چهارشنبه 29 آذر 1396 , 09:01
داستان فامیل یک روزه!
مرتضی قنبری وفا- داخل آسانسور که شدم، فردی لنگان وارد کابین شد، دیدم برافروخته است و خشمگین حدسم درست بود، سئوال کردم جانبازی؟
همچنان عصبانی گفت آره .
گفتم مشکلت چیه? شاید بتوانم کمکت کنم.
گفت : 30 ساله جانباز 20 درصدم، تا حالا هیچ چیزی از بنیاد نگرفتم تا امروز که با هزار مصیبت معرفی نامه برای وام مسکن گرفتم ... رسیدیم به طبقه همکف با هم از آسانسور آمدیم بیرون، اما رهایش نکردم و نگذاشتم از اداره خارج شود و پرسیدم خوب بقیه؟
ادامه داد: رفتم بانک و از من کلی مدرک خواستند که تهیه کنم، یک نامه استعلام به اداره راه و شهرسازی بود که آیا زمین یا تسهیلات دولتی گرفته ام، من هم آمدم اینجا و می گویند یک فقره وام مسکن یک میلیون تومانی گرفته ام، مسخره نیست؟
گفتم: اتفاقا" خیلی مسخره است، آرامشت را حفظ کن من درستش می کنم.
با کلی ذوق گفت : واقعا" میتونی؟
گفتم: حالا ببینیم
برگشتیم داخل آسانسورو طبقه دوم رفتیم اتاق آمار سئوال کردم آقای "میم" رئیس آمار کجاست؟
گفتند بچه اش مریض است امروز مرخصی رفته ، رفتیم پیش خانم "نون" گفتم مشکل این آقا چیه؟
خانم "نون" جواب داد: آقای قنبری وفا، در کامپیوتر آمده ایشان 12 سال پیش وام یک میلیونی گرفته اند.
گفتم : خانم محترم 12 سال پیش هم یک میلیون رقمی نبود. حالا ایشان می خواهند 70 میلیون تومان وام بگیرند، آخر یک میلیون هم وام مسکن می شود؟
به من گفت آقای "میم" نیستند من هم طبق ضوابط باید هر چه در کامپیوتر است انجام دهم و چون آقای "میم" هم نیستند و من اختیاری ندارم.
دیدم اون بنده خدا جانباز دوباره برافروخته شد.
گفتم: برادر من چه کار داری؟ درستش میکنم.
شماره همراه آقای "میم" را گرفتم پس از احوالپرسی گفتم برای یکی از بستگانم که جانبازه مشکل پیش آمده و ماجرا را با استدلال خودم توضیح دادم .
کمی خب ، خب کرد و گفت نمیشه، نمیشه بازهم چونه زدم و توضیح دادم که باید بشه، در آخر گفت: گوشی را بده به خانم "نون".
پس از کمی صحبت آقای "میم" به خانم "نون" گفت که جواب استعلام بانک را صادر کند.
بعد از حدود 10 دقیقه نامه معرفی نامه این فامیل یک روزه را دادند که( ایشان تا کنون از هیچ تسهیلات دولتی استفاده نکرده و تخصیص وام مسکن برای نامبرده بلامانع است.)
وقتی نامه گرفت کلی ذوق کرد و اول باور نمیکرد مشکلش حل شده ، خنده صورتش را پوشاند و : گفت خدا خیلی بهت خیر بده.
گفتم : برادر من تا اوستا کریم است ما چه کاره ایم؟
اول زود عصبانی نشو
و دوم فامیل یک روزه اسمت چیه؟
بنده کارمند رسمی اداره کل راه و شهرسازی استان مازندران ، با پست سازمانی کارشناس کامپیوتر با 28 سال سابقه می باشم.
همینجا اعلام می کنم هر جانبازی با هر درصد ، که در اداره ما کاری دارد ، به اداره ما واقع در ساری - خیابان جام جم - واحد فناوری اطلاعات به بنده مراجعه کند ، بنده پیگیر کارشان میشوم .
الویت اینجا برعکس است و جانبازان زیر 25 درصد در الویت می باشند ، منتی هم بر کسی ندارم و آنرا تکلیف خود می دانم .
فقط یک نکته بنده ساعت 12/30 به بعد نیستم .
البته این شامل خانواده محترم شهدا و ایثارگران هم می باشد.
زمانیکه صداقت گمشده با تریبون دربهای بسته ازدواج میکند ، نتیجه حاصل از ازدواج میشود بلاهت دیوانی .
زمانیکه ابلهان نقاره ما فقط داناییم را به صدا در می آورند ، تنها پرده گوشهای سیلی خورده سفره های خالیست که پاره میشود .
زمانیکه قلب عاشقان را از برجهای وصلت سیاسی به پایین پرت میکنند ، پاتیناژ اشرافیت روی خونهای دلدادگان شروع میشود .
زمانیکه مدیریت جهل پرده سوم از نمایش پالان داران را بازی میکنند ، در بازار مکاره شامیان شوربای عدالت به زر فروخته میشود .
زمانیکه پلکان فریب را بر گرده هزار دستان باغ ریا میسازند ، هد هد سلیمانی را در سرزمین صبا سر میبرند .
زمانیکه جایگاه عنتران خسرو پرویزی کنار تاج و تخت منتران باشد ، باکی از شکست طاق کسرا نیست .
زمانیکه ماهیان دریای شرف را در گندم بریان عداوت رها میکنند ، غصه خار مغیلان خوردن خطاست .
زمانیکه نامدارترین سرداران مام وطن را گمنام می خوانند ، اشک نگین شب تاب عقیق سرخ یمانی درک میکند .
عزت شما زیاد .
باید امیدوار باشیم در هر اداره ای امثال شما باشن و گره ای از کار ما باز کنند جانبازان امیدشان بیشتر میشود. از فاش نیوز تقاضا داریم سخنان آقای قنبریوفا را با چوهر طلا چاپ کنند تا همه ببینند و مایه سرافرازی تمام جانبازان شود.باز هم درود به غیرت این برادر دلاور
بسم الله الرحمن الرحیم
نيكوكارى آن نيست كه روى خود را به سوى مشرق و [يا] مغرب بگردانيد بلكه نيكى آن است كه كسى به خدا و روز بازپسين و فرشتگان و كتاب [آسمانى] و پيامبران ايمان آورد و مال [خود] را با وجود دوست داشتنش به خويشاوندان و يتيمان و بينوايان و در راه ماندگان و گدايان و در [راه آزاد كردن] بندگان بدهد و نماز را برپاى دارد و زكات را بدهد و آنان كه چون عهد بندند به عهد خود وفادارانند و در سختى و زيان و به هنگام جنگ شكيبايانند آنانند كسانى كه راست گفته اند و آنان همان پرهيزگارانند (۱۷۷)البقره (ترجمه استاد فولاد وند )
مرتضی عزیز امیدوارم خدا یهمه ما توفیق دهد که مشکلات هر انسانی اعم از نزدیگان و غیره را حل نماییم .در پایان ایه امده < نان كه چون عهد بندند به عهد خود وفادارانند>ضمنا شما قولی در خصوص خواندن روزی 5 دقیقه از کتابی را به حقیر داده بودید چه شد ؟ گل محمدی
در ابتدا از اینکه پس از مدتها سکوت ، مطلب شما را که مزین بود به کلمات الهی را دیدم خرسند شدم.
یار با وفای قدیم من ، از تعاریفی که برای بنده حقیر عنوان کردید سپاسگذارم و در پاسخ ، دستانم تهی است
اسماعیل عزیز ، متاسفانه فقط یکبار مبادرت به انجام قولی که داده بودم شدم و آنرا ادامه ندادم ، لطف کن و از تقصیرات من از سر و پا گناه گذشت کن ، نمیدانم چرا هنوز استارت آن روشن نشده .
شاید به این خاطر است که بنده به هیچ عنوان مانند خودت با کلمات وحی مانوس نشدم.
حالا ...بگذریم
فرصت کردی زنگ بزن تلفنی با هم گپ بزنیم.