شناسه خبر : 99469
دوشنبه 28 فروردين 1402 , 12:31
اشتراک گذاری در :
عکس روز

شیر، شیر است اگرچه پیر بود!

بدترین روز عمرم بود. چقدر خجالت کشیدم از این که جامانده بودم؛ اما اصلا به رویم نیاورد و گفت: دیدم وارد آب که شدی جلیقه از تنت دراومد و داشتی غرق می شدی و با ...

فاش نیوز - متاهل بود و از نظر سنی پدر ما جوانان محسوب می شد، بسیار آرام و صبور بود و لبخند مهربانانه اش هرگز محو نمی شد.
اوایل بهمن ۱۳۶۴ پس از ماه ها آموزش، به منطقه جنگلی رقابیه جابجا شدیم.
با وجود مشکلات جسمی، که توان جوان‌ترها را نداشت، در تمام مدت آموزش رزمی، مانورها و آبی - خاکی، پا به پای ما حضور داشت و کم نمی آورد.
...حتی وقتی در آموزش آبی - خاکی در سد گتوند، که باید با تجهیزات کامل و با شنا به محل چادرها می رسیدیم و راه دیگری برای عبور از جزیره روبرو نداشتیم، شخصا به علت عدم آشنایی با شنا و ناقص بودن جلیقه نجات، به همراه چند نفر از دوستان نتوانستیم آنچه مورد نظر مربیان بود را برآورده کنیم و نهایتا با قایق رفتیم! اما وقتی رسیدیم، او شناکنان مسیر را طی کرده، لباس هایش را تعویض کرده و در سرمای دی ماه زیر سرم بود!


...بدترین روز عمرم بود. چقدر خجالت کشیدم از این که جامانده بودم؛ اما اصلا به رویم نیاورد و گفت: دیدم وارد آب که شدی جلیقه از تنت دراومد و داشتی غرق می شدی و با سختی برگشتی ساحل!
...خلاصه این که کلیه گردان های لشکر انصارالحسین(ع) در محدوده بستان و هور مستقر بودند و تعمدا جابجایی در این محور خیلی زیاد بود؛ تا توجه دشمن جلب شد و نیروها از اروند عبور کردند. و واقعا علت العلل موفقیت والفجر ۸ همین فریب دشمن بود.
...بهمن ماه ۶۴ ایام فاطمیه بود و شب ها به چادرهایی که برادران ترک زبان بودند می رفتیم؛ چون واقعا عزاداری هاشان دیدنی و حس و حال معنوی خاصی داشت.


آخر شب که به چادرها بر می گشتیم، او ناپدید می شد!... و اذان صبح به چادر بر می گشت.
متوجه شدیم که قبری حفر کرده و شب ها تا اذان صبح در این قبر راز و نیاز می کرد.
...روز هیجدهم بهمن، آماده رفتن به سمت خرمشهر بودیم که فرمانده گروهان به او که به علت موج انفجار، مشکل شنوایی هم داشت گفت: شما با بچه های تدارکات بمان و ساک های بچه ها را به دزفول ببرید.
...عباس که به صبور بودن مشهور بود، از این سخن فرمانده گروهان به حدی ناراحت شد که به گریه افتاد و ما مات و مبهوت نگاهش می کردیم.


...شب در چادر، رو به ما کرد و گفت: اگر وساطتت نکنید و من از عملیات جا بمونم، حلالتون نمی کنم.
...خلاصه جمع شدیم جلوی چادر فرماندهی و خواهش و تمنای ما کارساز شد و عباس مجوز همراهی با گروهان را گرفت. چنان خوشحال بود که گویی تمام آرزوهایش برآورده شده است.

آن شب نیز تا صبح به چادر برنگشت!
...شهید والامقام عباس عظیمی در ۲۸ بهمن ۱۳۶۴ در محور فاو بصره، به همراه تعداد بسیاری از بچه ها جاویدالاثر گردید...

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد!

|| جامانده شیمیایی

اینستاگرام
همچنان منتظر پرداخت پاداش پایان خدمت ماده سی وهشت شاید گزه ایی از کارمان باز شود
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi