دوشنبه 24 خرداد 1400 , 13:30
نگرشی جدید به امر اخلاق و سیاست
تهاجم به قواعد اخلاقی در مناظرههای انتخاباتی
ارزش نهایی دانش اجتماعی، در حاصل نیکویی است که برای بشریت به ارمغان خواهد آورد... بدیهی است هدفِ نظریهی الهامگرفته از اخلاق، آگاهیبخشی نسبت به خطرات اجتماعی، و فراهم نمودن عرصهی فعالیت سیاسی در سایهی امر اخلاق است...
فاش نیوز - قدر و ارزش قواعد اخلاقی در مناظرههای انتخاباتی سیزدهمین دورهی انتخابات ریاست جمهوری مورد هجوم قرار گرفته است.
هر چند در مناظرات جاری انتخابات 1400، قدر و ارزش قواعد اخلاقی مورد هجوم قرار گرفت اما در این نوشتار، ضمن پرهیز از ورود به بحث پردامنهی فلسفهی اخلاق و هنجار، تلاش شده است تا بر نسبت مناظرات جاری با امر اخلاق و سیاست، پرتویی بیفکنیم.
برای مقابله با خطرهای عظیم، عملِ انسان در جنبههای مختلف زندگی روز مره، از جمله وفای به عهد، هیچ تکیهگاهی بیش از ارادهی نیک ندارد.
سرمنشاء این ارادهی نیک، اخلاق است؛ یعنی معتبر ترین چیز در هستی بشر، که در ورای فعالیتهای حرفهای قرار دارد و از جوهرِ همان چیزی است که امروزه تعهد نامیده میشود.
امر اخلاق، که به طور سنتی بر رفتار میان فردی متمرکز بود، دچار دگردیسی شده، و هرگونه اندیشه و اندیشهورزی در حوزهی سیاست، برخاسته از دلنگرانی اخلاقی برای کیفیت زندگی در تاریخ فردا خواهد بود.
مفروض است:
الف: از آنجا که دو مقولهی امر اخلاق و سیاست از ارزشهای تکنولوژیک، تأثیری بنیادین پذیرفته است؛ بنا بر این، غفلت از نقش موتورهای جستجو پر مخاطره میباشد.
بررسیهای پدیداری، توجهکردن به آنچه اکنون درحال وقوع است را شامل میشود. در نگرش جدید به امر اخلاق و سیاست، همهی اعضای یک اجتماع، باید اهل سیاست باشند؛ از این رو اخلاق شخصی، ویژگی اساسیِ سیاستِ زندگی محسوب شده است.
ب: فرض بنیادین این است که در جامعهی دینی، برخی بیاخلاقیها و اتهامزنیها مثلا ابتلا به نوعی سندروم، آن هم نه فیالبداهه، بلکه به صورت انشایی، بیش از بدنهی اجتماع بر خانواده تأثیر مخرب دارد که صرفا بر احساساتِ طبیعیِ مهربانی، خیرخواهی و نوعدوستی، مهر و عشق مبتنی است.
ج: اساسا مردم از طریق امر اخلاق و "فعالیتِ سیاست" قواعد کلی زندگی روزمرهی خود را تعیین و زندگی جمعی خویش را سامان میدهند. همان خصیصه و تواناییِ آدمی که با تمرکز بر مدینه، شناخت نیکی و بدی و درست و نادرست... را ممکن میسازد.
تأکید بر امور فوق به این دلیل است که امر اخلاق و سیاست، در متنِ گسترشِ علائق تکنولوژیک تکوین یافته و در نتیجه، از ارزشهای آن تأثیر پذیرفتهاند.
سؤال اصلیِ کوتاه این است که آیا نسبتی بین برخی بداخلاقیهای موجود در مناظرات با "امر سیاسی" و "عملِ سیاسی" وجود دارد؟ و اینکه آیا روند جاری به ارتقاء امر اخلاق کمک کرده است، یا به انحطاط آن؟ به بیانی دیگر، نسبت مفاهیم دیرپای اخلاق، عواطف، ارادهی نیک، آداب و رسوم ... با نتیجهی مناظرات انتخاباتی چیست؟
1: دموکراسی و امر اخلاق
در جامعهای که به طور فزایندهای متنوع میشود، چندگانگیِ نظری، جایگاه روشنی دارد. اکنون امر اخلاق، که به طور سنتی بر رفتار میانفردی متمرکز بود، دچار دگردیسی شده است.
پیش از این شیوهی تفسیر و تأویل ارزشگذاری اخلاقی مبتنی بر چارچوب فرهنگ بود؛ و خانواده اصلیترین کانون بالندگی اخلاقی توصیف میشد.
جهان نیاز به درمانهای سیاسی ریشهای دارد. در حوزهی اندیشهی سیاسی، «موسکا» که بر ضرورت کاربرد روش علمی در سیاست اصرار داشت، با طرحِ بحثِ فرمول سیاسی و تأکید بر مذهب و اطاعت سیاسی به عنوانِ اساسِ نظم، یک راه درمان سیاسی مؤثر ارائه میکند. برای حفظ ثبات جامعه باید پایهای اخلاقی دست و پا کرد. بدون این فرمولِ وحدتبخش و ضروری، جامعه متلاشی میشود ...
برخی از کژرفتاریها در مناظرات جاری پایههای دیرپای اخلاقی را به سمت متلاشی شدن سوق میدهد. آنچه موجب بزرگترین ابهام ذهنی نزد برخی سوداگران بازار اندیشه میشود، کاربرد واژهی دموکراسی است. تا زمانی که از این واژه تعریف روشنی داده نشود که توافق همه را جلب کند، در چنان آشفتگی فکری به سر خواهندبرد که فقط به سود عوامفریبان و مستبدان است.
2: چشمانداز سرمایهی اجتماعی
نظام ارزشی هر جامعه که کارویژهی آن ایجاد همبستگی اجتماعی است، عناصر اخلاقی و فرهنگی را به مثابه سرمایهی عظیم اجتماعی و نمایانگر شأن و منزلت آن جامعه معرفی میکند.
این موضوع مهم و جدید در حوزهی مطالعات اجتماعی به مثابه منبع فرهنگی و اخلاقی، نقشی بنیادین در پیشبرد و بهبود هبستگی اجتماعی دارد. سرمایهی اجتماعی نشانگر عمق و گستردگی جهان اجتماعی (فرهنگ و جامعه) است.
بدیهی است که تأثیر برخی بیاخلاقیها در مناظرات، علاوه بر زندگی روزمره، در طول زمان، اندیشه و اجتماع را دچار تردیدهای پرمخاطره خواهد کرد.
3: سیاستِ واقعبینانه
از یک منظر رویکرد چندفرهنگ گرایی، ممکن است انسان امروزی را فرهیختهتر ساخته باشد؛ اما او را با مشکلات پیچیدهای در امر اخلاق و سیاست مواجه ساخته است.
از حیث امر سیاسی، دلایل بسیاری برای اثبات این ادعا وجود دارد که در سیاستِ واقع بینانه، حداقل از زمان قرارداد اجتماعیِ «روسو» و پایان عمر حقوق الهی پادشاهان، ماشینِ دولت، موجودی اخلاقی و مفهومِ کشور، واحد بنیادین و بازیگر کلیدی صحنهی جهانی به شمار میرود.
این پیشفرض، سیارهای را تصویر میکند که به تعبیر «آلوین تافلر» خیلی تمیز به دولتهایی تقسیم شده که هرکدام پرچم خود را دارد و قلمرو حاکمیت آن روی نقشه بروشنی ترسیم شده و در سازمان ملل کرسی دارد ...
هرچند از حیث لغتشناسی، واژهی اخلاق یا اخلاقیبودن (morality) برگرفته از mores)) در زبان لاتین و به معنای آداب و رسوم میباشد؛ اما گسترهی این مفهوم، بسیار فراتر از مجموع آداب و رسوم است. به قول «کانت» قانون اخلاقی در درون، برای همیشه شایستهی تکریم است.
قدرت یک دولت، وابسته به جاذبهی فلسفهی سیاسی، نهادهای سیاسی، و خط و مشیهای سیاسی آن، برای سایر ملتها است. حتی در عصر فرامدرن، معنی و مفهوم فرهنگ را امر اخلاق تأویل و تفسیر میکند.
"درخت را به میوهاش میشناسند" و بارآوری آن بهترین دلیل و برهان بر ارزشمند بودن ریشههای آن است. اکنون جاذبهی فلسفهی سیاسی، نهادهای سیاسی، و خط و مشیها، از رهگذر عبور از خطقرمزها در مناظرات انتخاباتی 1400 به مخاطره افتاده است ...
4: پاس حرمتِ نهادهای الهی، مایهی عظمت کشورها
از حیث تاریخ اندیشه، هرچند ارسطو سیاست را به عنوان رشتهای از معارف بشری، از اخلاق جدا کرد و نخستین نظریهپرداز سیاسی واقعگرای فلورانسی در عصر جدید نیز که قدر و ارزش قواعد اخلاقی را انکار نمیکرد، نشان داد که نه فقط از لحاظ عملی و نظری، حتی از لحاظ علمی و عینی نیز سیاست را باید از اخلاق جدا و بلکه با آن معارض دانست.
با این وجود ماکیاول، هرچند اندرزهایی به شهریاران داد که موجب بدنامی او طی سدهها شد، اما در کتاب گفتارها پندی قابل تأمل ارائه میدهد: "پاس حرمتِ نهادهای الهی، مایه عظمت کشورها است".
هرگز مخاطراتی مانند امروز، بینش دانشوران را درگیر نکرده و ریشخندی پایانناپذیر بر سر به اصطلاح، قضایای اخلاقی نریخته بود. اکنون در هنگامهی تهدید به انحطاط اجتماعی و پریشانی اوضاع و احوال، و در سایهی گسترش نوعی بداخلاقی انتخاباتی، واقعهای عجیب و در عین حال، خطرناک درحال رویدادن است.
نتیجهگیری:
ارزش نهایی دانش اجتماعی، در حاصل نیکویی است که برای بشریت به ارمغان خواهد آورد... بدیهی است هدفِ نظریهی الهامگرفته از اخلاق، آگاهیبخشی نسبت به خطرات اجتماعی، و فراهم نمودن عرصهی فعالیت سیاسی در سایهی امر اخلاق است.
عبور از خط قرمز و نمایش بیاخلاقی در مناظرات انتخاباتی 1400 نهتنها اهمیت امر سیاسی را بیش از پیش نمایان میکند، بلکه تمایز آن با کار سیاسی را بازتعریف خواهد کرد.
در جهان مدرن، چنانکه «ماکس وبر» حدس زده بود، یک نظام دینی سنتی مانند اسلام، پایهی تحولات مهم سیاسی شد. دنیا در دهههای پایانی سدهی بیستم، نظارهگر پیدایش و خیزش اسلام سیاسی بود که در مواردی، با استانداردهای صاحبان سرمایه، تمایز بنیادین داشت.
تأکید بر موارد فوق، از این لحاظ است که در جامعهی ایران، ظهور امام خمینی(ره) در عصر خودکامگی و استبداد فزایندهی شاه، راه را برای جهتگیریهای سیاسی و دینی باز کرد ...
سخن آخر اینکه ما امروز در جهانی زندگی میکنیم که برای درمان ریشهای سیاست نیز نسخهی شفابخش امر اخلاق باید تجویز شود. پرتوافکنی بر مبانی سیاسی اجتماعی اخلاق، شاید بتواند چشمانداری از برخی زمینههای مطالعاتی نوین، در نظامی اسلامی نسبت به امر انتخابات را پیش روی آیندهپژوهان و علاقهمندان به مسائل نوپدید قراردهد.
| دکتر سید مهدی حسینی