شنبه 27 فروردين 1401 , 13:40
گفتوگویی خاطرهانگیز با سردار شهید سجودی پیش از شهادتش+فیلم
این گفتوگو را فرزند شهید و جانباز قطع عضو، محمدحسن نجفی، در سال ۱۳۶۳ با سردار شهید یوسف سجودی قبل از شهادتش انجام داده است...
فاش نیوز - گفتوگویی تصویری و خاطرهانگیز، با حال و هوای دوران دفاع مقدس با سردار شهید «یوسف سجودی» و توسط رزمندهای که اکنون از جانبازان قطع عضو میباشد، انجام گرفته است. به همین دلیل تصمیم گرفتیم این گفتوگو را به صورت متن پیاده کرده و آن را در اختیار کاربران و خوانندگان این پایگاه خبری حوزه فرهنگ ایثار و شهادت قرار دهیم.
بسم الله الرحمن الرحیم و هو خیر ناصر و معین؛ حضور برادر یوسف سجودی فرمانده محور 3 از لشکر 17 علیابنابیطالب(ع) هستیم.
برادر سجودی شما ضمن معرفی کامل خود، بفرمایید که از کجا اعزام شدهاید و چه مدتی است که در جبهههای نور علیه ظلمت حضور دارید؟
- «بسمالله الرحمن الرحیم. الَّذینَ آمَنوا وَهاجَروا وَجاهَدوا فی سَبیلِ اللَّهِ بِأَموالِهِم وَأَنفُسِهِم أَعظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللَّهِ ۚ وَأُولٰئِکَ هُمُ الفائِزونَ» سوره مبارکه التوبة آیه/ ۲۰ به نام خداوند بخشنده مهربان. کسانی که ایمان آوردهاند و در راه خدا هجرت کردهاند و با مالشان و جانشان جهاد کردند، آنها در نزد خداوند مقام و رتبهی بلندی دارند و به خصوص آنها رستگاران عالم هستند.
بنده «یوسف سجودی» اعزامی از سپاه ستاد ناحیهی قم که بیش از 3 سال است در جبهههای جنگ حضور دارم و خدمت میکنم.
جنابعالی یقیناً در مدت حضور خود در جبههها تجربیاتی کسب نمودهاید. بفرمایید که با توجه به این تجربیات، وضعیت عمومی امت حزبالله و وضعیت فعلی جنگ را چگونه میبینید؟
- همانطور که در تاریخ انقلاب ما مشهود است، ملت اسلامی ما قدم به قدم در انقلاب حضور داشتند و وقتی که بعد از سال 56 بعد از واقعه قم، وقتی حرکت مردمی شروع شد، همهی ما مشاهده کردیم که رژیم برای خنثی کردن این حرکت آمد توطعهها و نیرنگها و حیلههایی به کار برد؛ ولی با حضور فعال مردم در صحنه و با رهنمودهای امام امت، تمام این توطعهها و نیرنگها خنثی شد؛ تا اینکه ما در تاریخ 22 بهمن 57 توانستیم این کشتی انقلاب را به ساحل نجات برسانیم. همینطور بعد از 22 بهمن تا زمان آغاز جنگ مشاهده کردیم که مردم ما در صحنهی انقلاب حضور داشتند و هر مکر و اندیشهای که دشمن بعد از 22 بهمن انجام داد، مردم همهی توطعهها را باز هم با رهنمودهای امام امت و به یاری خداوند خنثی کردند؛ تا اینکه جنگ شروع شد و مردم چون مداوم در این انقلاب بودند، در جنگ هم حضور فعال داشتند و با حضور همین مردم بود که تا الان جنگ پیش رفته و مردم جهاد را برای خودشان یک وظیفه مهم دینی می دانند و در جنگ و حضور دارند و همین مردم هستند که میبینید چه از نظر پشتیبانی و از همه نظر فرزندان خودشان را که در جبهههای جنگ هستند را پشتیبانبی میکنند؛ چه از نظر دعای خیر باشد، چه از نظر پشتیبانی باشد، از همه نظر فرزندان خودشان را کمک میکنند و در جنگ حضور خواهند داشت.
برادر سجودی، چه عواملی باعث پیروزیهای بزرگ کفرستیزان اسلام میشود؟
- دو عامل مهم هست که باعث پیروزی رزمندگان اسلام میشود. یکی عامل معنوی که همان صبر، توکل، اخلاص و استقامت در جبهههای جنگ است و عامل دوم، عامل مادی است. باید رزمندگان اسلام اصول جنگ را مسائلی که در رابطه با جنگ است از نظر مادی کاملاً رعایت کنند؛ آموزش ببینند و اطاعت کامل از فرماندهان خود داشته باشند و به تاکتیکهای جنگی اهمیت زیادی بدهند. البته با توکل بر خداوند بر دشمن پیروز میشویم.
در شب حمله روحیه رزمندگان را شما چگونه میبینید؟
- در سوره 8 انفال «إِذْ یُوحِی رَبُّکَ إِلَى الْمَلَائِکَةِ أَنِّی مَعَکُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِینَ آمَنُوا ۚ سَأُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ کُلَّ بَنَانٍ» قرآن میفرماید که «من در شب حمله فرشتگان را وحی میکنم که بروید رزمندگان را ثابت قدم کنید و از طرف دیگر بروید دشمنان را ترس در دلشان بیندازید؛ تا مومنین من بروند گردنهایشان و انگشتهای دشمنان را قطع کنند.» ما بارها و بارها در عملیاتها مشاهده کردیم که در شب حمله بچههای ما دارای همچنین روحیهای بودند. خیلی ثابت قدم صبور و با روحیه شهادتطلبی به پیش میتاختند. ولی دشمن را همیشه در همه نبردها که در پشت میدانهای مین، پشت سیمهای خاردار و این همه موانع که برای خودشان درست کرده بودند، همیشه ترسان و لرزان میبینیم که با یک تکبیر بچهها، دشمن پا به فرار میگذاشت و این کاملاً برای ما در جبهههای جنگ تفسیر شد که خداوند در شب حمله، یار و یاور ماست و امدادهای غیبی را میفرستد و رزمندگان را ثابتقدم میکند.
با توجه به این ایثارگریهای رزمندگان، دشمن اعلام کرده است که در عملیاتهای آتی ایران، به طور وسیعی از بمبهای شیمیایی استفاده خواهد کرد. به نظر شما هدف دشمن از به کار بردن این سلاحها چیست؟
- دشمن ضعیف است و ضعف دارد. اگر ضعف نداشته باشد که هیچ وقت کار خلاف انجام نمیدهد و دست به عمل خلاف نمیزند. دشمن چون قادر نیست در مقابل ما دوام داشته باشد و طاقت بیاورد، دست به عمل خلافی که از نظر قوانین بین المللی محکوم است می زند. این نشانهی ضعف کاملش است؛ وگرنه اگر ضعف نداشته باشد، هیچوقت دست به این عمل کثیف و جنایتبار نمیزند. و ما هم الحمدلله از عملیات خیبر به بعد، تجربه کردیم و لذا با هر نوع سلاحهای شیمیایی که دشمن به کار میبرد، میتوانیم سریع آن را خنثی کنیم و مقابله با این مسئله برای ما بیاهمیت است و سریع مسائل شیمیایی را حلش میکنیم.
نمونههایی از امدادهای غیبی را که به خاطر دارید، لطفاً برای ما توضیح بدهید.
- در عملیات مطلع الفجر در گیلانغرب بود که 7 روز از عملیات گذشته بود که ما به اتفاق 2 تن از درجهداران ارتش رفته بودیم روی ارتفاعات ......... که منطقهی پشت دشمن را با دوربین نگاه کنیم. زمانی که روی ارتفاع رفتیم، برادر ارتشی که داشت با دوربین پشت دشمن را نگاه میکرد، ناگاه چشمش میخورد به نزدیکی خط خودمان در داخل یک شیار. بعد نگاه کرد و به من گفت: انگار کسانی داخل شیار هستند! من گفتم: منطقه ممنوعه است. فکر نکنم دشمن آنجا باشد. بعد من دوربین را از دستش گرفتم و نگاه کردیم و دیدیم که چیزی دیده نمیشود. بعد آن برادر ارتشی به ما گفت که بیایید پائین بریم و نگاهی بیندازیم و ببینیم قضیه چیست؟ در بین راه که همگی پائین میآمدیم، همگی ما حس میکردیم که یک چیز مرموزی، یک چیزی، یک جاذبهای دارد ما را از ارتفاع میکشد و میبرد داخل این شیار! از ارتفاع بلندی که بود، آمدیم پایین و میخواستیم برویم داخل شیار. چیزی همراه خودمان نداشتیم؛ فقط یک کلتی بود که آن برادر درجهدارمان داشت. چون سلاح نداشتیم، گفتیم چه کنیم. گفتم: 2 تا نارنجک از تانکهای خودمان که سر کانال و سر شیار مستقر است، از آنها میگیریم و میرویم جلو. ما 2 تا نارنجک برداشتیم با یک کلت؛ 3 نفری از داخل شیار حرکت کردیم رفتیم جلو. تقریباً 600 - 700 متری نگذشته بودیم که البته با احتیاط میرفتیم که دیدیم پایین شیار 6 نفر از رزمندگان ما اسلحهی ژ3 دستشان و کنار شیار خوابیدهاند. ما رفتیم جلو و بدون سر و صدا اینها را بیدار کردیم. اینها تا ما را دیدند فکر کردند که ما عراقی هستیم. خیلی ترسیدند ولی ما سریع صحبت کردیم و متوجه شدند که ما ایرانی هستیم و خیلی خوشحال شدند.
خیلی هم ضعیف شده بودند. اینها را آوردیم عقب و به آنها گفتیم چه شده که شما اینجا هستید. گفتند ما در سمت چپ شما عملیات داشتیم و شش-هفت روزی هست که در عمق دشمن گم شدهایم و نتوانستیم به منطقه خودمان برگردیم. با هفت روز گرسنگی و شب حرکت کردن و روز خوابیدن به اینجا رسیدیم. شب قبل رسیده بودیم به نزدیکی تانکهای شما که فکر کردیم عراقی هستید و میخواستیم برگردیم به سمت عراقیها که در آنجا خسته شدیم خوابیدیم. وقتی چشم باز کردیم، شما را بالای سر خودمان دیدیم و این خواست خدا بود که ما برویم بالای ارتفاع که برحسب اتفاق برویم به نقطهای که اصلاً هدف ما نبود.
این بچههایی که 7 روز در میان دشمن بودند و خدا هم کمکشان کرده بود، صحیح و سلامت برگرداندیم و برای ما کاملاً تعجبآور بود؛ چون جایی بود که حتی نیروهای شناسایی ما هم نمیتوانستند عبور کنند و چطور شده بود که اینها این 7 روز را طاقت آورده بودند و از این همه شیارها، این همه دشمن، این همه موانع و میدان مین و تالابها رسیده بودند به نزدیک دشمن! این جز اینکه خداوند به اینها کمک کرد و آقا امام زمان به اینها کمک کرد، هیچ چیز دیگری نبود.
به خود همین برادرها وقتی میگفتی بیایید غذا بخورید، هیچکدام غذا نمیخوردند و گریه میکردند و میگفتند ما تازه خدایمان را شناختهایم. خودشان تعریف میکردند که میرفتیم در کنار تانکهای دشمن آب میگرفتیم و دشمن متوجه نمیشد! میرفتیم از کنار جادهشان رفت و آمد میکردیم، اینها با ماشینهایشان چراغ روشن میرفتند و ما را نمیدیدند! کاملاً انگار کور شده بودند و این یک خاطرهای بود از جبهه و جنگ که در عملیات مطلعالفجر در خاطرم مانده است.
شما بفرمایید از بدو ورودتان به جبهه تا کنون چه مسئولیتهایی را به عهده داشتهاید؟
- بنده تقریباً در عملیات مطلعالفجر مسئول گردان بودم. بعد از مدتی به عنوان مسئول گردان در عملیات فتحالمبین شرکت کردم و بعد به عنوان مسئول گردان در عملیات محرم و بعد در عملیات مطلعالفجر به عنوان مسئول گردان و در عملیات والفجر 4 به عنوان جانشین محور خدمت کردم و الان هم که به عنوان مسئول محور در اینجا مشغول خدمت هستم.
برادر سجودی، لطفاً خلاصهای از زندگیتان را برای ما شرح بدهید.
- بنده در سال 1337 در بابل به دنیا آمدم و تا سال ششم ادبی تا دیپلم ادبی تحصیل کردم و یک سال قبل از پیروزی انقلاب حادثهای برایم پیش آمد که خداوند راهنماییام کرد و ذهنم را نسبت به مبدا و معاد هدایت کرد؛ تا اینکه بعد از یک سال انقلاب شروع شد و به این حرکتمان سرعت بیشتری بخشید و بعد از پیروزی انقلاب، مدتی در کمیته مشغول بودم و بعد در سال 59 ازدواج کردم و حالا دارای دو فرزند میباشم که یک پسر و یک دختر است. در سال 59 جهت تحصیل علوم دینی به حوزه علمیه قم آمدم ولی باز بنا بر ضرورت به سپاه قم رفتم و پس از واقعهی حزب جمهوری اسلامی و حادثهی جانگداز شهادت سید مظلوم «بهشتی» و نفوذ منافقین در شهرستان و خصوصاً در شهرستانهای شمال، تشخیص دادم که فعلاً بیشتر میشود در شهرستان خدمت کرد؛ لذا از سپاه قم، انتقال پیدا کردم و رفتم در شهرستان بابل و 7 ماهی در آنجا بودم و با برادرانی که در آنجا بودند، با این مزدوران در شهرستان در جنگل و روستاها درگیر شدیم که به یاری خداوند تعداد زیادی از آنها به هلاکت افکنده شدند و پس از مدتی هم عازم جبهههای جنگ شدیم که تا الان مشغول میباشم. البته مدتی در لشکر 25 کربلا بودم و بعد از خیبر هم دوباره منتقل شدم به لشکر 17 علیابنابیطالب و فعلاً در لشکر 17 علیابنابیطالب مشغول خدمت میباشم.
در پایان شما بفرماید که چه پیامی برای امت حزبالله و خانوادههای شهدا معلولین و مجروحین و دیگر رزمندگان و همچنین خانوادهی محترم خودتان دارید؟
- البته ما کسی نیستیم که پیام بدیم، ما خودمان پیامهایمان را از امام عزیز میگیریم. این امام بود که بیش از شش_هفت سال که از انقلاب میگذرد، به ما روحیه بخشیده، به ما حرکت داده، به ما جان داده، به ما روح داده؛ لذا از مردم میخواهم که تا این انقلاب حضرت مهدی(عج) بر پا هست، به همین صورت حرف امام را گوش کنند و پندهایی که امام میدهند را گوش کنند و صحبتهایی که امام در اکثر سخنرانیها میکنند، با دقت گوش کنند؛ چون هر مطلبی که ایشان میفرمایند، مطالب بسیار جالب و مهم و حساسی است که همهی ما به مطالب امام گوش کنیم تا انشاءالله انقلاب به سر منزل مقصود خودش برسد.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته
این گفتوگو را فرزند شهید و جانباز قطع عضو، محمدحسن نجفی، در سال ۱۳۶۳ با سردار شهید یوسف سجودی قبل از شهادتش در سمت فرماندهی تیپ سوم لشگر ۱۷ علی ابن ابیطالب علیه السلام انجام داده است.
سردار شهید یوسف سجودی
تاریخ تولد: 1337/11/16 (در 26 سالگی)
محلهی قاضیکتی شهرستان بابل
سمت: فرمانده تیپ سوم لشکر 17 علی بن أبی طالب(ع) قم
تاریخ شهادت 1363/12/26
محل شهادت: شرق دجله (عملیات بدر)
مسئولین هم از خط امام فاصله گرفتن که هیچ حتی عکسی ازامامباقی نمانده هر کز به وضعیت نامه امام که بلای قانوناست توجه نشده ولی باز می بینیم که جمهوری اسلامی قدرتمندتراز هر روز محکم ایستاده این همان قدرتی است که امام رزمندگانی مانند سجودها به ملت ایران اعطا
نمودن .ما هرچه داریم از همین شهدا داریم. انشا الله این خونها نتیجه خواهید داد و ملت ایران جشن نهایی اینانقلاب عظیم را باپیروزی برگزار کند .درود خدا به تمامی رزمندگان اسلام مخصوصا سجودها آتش الله
یادش گرامی