شناسه خبر : 56876
چهارشنبه 08 آذر 1396 , 09:39
اشتراک گذاری در :
عکس روز

کاغذ سبزی‌فروشی که مجوز اعزامش شد

مدافع حرم «حمیدرضا ضیایی» از دیدبان‌های لشکر 10 سیدالشهدا در دوران دفاع مقدس چند روز پیش در سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

شهید مدافع حرم حمیدرضا ضیایی

چندی پیش شهید حمیدرضا ضیایی چندی پیش با پیدا کردن یک نامه قدیمی، خاطره‌اش درباره این نامه را اینگونه روایت کرد:

« تابستان ۶۶ در منطقه سردشت بودیم و من به علتی تسویه کردم و به تهران آمدم. یک روز تلفن خانه زنگ زد، یادم نیست کدام یک از دوستان بود، گفت: فردا سقز باش. پس فردا در سردشت با شما کار دارم، حتما بیا.

من هم سریع به پادگان ولیعصر (عج) رفتم که انفرادی اعزام بگیرم. متاسفانه چون نزدیک عملیات بود اعزام‌ها بسته بود و هر قدر اصرار کردم که من را لازم دارند، فایده نداشت.

ناراحت از پادگان خارج شدم و کنار پل چوبی به سمت پایین راه می‌رفتم و با خدا حرف می‌زدم و آرام گریه می‌کردم و در دل می‌گفتم: خدایا یک کاری برای من بکن.

در همین حال که مردم در پیاده رو رفت و آمد می‌کردند، یک تنه محکم بهم خورد که تکون خوردم. طرف مقابل که بهم خورد، معذرت خواهی کرد. تا نگاه کردم دیدم برادر علی فضلی بود که بخاطر دیدش به من تنه زده بود.

منم سلام کردم و موضوع را با وی در میان گذاشتم. وی گفت: الان می‌نویسم که اعزام شوی. ادامه داد: خودکار داری؟ گفتم: نه.

یه دکه روزنامه فروشی بود که حاج علی خودکار آن آقا را قرض کرد و به من گفت: کاغذ داری؟ گفتم: نه.

یک سبزی فروشی در پیاده رو بود. حاج علی اجازه گرفت و تکه‌ای از کاغذ سبزی‌ها را جدا کرد و دستوری برای اعزام من نوشت و گفت سریع برو فقط در راه دور کاغذ را مرتب کن که آبروریزی نشود.

خوشحال، خداحافظی کردم و رفتم اعزام گرفتم. فردا به سقز رسیدم و پس فردا هم سردشت بودم و تو عملیات نصر که کنار دوپازا بود با برادر کهنسال توفیق حضور پیدا کردم.»

منبع: دفاع پرس
اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi