شناسه خبر : 81383
شنبه 30 اسفند 1399 , 10:10
اشتراک گذاری در :
عکس روز

خاطره ای از موشکباران تهران و دیدار با امام

چه در داخل کشور و چه در خارج، بشدت شایع شده بود، حضرت امام (ره) و مقامات بلند پایه نظام، همگی از تهران خارج شده، در مناطق امن‌تری پناه گرفته اند...

فاش نیوز - اواخر اسفند ماه سال 1366 دقیقا" 33 سال پیش، بنیاد شهید اعلام کرد که قرار است گروهی محدود و برگزیده از ایثارگران و خانواده های آنان، برای دیدار عمومی با حضرت امام (ره) به جماران خواهند مشرف شوند.

در آن زمان تهران در شرایط جنگی، زیر شدیدترین موشک‌باران رژیم بعث عراق قرار داشت. حجم حملات موشکی بی‌سابقه بود و هر روز اخبار آن سر تیتر همه خبرها بود. ایران هم در پاسخ، با هدف دفاع از خود و بازدارندگی، پس از هشدار به مردم بغداد، شهر بغداد را هدف قرار داده و در اولین و موثرترین حمله موشکی، بانک بین‌المللی رافدین بغداد را هدف قرار داده بود.

چه در داخل کشور و چه در خارج، بشدت شایع شده بود، حضرت امام (ره) و مقامات بلند پایه نظام، همگی از تهران خارج شده، در مناطق امن‌تری پناه گرفته اند. به همین خاطر این دیدار عمومی از لحاظ سیاسی و تبلیغی خیلی مهم تلقی می شد و خط بطلانی بود بر یاوه گویی‌های داخلی و خارجی.

برای شرح این دیدار از برخی محافظه‌کاری و ملاحظات اجتناب می کنم؛ تا مخاطبان هر چه بهتر با جزئیات و حالا و هوای این دیدار مهم آشنا شوند؛ مانند بیم مردم از موشکباران یا سخت گیری‌های امنیتی؛ چون بنده مخاطبان این پایگاه خبری را نامحرم نمی دانم و تمام وقایع را بازگو می کنم. آن روز در زندگی ام، به عنوان یکی از ایام خجسته محسوب می شود. دوست دارم خوانندگان این سطور هم از این حلاوت و شیرین، کامیاب شیرین شود.

پس از اعلام بنیاد شهید شهرمان ساری، عده ای از خانواده ها از بیم موشک‌باران تهران، انصراف دادند و در آن زمان والدین من هم تقاضای دیدار با حضرت امام را داشتند. برادرم چهار ماه از آن پیش به شهادت رسیده بود و بجزء من هم کس دیگری از خانواده ام در لیست ملاقات کنندگان نبود؛ ولی پس از اعلام آمادگی آنان، بنیاد شهید با اعزام والدینم نیز موافقت کرد.

در بعد از ظهر دوشنبه  24 اسفند 66 سوار مینی بوس شدیم و به طرف تهران حرکت کردیم. اوایل تاریکی غروب به نزدیکی تهران رسیدیم و می دیدیم که ورودی تهران خلوت و تردد روان و آسان بود و در مقابل، در خروجی تهران، ترافیک و ازدحام زیادی بود و مردم شب ها از تهران خارج می شدند و در نواحی بیابانی اطراف شهر تهران شب را آنجا در چادر سپری می کردند و صبح ها برای کار به تهران بازمی گشتند.

شب به تهران رسیدیم و در هتل هویزه  مستقر شدیم؛ پس از آن مدیران هتل هویزه به ما اعلام کردند حتی در صورت اصابت موشک به هتل، طبقات پائین که در آن مستقر هستیم کاملا" امن است و به ما امنیت خاطر کامل دادند. پس از صرف شام، گروه سرود فرزندان شاهد شهر آباده، برای حضار سرود معروف و محبوب آن روزها »مادر برام قصه بگو» را که در آن زمان خیلی طرفدار داشت، اجرا کرد. هر چند بارها این سرود را در سیما دیده وشنیده بودیم، ولی اجرای زنده آن لطف دیگری داشت.

صبح سه شنبه 25 اسفند پس از انجام فریضه نماز صبح، سوار مینی بوس ها شدیم. قبل از حرکت به ما اعلام کردند تمام لوازم شخصی خود را در اتاق هتل بگذارید و حتی یک سکه هم نباید همراهتان باشد؛ چون به هیچ چیزی نیازی ندارید. پس از اینکه در مینی بوس ها با چای و کیک یزدی به عنوان صبحانه پذیرایی شدیم، به سوی جماران حرکت کردیم، در طی مسیر هم چند موشک را بر فراز شهر تهران مشاهده کردیم.

در نقطه ای ما را پیاده کردند و پس از طی چند مرحله بازرسی بدنی و کمی سختگیرانه، وارد حسینیه جماران شدیم. ما بسرعت آمدیم در صف جلو و نشستیم، هر چه نگاه کردیم، دیدیم حسینیه جماران از آنچه در تلویزیون هم دیده بودیم کوچکتر است و ظرفیت محدودی دارد؛ به نحوی که جانبازی با پای مصنوعی در کنارم معذب بود و به سختی نشسته بود و هر لحظه فشار جمیعت بیشتر می شد.

سالن غرق در همهمه و شلوغی بود و صدای خانم‌ها از طبقه بالا هم شنیده می شد؛ که حضرت امام (ره) وارد شدند و جمیعت با شعارها بشدت به ابراز احساسات پرداختند و پس از لحظاتی شعارها یکدست و یکصدا شد: روح منی خمینی، بت شکنی خمینی. حضرت امام با دستان  مبارک خود به ابراز احساسات مردم جواب دادند و سپس بر صندلی معروف خود نشستند.

چهره حضرت امام (ره) فوق العاده نورانی بود و بی اغراق، هر چه شنیده بودیم را به عینه می دیدیم. پس از سکوت جمیعت، گروه سرود شاهد شهر آباده آن سرود را نزد حضرت امام اجرا کردند و حضرت امام (ره) طی این لحظات فقط خیره به نقطه ای نگاه می کردند. از نگاه و چهره حضرت امام هیچ چیزی نمی توانستیم بخوانیم و اکثر اطرافیانم مانند خودم از شدت هیجان دیدن چهره حضرت امام گریه می کردیم. باورم نمی شد در نزدیکی مرد ابر قدرتی بودم که بزرگترین انقلاب عصر خود را رهبری کرده و دنیا در برابر عظمتش کمر خم کرده بود. آثار کهولت سن بر قامت مقدس حضرت امام مشهود بود و ایشان سخنرانی هم نکردند. همان دیدن چهره شان برایمان کافی بود و مایه افتخار.

در پایان این ملاقات حدود نیم ساعته، مهدی کروبی، رئیس وقت بنیاد شهید، که به خاطر ضرب و شتم وحشیانه آل سعود در خلال فاجعه کشتار زائران ایرانی در مکه‌ی مکرمه بسختی حرکت می کرد، در همان سال، پشت تریبون رفت و از جانب حضرت امام (ره) از خانواده های شهدا و ایثارگران تشکر و قدردانی کرد؛ و در پایان در حالی که جمیعت شعار «خدایا خدایا تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار» سر می دادند حضرت امام (ره) با دستشان با مردم وداع کردند.

| مرتضی قنبری وفا

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi