگاه می‌آید، بر سر مزارش  فاتحه‌ای می‌خواند، او از ما می‌خواهد با توجه به ترافیک تبلیغات تلویزیون، ماهواره و فضاهای مجازی و ... رغبتی را در جوانان ایجاد کنیم تا جوانان نسل جدید حافظان انقلاب اسلامی‌ و وطن را بشناسند و آنها را الگو و سرمشق خود در زندگی قرار دهند.

بعد از گشت و گذار و تهیه گزارش دوباره به کنار مزار شهید علمدار برمی‌گردیم، از دور جوانی را می‌بینیم که نشسته است و آرام قرآن می‌خواند، پس از سلام و احوال‌پرسی از او می‌خواهیم بگوید که چگونه با شهید آشنا شد و امروز به چه نیتی آمده؟ او گفت: از طریق برادرم با شهید آشنا شدم و چون امشب شب عید است آمده‌ام تا عیدی‌ام را از او بگیرم و البته تا به حال چند بار حاجتم را از ایشان گرفتم.

او می‌گوید: انسان زندگی‌اش تباه می‌شود هنگامی‌که راه شهدا را ادامه ندهد، ما باید قدر شهدا را بدانیم و بپرسیم از خود که آنها برای چه رفته‌اند و برای چه به شهادت رسیده‌اند، ما باید شرمنده شهدا باشیم که راه آنها را ادامه نمی‌دهیم.

پس از آن با چند خانم دیگر به گفت‌وگو می‌نشینیم که هر یک از آنها می‌گویند شهدا غریب‌اند و مظلوم، چرا که در بعضی از ردیف‌ها بر روی قبر‌ها آن‌قدر گرد و غبار نشسته که نشانگر آن است که کسی بر مزارشان نمی‌آید.

می‌خواهیم حرکت کنیم و از آنجا برویم که کودکی با اشاره به مادرش می‌گوید: مامان! اینجاست؛ من و همکارم با تعجب به هم دیگر نگاه می‌کنیم، مادرش به سمت جلو می‌آید، پس از سلام از مادرش می‌پرسیم که چه شد به اینجا آمدید و دفعه چندم است؟ خانم در جواب ما می‌گوید: بار دوم است بر سر مزار شهید علمدار می‌آییم و من چون فراموش کردم پسرم راه را به من نشان داد.

کودکش محمدحسین است، مادرش می‌گوید: یک‌بار او را به اینجا آوردم و سی‌دی شهید علمدار را برای او خریدم، هر کس که به منزل ما می‌آید سی‌دی را برایش روشن می‌کند، او در طول راه به من و پدرش می‌گفت: «گل نخریدیم، شمع و کبریت نخریدیم».

محمد حسین با دستان کوچک و نحیفش شمع‌ها را روشن می‌کند، پس از صحبتی کوتاه آنها خداحافظی کردند و رفتند.

من در این شب غم‌انگیز جدش از او حاجت می‌خواهم و در خلوت خودم به او می‌گویم: «همه شهدا حاجت‌دهنده و شفاعت‌دهنده هستند و همه در هنگام عملیات‌ها در خلوت‌شان با خدای خویش با زبان بی‌زبانی سخن می‌گفتند و اشک می‌ریختند، شب وداع به‌یادماندنی همانند شب وداع کربلا داشتند، نماز عشق می‌خواندند و ذکر یا زهرا (س)، یا اباصالح (عج) و یا حسین (ع) را داشتند، پس چگونه است که تو بر سر زبان‌ها جاری شدی؟ باز با خود می‌گویم شاید تو ذاکر اهل بیت (ع) بودی و عاشقانه و صادقانه نام آنها را بر زبان جاری می‌ساختی؛ پس با توکل بر خدا و ائمه به تو متوسل می‌شویم و به ما هم نشان ده که تو حاجت‌دهنده‌ای.

آرامگاه آهسته آهسته خلوت می‌شود و ما قصد رفتن می‌کنیم، از ردیف شهید علمدار که گذشتیم نگاهی به قبرش انداختیم و دیدیم که جوانان امروزی با شکل امروزی‌شان بر سر مزار شهید علمدار می‌آیند و فاتحه می‌خوانند و این برای‎مان خیلی شگفت‌آور بود، بیایید با خود عهد ببندیم که هر هفته به مزار شهدا برویم تا با قرائت زیارت‌نامه قبور شهدا و فاتحه‌ای، آنها را یاد کنیم و به خود نهیب زنیم که آنها برای من و شما رفتند و برای حفظ کیان و نظام انقلاب اسلامی‌ و حفظ وطن و نوامیس، جان خود را فدا کردند، بیاییم در خلوت دل بر سر مزارشان با آنها به گفت‌وگو بنشینیم و عقده‌های دل را برای آنها باز گوییم که مطمئناً آنها نیز دست ما را خواهند گرفت و حاجت‌مان را نیز خواهند داد، نام آنها را برای همیشه در دل خود حک کنیم.

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi