08 ارديبهشت 1403 / ۱۸ شوال ۱۴۴۵
شناسه خبر : 51238
شنبه 11 دي 1395 , 10:00
شنبه 11 دي 1395 , 10:00
پربیننده های امروز
مقاله و یادداشت
فاصله ما تا جهنم تروریستها!
میلاد رضایی
اوضاع این رژیم حسابی بیخ پیدا کرده است
جعفر بلوری
عقبنشینیها تا کجا ادامه دارد؟
عبدالرحیم انصاری
رسانهی نوظهورِ پهپاد-موشک
سید مهدی حسینی
سفر ترکیه ما
سارا آذری
ولی فقیه عروةالوثقی و رمز پیروزی
امانالله دهقان فرد
صد رحمت به توپ میرزا آقاسی!
حسین شریعتمداری
۴۰ دستاورد عملیات تاریخی «وعده صادق»
ابراهیم کارخانهای
ادبیات ایثار و شهادت
گزارش و گفت و گو
از 9 دی درس بگیرید
از وسوسه ی گندم ری درس بگیرید
ای فتنه گران ! از نُه دی درس بگیرید
هر کس پیِ عمامه ی کوفی نسب افتاد
از قافله ی اهل بصیرت عقب افتاد
دنیا طلبان دیده ی بیدار ندارند
با آینه ی کرب و بلا کار ندارند
اسلام که رنجورِ تبِ خون جگری هاست
مجروحِ شبیخون همین فتنه گری هاست
با رفتنِ تان، زخم به لبخند گرفتیم
از فتنه ی دیروز جمل پند گرفتیم
رفتید ! ولی مردِ جگردار زیاد است
در جبهه ی حق میثم تمار زیاد است
از عشق در این جبهه مکرر بنویسید
از مالک و عمار و ابوذر بنویسید
آری بنویسید سر از فتنه گر افتاد
« با آل علی هر که در افتاد، ور افتاد »
موجیم، پیِ ساحل آرام نباشیم
دل بسته و دلداده ی برجام نباشیم
دل بسته ی این دردِ مسلمانی خویشیم
دلداده ی آن پیرِ خراسانی خویشیم
وحید قاسمی
نه دی
کد خبرنگار: 23
محمد آقا چرا منو از گروه بیرون کردی . فکر کردم شما با بقیه فرق داری گلم ؟ مگه چی نوشتم .
من داشتم همه اون مکالماتو برای یه گروه دانشجویی 60 نفره می فرستادم . ما داشتیم با هم تبادل نظر می کردیم . چرا برنامه های منو بهم می ریزید ؟
یه روز داشتم خاطرات رزمندگانو بین 9 گروه ارسال می کردم تا بدونن شما کی هستید ولی اون همرزمات چه به سرم آوردن ؟
اومدم کنار شما . گفتم اینجا حریمش پاکتره ؟ گفتم مراقب من خواهید بود ؟ آخه مگه من چی گفتم منو اخراج کردی ؟ گفت تو محمدی گفتم نه از برکت لطف محبت آمدم . محمد برادرمو گفتم . نه کسی بهم کار داشت نه حرکت ناشایستی دیدم از کسی . هر چه بود تو گروه در ملاء عام بود . همه داشتیم از نظرات هم استفاده می کردیم .
حالا بعد بیا بگو مردم چین و چین ؟ ما خودمون بلد نیستیم کار کنیم عیب رو مردم می ذاریم . انشالله لیست اصلاح طلبا تو انتخابات شوراها درمیاد دلم خنک میشه اینقده که شما بد عمل می کنید !!!
من داشتم همه اون مکالماتو برای یه گروه دانشجویی 60 نفره می فرستادم . ما داشتیم با هم تبادل نظر می کردیم . چرا برنامه های منو بهم می ریزید ؟
یه روز داشتم خاطرات رزمندگانو بین 9 گروه ارسال می کردم تا بدونن شما کی هستید ولی اون همرزمات چه به سرم آوردن ؟
اومدم کنار شما . گفتم اینجا حریمش پاکتره ؟ گفتم مراقب من خواهید بود ؟ آخه مگه من چی گفتم منو اخراج کردی ؟ گفت تو محمدی گفتم نه از برکت لطف محبت آمدم . محمد برادرمو گفتم . نه کسی بهم کار داشت نه حرکت ناشایستی دیدم از کسی . هر چه بود تو گروه در ملاء عام بود . همه داشتیم از نظرات هم استفاده می کردیم .
حالا بعد بیا بگو مردم چین و چین ؟ ما خودمون بلد نیستیم کار کنیم عیب رو مردم می ذاریم . انشالله لیست اصلاح طلبا تو انتخابات شوراها درمیاد دلم خنک میشه اینقده که شما بد عمل می کنید !!!
یادم رفت بگم ؟ همین کانال فاش رو ببینید . بهترین تعامل با کاربرا رو با همین مطالبش دارم . بعضی مطالبش تو گروهها غوغا می کنه . مثلا دلنوشته همسر شهید صابر رو که فرستادم بچه بهداشتییامون به شدت منقلب شدن . چون اونا خوب می دونستن شهید صابر چه زجری کشیده . تا وقتی که وقت نشر مطالب دارم بازدید کننده هاشم خوبن اما همین که یکی حالمو می گیره تا چند وقت دمغ میشم . اخوی چرا اینقده بد فعالیت می کنید ؟
یه چیز بگم خداییش این فاش نیوز عجب صبری داره ؟ موندم چطور منو تحمل می کنه در حالی تو صفحه مطالبش هر چه دلم می خواد می نویسم . اون وقت آنجا هایی که به حساب رسالتم اینقده مراقبم ببین گیر چه آدمایی می افتم ؟
یه چیز بگم خداییش این فاش نیوز عجب صبری داره ؟ موندم چطور منو تحمل می کنه در حالی تو صفحه مطالبش هر چه دلم می خواد می نویسم . اون وقت آنجا هایی که به حساب رسالتم اینقده مراقبم ببین گیر چه آدمایی می افتم ؟
نظری بگذارید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
زنگ خاطره
معرفی کتاب
دشمنا زدن تو بالش یا حساب کتاب منفعتشو کرده ؟
حاجی من یه بار اون سخنرانی رو خوندم یاد گرفتم چطور باید بنویسم و درباره 9 دی صحبت کنم . اگه عمری بود اسم اون سایتهایی رو که قلمی های دست و پا شکسته منو نشر می کنن بهتون می گم . اما اگه حرات کردم . بخدا دیگه جرات نمی کنم به کسی حرفی بزنم . میگم بذار تو دنیای خودم خوش باشم . روزی صد بار به خودم می گم چه غلطی کردی ؟ کاشکی بالت می شکست و اینطور پرواز نمی کردی ؟
اگه اون شب بچه مردم سکته می کرد چه جواب می دادم . مجبور شدم برای ماست مالی کردن توپ و تشرم باج هم بدم . فقط می خوام بعضیا فکر نکنن از بد روزگار بهشون پناه آوردیم . نه اخوی . حکایت چیز دیگری بود که اگه براتون بگم یه طنز خنده دار ازش درمیارید که تا چاپ 99 هم می رسه . شایدم یه شعر ماندگار بشه . دوبار با فاصله 20 سال اومدم درد دل کردم ببین چی از توش درآمد ؟
خلاصه بدجور ترستون تو دلم رفته . کاش بالم شکسته بود .