سه شنبه 19 اسفند 1399 , 11:49
من ارتشی نباید دنبال جانبازیم بروم؟!
مجاهد عرب زاده - من در سال ۱۳۸۰ در پادگان ۲۲۵ دژ در خرمشهر خدمت می کردم پس از دوره آموزشی که در خرمشهر تقسیم شدم لگن سمت چم دچار درد شدیدی شد و سپس از طریق بیمارستان لشکر ۹۲ زرهی به بیمارستان خانواده تهران اعزام شدم و از طرف بیمارستان خانواده نامه ای به بیمارستان دولت شفا یحیاییان به من دادن و در آنجا درمان خود راهروی کردم.
تشخیص دکتر تومور در لگن بود که بعدا عمل من به مدت یک سال با عصا راه می رفتم در آن زمان آقای دکتر عظیمی رییس کمیسیون پزشکی به من گفت که اگر کمی صبر کنی جانبازی به تو تعلق میگیرد اما من به دلایل بسیاری از جمله دوری راه دنبال مسئله جانبازی خود نرفتم تا امسال که تصمیم گرفتم که برای جانبازی خود اقدام کنم وتمام مدارک پزشکی و برگه های اعزام من از گردان ۲۲۵ خرمشهر راکه داشتم برداشتم و به پادگان دژ که تیپ ۷۲ پیاده ارتش در آن مستقر است رفتم که پس از دو وسه بار مدارک پزشکی ان زمان که خود نگه داشته بودم بررسی کردن و پس از بررسی به من گفتن که صورت سانحه در پرونده ات وجود ندارد.
خوب من می خواهم بگویم که صورت سانحه را باید گردان ۲۲۵ تانک تیپ ۴ لشکر ۹۲ باید در پرونده ام در آن زمان می گذاشتند و در آژدانی پادگان دژ بایگانی میکردن ولی مسئولان ان زمان اینکار را نکرده بودن حالا من که علاوه بر پرونده پزشکی در نزدم بود راهی تهران شدم وارونه بایگانی شده پزشکی را تحویل گرفتم
حالا آیا من که پس از سال ها با پایی کوتاه شده و ناقص حق ندارم که برای جانبازی خود اقدام کنم و آیا چرا دران زمان گردان ۲۲۵ تانک دژ مستقر در خرمشهر به فرماندهی سرگرد صابر چرا در پروندهام صورت سانحه قرار نداده بودند؟ ضمن اینکه پرونده پزشکیم که هم خود وهم پرونده ای که از بایگانی بیمارستان خانواده ارتش آورده ام گواهی ان را می دهند که من در خدمت دچار آسیب شده ام ولی صورت سانحه را مسئولین گردان ۲۲۵ در پرونده موجود در پادگان دژ وارد نکرده بودند. حالا من مقصر هستم یا آیا مسئولین گردان ۲۲۵ و آیا من باید برای اقدام برای جانبازی دچار مشکل شوم. حال از مسئولین ارتش می خواهم که در مورد مسئله من خود قاضی باشند.
بنیاد اگر برای پدرت کم گذاشته با مقایسه با دیگران حق کس دیگری رو درست نیست در قضاوت ضایع کنید
یه هفته یا یک روز بالاخره یک آدم نخاعی یا نابینا یا دست و پا قطع شده و شما نمیتونید بفهمید چه مسائل عجیب و سختی دارن
یک نخاعی و همیشه روی ویلچر و زخم بستر و عفونت و پوکی استخوان و تحقیر بچه ها و عدم کنترل ادرار و مدفوع و ناتوانی زناشویی و ...
شما که تحصیل کرده اید. متوجه اینها میشوید دیگر!!!!!!
بچه های اونها در رنج فوق العاده ای اند و سختی های بسیار دارن که فقط خودشون می دونن
بنیاد باید به شیمیایی ها و اعصاب و روانها هم برسه نه با مقایسه حق بقیه رو نادیده بگیرید
همه چیز پول نیست .
شما خبر ندارید که اگر حقوق یک نخاعی بیشتر است، چقدر خرج و درمانو دردسرش هم بیشتر است!!!!
خیال نکنید سر گنج هستند
حالشان را بپرسید که چقدر خانمهایشان از دیسک کمر بعضا فلج می شوند یا فوت می کنند.
و بچه هیشان باید خدمات خاص انها را بدهند