جمعه 20 تير 1399 , 10:26
همراهِ شهیدِ حاج احمد متوسلیان/تصاویر
باشگاه خبرنگاران نوشت: به رفقایش گفته بود که کنار قبر حسین برادرم، قبری را برای من خالی نگهدارید.
سید محمدرضا دستواره در سال ۱۳۳۸ در خانوادهای مذهبی و مستضعف در جنوب تهران چشم به دنیا گشود. گرایش دینی و علایق مذهبی از همان کودکی در رفتار شهید دستواره به وضوح نمایان بود و هر روز افزایش مییافت. او به تلاوت قرآن و شرکت در مسابقات قرائت قرآن علاقه وافری داشت. با اوج گیری انقلاب اسلامی، در تظاهرات و فعالیتهای مردمی شرکت فعال داشت و در این زمینه چند بار توسط عوامل رژیم پهلوی دستگیر شد.
سال ۱۳۵۷ زمانی که در سال آخر دبیرستان درس میخواند نه تنها خود فعالانه در تظاهرات و اعتراضات عمومی علیه طاغوت شرکت میکرد، بلکه دوستان همکلاسی و برادران کوچکترش را نیز به این امر ترغیب و تشویق میکرد.
در هنگام ورود حضرت امام خمینی (ره) فعالانه در مراسم استقبال از حضرت امام شرکت کرد و مسئولیت امنیت قسمتی از میدان آزادی را بر عهده گرفت. پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی جهت پاسداری از دستآوردهای انقلاب به جمع پاسداران کمیته انقلاب اسلامی پیوست و طی چهار ماه خدمت خود در این نهاد انقلابی، زحمات زیادی را در جهت انجام مأموریتهای مختلف و تثبیت حاکمیت انقلاب اسلامی تحمل نمود.
او همراه فرماندهانی مثل شهید چراغی و حاج احمد متوسلیان، زحمات زیادی را در مقابله با ضد انقلاب کشید و بعد از آزادسازی شهر مریوان در کنار حاج احمد متوسلیان و سایر برادران رزمنده وارد شهر شد. از آنجا که این شهر جنگزده پس از آزادی با مشکلات متعددی مواجه بود، سازمانها و مؤسسات دولتی تعطیل شده بودند؛ به دستور برادر متوسلیان، برادران پاسدار در مراکز و ادارات مختلف از جمله شهرادی، رادیو و تلویزیون مشغول خدمت شدند. شهید دستواره نیز مأموریت یافت کالاهای ضروری مردم را تهیه کرده و در اختیار آنان قرار دهد که او به نحو احسن این ماموریت را انجام داد.تاریخ گواه است که وی و دیگر همرزمانش در آزادسازی مریوان مردانه میجنگند و مدتی بعد به فرماندهی پاسگاه شهدا در محور مریوان منصوب میشود.
مناطق اشغالی کردستان جبهههای مختلف جنوب به ویژه منطقه والفجر ۸ و جاده امالقصر شاهد رشادتها و ایثارگریهای عاشقانه سید است.
شهید دستواره به همراه لشکر محمد رسولالله (ص) برای یاری رساندن به مردم مسلمان لبنان که مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم اشغالگر قدس قرار گرفته بودند، راهی این کشور شد. بعد از بازگشت به فرماندهی تیپ سوم ابوذر منصوب شد و تا زمان عملیات خیبر در همین مسئولیت به خدمت مشغول بود. در عملیات خیبر بعد از شهادت فرمانده لشکر محمد رسولالله (ص)، شهید حاج محمد ابراهیم همت و واگذاری فرماندهی به شهید کریمی، بهعنوان قائم مقام لشکر ۲۷ حضرت رسول (ص) منصوب شد.
با آنکه از نظر جسمی بدنی نحیف و لاغر داشت، خستگیناپذیری و اعتماد به نفس او زبانزد خاص و عام بود. او اکثر نبردها به جز مواقعی که مجروح شده بود، حضور داشت و در شبهای عملیات تا صبح در خط اول درگیری با دشمن در کنار رزمندگان حضور داشت و از نزدیک به هدایت عملیات میپرداخت.
دستواره تا هنگام شهادت ۱۱ بار مجروح شده، ولی هرگز از پای ننشست. در عملیات کربلای یک که برادرش حسین در خط پدافندی شهید شد، جهت شرکت در مراسم تشییع و تدفین او به تهران رفت. ولی بیش از سه روز در تهران نماند و به منطقه باز گشت. وقتی به وی گفته میشود که خوب بود لااقل تا شب هفت برادرت میماندی و بعد برمیگشتی، در جواب میگوید: «به آنها گفتهام کنار قبر حسین، قبری را برای من خالی نگهدارید.»
سرانجام در تاریخ ۱۳ تیرماه ۱۳۶۵ پس از ۱۰ روز از شهادت برادرش در عملیات کربلای ۱ روز آزادسازی شهر مهران از چنگ دشمن، به خیل شهدا پیوست.
نوشته هاهم خیلی خیلی خوبندوهم خیلی خیلی ساده وراحت است .اما یک مهم وجودداردکه کمتربه آن پرداخته شده است مثلاوقتی میگویی مریوان وپاسگاه شهداشایدمخاطب عزیزفکرکندخوب مریوان هم یک شهربوده وپاسگاه شهداهم یک پاسگاهی بوده که چندنیرودرآن بوده وخدمت میکردندولی حقیقت ماجرااین نیست وقتی واردمریوان میشدی حتمی واکیدبایدازقبل وصیتنامه ات راتنظیم میکردی چون دشمن درهرچهارسمتت مشغول کاروشکاربودازمریوان به سه راه حزب الله که میرسی راه مستقیم بسمت سروآباداست وسمت چپ میرودبسمت دره هزارویک شهیدکه این دره وکوه های سربفلک کشیده اش داستان خاص خودشان رادارندازاین دره بسمت دزلی میروی وقبل ازدزلی مسیرتته ودالانی وراه خون است که این سه منطقه دردوران جنگ مناطقی بودندکه شهدای زیادی راتقدیم آرامش وامنیت مانمودندازدزلی به پاسگاه شهدامیروی خودپاسگاه روی یک تپه ای بلنداست که وقتی نگاه میکنی شهرهای حلبچه سیدصادق وخرمال زیرنگاهت میباشد.اماوضعیت این مناطق بسیارخطرناک وپیچیده است عراق درروبرویت کوموله ودمکراتهادرسه جهتت ومرتبط باهم دنبال ضربه زدن شهیدکردن وتخریب همه روستاهاوشهرهااینجادستواره هامیخواهدبرای مبارزه نمیخواهم بهمه موضوع بپردازم چون نه درجایگاهی هستم که بخواهم تشریح کنم ابعادمسئله راونه اطلاعاتم جامع است ولی درحدتوان همین رابگویم که کردستان دهه شصت باهمه جبهه های جنگی همه دنیاتفاوت های خاص وویژه ای داشت که بعدازجنگ به این مقوله پرداخته نشدوزحمات دستواره ودستواره هابه نسلهای سوم وچهارم انقلاب منتقل نشد.