شناسه خبر : 81054
سه شنبه 05 اسفند 1399 , 10:05
اشتراک گذاری در :
عکس روز

در آستانه‌ی روز مرد

تاملی در آرزوی مرگ کردن جانبازان !

در پی این ناکامی‌ها، به نوعی شرمنده‌ی زن و فرزندان خود هستند که یادآور این جمله است که خداوند هیچ مردی را شرمنده‌ی خانواده خود نکند!

مرتضی قنبری وفا - بارها پیش آمده در مطالبی که جانبازان از نحوه‌ی زندگی خود و مشکلات و معضلاتی که دارند، می‌نویسند، ابراز می‌دارند ای کاش (مرده بودیم) و این شرایط را تجربه نمی‌کردیم. آرزوی مرگ کردن آن هم از سوی این گروه قشر ایثارگر جامعه، بسیار جای تامل و تعمق دارد.

 آنچه محرز است، گذشته از شرایط زندگی جانبازان جنگ تحمیلی و هشت سال دفاع مقدس، زندگی خانوادگی این عزیزان، متفاوت از هم بوده و هر گروه باید در جای خود مورد توجه و ارزیابی قرار بگیرند. چون مشکلات جانبازان از هر نوع، تفاوت‌های خاص خود را دارد، اما نقطه‌ی مشترک اکثر قریب به اتفاق آنها، وضعیت آنان به عنوان مرد خانواده است که ملزم به تامین نیازهای خانواده‌ی خود چه مالی و چه به عنوان ستون خانواده و امنیت محور بودن، بوده و آنان در پی این ناکامی‌ها، به نوعی شرمنده‌ی زن و فرزندان خود هستند که یادآور این جمله است که خداوند هیچ مردی را شرمنده‌ی خانواده خود نکند!

با توجه به این نکته، سئوال اینجاست مقصر این واقعه کیست؟

دولت،  بنیاد، یا سپاه و ارتش؟ فارغ از این موضوعات، بحث نوع جانبازی و معلولیت شخص جانباز نیز موضوعیت پیدا می کند.

  جانبازانی هستند مانند جانبازان نخاعی که علاوه بر خود، خانواده‌های آنان نیز مستقیم با وضعیت جسمانی این جانبازان، درگیر امور زندگی روزانه و روتین آنان هستند، در برابر جانبازانی هستند که بسیاری از مصائب خود را سعی می‌کنند به تنهائی به دوش کشیده، و حاضر نیستند خانواده‌های خود را در این موضوع زیاد درگیر کنند و آنان فارغ از دردهای خود، راضی‌تر به نظر می‌آیند، مانند عده‌ای از جانبازان دو چشم نابینا، با کسب مهارت زندگی مستقل. هر چند که این موضوع آنچنان گسترده نبوده و قلیل است، چون خانواده‌های جانبازان، با هر شرایطی در کنار جانباز خود تمام قد آنان را ساپورت می‌کنند و جانباز را با درد خود تنها نمی‌گذارند.

  حال با توجه به مسائلی که بیان شده می‌خواهیم از یک منظر دیگر به قضایا بنگریم. همه‌ی آحاد مردم با این حرف آشنا هستند که (زندگی زیباست، بیائید در کنار هم از زندگی که فقط یک بار فرصت آن را داریم، لذت ببریم)، آیا جانبازان، نباید از این موهبت الهی بهره ببرند؟ آیا به صرف وعده‌ی آخرت بهشتی باید این زندگی خاکی را با رنج و عذاب طی کنند؟ چرا هم دنیا و هم آخرت را با هم به کام نگیرند؟ این سوالاتی است که تا کنون جوابی برای آن مطرح نشده و به دلایل گوناگون، این سئوال هم نیز طرح نشده.

 بسیاری از خوانندگان و مخاطبان قدیم و جدید این سایت، با نوشته‌ها و مطالب بنده آشنا هستند، بنده پس از اینکه به کّرات آرزوی مرگ را از جانبازان شنیده‌ام، در پی آسیب‌شناسی زندگی خانوادگی جانبازان برآمده‌ام و گذشته از اینکه هرگز و هیچ‌گاه، در پی شعار دادن نبوده و هیچ‌گاه از روی شکم سیری به نقد زندگی جانبازان به مانند خودم در نیامده ام؛ حال که در حدود 37 سال است که جانباز 70 درصد قلمداد می‌شوم، هرگز دمی از حال و روزگار جانبازان حتی زیر 25 درصد هم غافل نبوده‌ام و آنچه در نقد زندگی دیگران بودم، در این همه سال، با داشتن انواع و اقسام مشکلات عدیده، هرگز مشکلات زندگی شخصی خودم را رسانه‌ای نکرده، تمایل داشتم این سایت و امثالهم، فارغ از طرح مشکلات بنده فرصت را در اختیار گروه‌های دیگر قرار دهد.

این بار می‌خواهم برخلاف گذشته گوشه‌ای از زندگی شخصی‌ام را بیان کرده و در قبال آن به جمع‌بندی هم برسم.

 در اواسط دی ماه سال جاری بنده دچار یکسری اختلال در خواب شدم. با ذکر این مطلب که بنده هم در سال 63 زمان بنیاد شهید اول در کمیسیون پزشکی 70 درصد محسوب شده و در زمان بنیاد مستضعفان و جانبازان، مجددا" به کمیسیون فرا خوانده شدم و در آنجا هم همان درصد قبلی تائید شد.

 این در حالی‌ست که حتی یک درصد هم بابت مشکلات اعصاب و روان لحاظ نگردیده. حال با بیش از 30 سال مصرف داروهای اعصاب و روان هم اکنون فقط چهار قلم دارو با دوز بالا مصرف می‌کنم که  بیشتر بر ضد بی‌خوابی و توهم است. زمانی که یاد کردم در اواسط دی ماه، دچار یکسری توهم زیاد شدم و از آنجائی که به روانپزشک خودم در بیمارستان صدر در تهران دسترسی نداشتم و از زمان بروز بیماری کرونا، دچار محدودیت‌های برون شهری شدیم، همان داروهای تجویزی سال گذشته را تهیه و مصرف می‌کردم.

 از بابت این مشکل به نزد بهترین روانپزشک شهرمان ساری که بیست سال بود که به نزدش نرفته بودم، مراجعه کردم. از بابت این توهمات گلایه نمودم و روانپزشک محترم نیز دو قلم دارو به داروهایم اضافه کرد. از بابت نام داروها و اصلاحات روانپزشکی بیماری‌ام هم اجتناب می کنم چون از حوصله‌ی بحث خارج است.

 پس از مصرف داروهای جدید به همراه داروهای قبلی‌ام شب هنگام خواب این توهمات شدت گرفت تا جائی که در شب دوم، سه توهم مختلف با سوژه‌های متفاوت به بنده دست داد و هنگامی که ساعت 3 نیمه شب بیدار شدم، به آرامی و سکوت آمدم داخل هال و روی کاناپه دراز کشیدم. تمایلی نداشتم خانواده ام را آن موقع شب پریشان‌خاطر کنم و منتظر بودم در همان لحظه بیایند بنده را بازداشت کرده و وسایل زندگی‌ام را در کوچه ریخته و خانه‌ام را مصادره کنند.

 همسرم متوجه رفتار غیر عادی‌ام شد و حالم را جویا شد و وقتی که موضوع را گفتم، همسرم گفت دوباره توهم زدی ولی من همچنان نگران تا صبح نخوابیدم و پس از 3 روز با تشدید توهمات، با تلفن همراه با روانپزشکم در تهران تماس گرفتم و موضوع را شرح دادم. ایشان پس از شنیدن نام داروها گفتند بنده به خاطر دوز بالا و داروهای جدید، دچار تداخل و مسمومیت داروئی شده‌ام و فقط همان داروی قبلی را مصرف کنم و شب‌های نخست را تحمل کنم. حال بماند پس از کنترل مصرف داروها و تحمل این شرایط پس از دو هفته، زمان برد که توهمات کمی برطرف شود و یک خواب نسبتا" عادی داشته باشم.

هدف از طرح این موضوع نوع رفتار و روان جانبازان اعصاب و روان است که فقط همین مصرف داروهای بی رویه، مشکلات آنان به تبع آن خانواده‌های آنان را افزایش می‌دهد.

حال پس از این تجربه تلخ بیشتر می‌فهمم یک جانباز اعصاب و روان بستری در آسایشگاه‌ها با مصرف داروهای فراوان آرام‌بخش، دچار چه حالاتی است. پس لازم است بنده سکوت کرده و به جای طرح مشکلات خودم، به مشکلات جانبازان دیگر اهتمام نمایم.

 تمام مسائل و مشکلات صرفا" با پول حل نمی‌شود و درک شرایط خاص جسمانی و روانی جانبازان بسیار حائز اهمیت است. باز نیاز است که بگویم، اکنون با بیش از سه دهه از پایان جنگ تحمیلی، فرزندان جانبازان اعصاب و روان و بخصوص شیمیائی، بسیار آسیب‌پذیر بوده و فرزندان جانبازان شیمیائی متاسفانه، از بازماندگان میراث جنگ تحمیلی محسوب شده و دارای انواع اختلالاتی هستند که هنوز تمام زوایای این عوارض حتی برای پزشکان متخصص این امر نیز، در هاله‌ای از ابهام است، کدام مردی در دنیا وجود دارد که حاضر باشد فرزندش، جگر گوشه اش را درگیر بیماری‌های خود کند؟ متاسفانه در بین خانواده‌های جانبازان شیمیائی این موضوع دیده می‌شود.

  سخن آخر با مسئولان ارشد نظام، دولت و بنیاد شهید باید به این موضوعاتی که در خانواده‌های جانبازان محسوس و آشکار است چه از لحاظ بار مالی، چه ازنظر پرداختن به عوارض بیماری جانبازان و نقش آن در خانواده‌های آنان، اهتمام جدی و غیر شعاری ورزیده و فارغ از هر گونه سیاسی‌کاری به این مشکلات بپردازند تا خدای ناکرده دیگر جانبازان کشور ما (آرزوی مرگ) نکنند.

 فقط یک بار خودشان را به جای یک جانباز قلمداد کنند که این خواست یک جانباز به عنوان مرد خانواده چه عللی دارد و نیایند فقط در یک روز سال به عنوان (روز جانباز) خدمت جانباز نورچشمی رفته و با یک بسته شکلات عکس بگیرند و رسانه‌ای کنند و نامش را بگذارند "تجلیل از ایثارگران هشت سال دفاع مقدس" !

والسلام

اینستاگرام
درود بر برادر بزگوارم احسنت به این قلم چه شیوانوشتی درد این عزیزان نازنین را،بله بااین حرف شما که حتما باید درد کشیده باشی تا درک کنی این همه درد را،بنده همیشه ستون بدون ویرایش فاش رو مطالعه میکنم وقلبم ازاین همه رنج تیر میکشد خدایا توپناه همه دردمندان باش
مرگ بر بدخواهان جانبازان.
سلام سی سال است که بابانزده د صد جانبازی اعصاب وروان درگیرم چندین مرتبه شدت بیماریم اوج گرفت درکمیسیونها شرکت کردم اما همان 15درصد اعصاب وروان و10درصد جمعا 25 درصد تعیین نمودند به دلیل اینکه حق برستاری شامل همسرم نشود ا ز5درصد اضافه امتناع میکنند درصورتی که همسرم شبانه روزبه بای من میسوزد
با عرض سلام نکته ای را که می خواهم عرض کنم نه از بابت بودن است من حدود ۱۷۰ ترکش خورده ام و عوارض شیمیایی و بی حسی بدن به آن اضافه شده برخی از اوقات در خیابان مدفوع از پاچه شلوارم به زمین افتاده که متوجه نمی شدم یک روز در اوایل جوانی که در پی و ازدواج بودم ودر بیمارستان لبافی نژاد در اتاق عمل مورد معاینات متعدد قرارگرفتم دکتر گفت عزیزم با این بی حسی فراوان برای شما امکان ازدواج نیست در آن شرایط خاص در آستانه ازدواج از سوی دیگر در مدت این سی اندی سال دردهای بی شمار که گاه در روز چندین آمپول پتدین به من تزریق می کنند مانند معتادان میدان گمرک و عدم احساس خروج ادرار و ..... نگاه شماتت امیز دیگران با دوعصا در حرکت.. خلاصه ما نسبت به سایر دوستان.. در وضعیت مناسبت تری هستم ولی جانبازان قطع نخاع به ویژه قطع نخاع گردنی داستان دیگریست.
سلام بر ایثارگران وبرادر بزرگوار قنبری وفا جانا سخن از زبان ما میگویی سربلند وبرقرار باشی در ادامه عرایضتان باید گفت که اجر دنیا وآخرت با هم متفاوت است و روز حساب نزدیک . شاید بعضی دنیا به کامشان نشود اما آخرت به حقشان برسند انشاا... نمونه آن عزیزان جانباز که با درد ومشکلات ناشی از جانبازی ساختند با زخم زبان بعضی عوام ناآگاه میسازند .در قرآن آمده ملائک بعد آفرینش انسان به خداوند فرمودند ما هستیم و خالصانه عبادتت میکنیم چرا موجودی می آفرینی که در دنیا به کبر وغرور وخونریزی بپردازد خداوند می فرماید من از اسرار وجودی انسان چیزی میدانم که شما نمیدانید وانسان خلیفه من در زمین است حال باید ما انسانها از خود سئوال کنیم که آیا مایه خوشنودی خدا وبندگانش هستیم یا منفور بین آنان . آیا مسئولانی که خود اشرافی زندگی میکنند در حالی که بعضی مردم شریف ما دارند زیر بار فشار معیشت خانواده خود له میشوند نباید کمی تامل وتفکر کنند هشت سال با شعار برجام وآخر هیچ تدبیر کجا رفت . حتی قشر ایثارگر را دارند دلسرد میکنند همیشه از حجب وحیای این عزیزان سوء استفاده میکنندبا رفتارشان افسوس وصد افسوس
برادر بزرگوارم آقای حسینایی عزیز ، عرض سلام و ادب
در ابتدا از نظر لطف شما نسبت به مطلب بنده سپاسگذارم ، آنچه فرمودید در باب مسئولانی که اشرافی زندگی کرده ، در برابر بسیاری از مردم کشورمان ، در زیر فشار مالی هستند ، کاملا" بجا و درست اشاره کردید و بنده هم کاملا" با شما موافقم .
برادر بزرگوارم ، اگر در مطلب بنده دقت نمائید ، بنده نسبت به سیاسی کردن رسیدگی به مشکلات ایثارگران و جانبازان ، به مسئولین متولی هشدار داده و ابراز داشتم از این امر، اجتناب کنند ، اما برای بنده جای سئوال است چرا خودمان ، ایثارگران چنین کاری می کنیم؟
یعنی مسئله برجام به نظر می رسد جائی در ادبیات بنیاد شهید و ایثارگران ندارد ، برای مثال در واگذاری خودرو به جانبازان ، مصوب مجلس ، در صورت تائید شورای نگهبان این امر ، قانون لازم الاجرا بوده و چه برجام احیاء شود ، چه نابود شود دولت هم چه اگر بتواند طبق بودجه سال 1400 روزی دو میلیون و سیصدهزار بشکه نفت بفروشد یا خیر ، ملزم به تامین بار مالی اینچنین قوانینی خواهد بود و اگر بخواهیم قوانین حمایتی ایثارگران را به برجام گره بزنیم ، در صورت نابودی برجام ، دولت عنوان می کند بلحاظ نداشتن منابع مالی در پی خسارت نفی برجام ، قادر به اجرای قوانین ایثارگران نیست. البته این یک نمونه از مثال بود تا بدانیم ، سیاسی کاری کردن خدمات رسانی به ایثارگران ، در وحله اول به ضرر خود ایثارگران خواهد انجامید.
سخن آخر، سیاست را به متولیان امر سیاستمداران بسپاریم ، ایثارگران در پی احقاق حق قوانینی خود از بنیاد شهید و دولت باشند . والسلام .
باسلام وعرض ادب عزیزان شبکه فاشنیوز
مسئولان محترم که عدالت وانسانیت رادر شکم خود یافته ایدتاکبی میخواید ازنجابت جانبازان ورزمندگان سواستافاده کنید حداقل دروغ گویی رانسبت به اینقشر نکنید که دردمان شده ۲تا باید از دروغگویی شما بسوزیم
وهم تحمل نگاه کج بعضیهارا تحمل کنیم

واما با عرض معذرت از دوستان ضرب المثلی هست که بسیار شبیه حرف شما مسئولینست
با چوس اب گرم نمیشود

یعنی با دروغ مشکل ما حل نمیشود
درود بر شما وقلم شیوایتان وبیان مستدل وبسیاردلنشین شما.
برایتان آرزوی سلامتی دارم.

تنها خود جانباز می داند چهدردی دارد وبس.....تا درد را با جان حس نکنی نمی دانی چه می گذرد...!
یک واقعیت که نه بنیاد به آن توجه دارد نه قانونگذاران و با کمال تاسف پزشکان متخصص... این است که تمام جانبازان بدون استثناء مشکل اعصاب وروان دارند.منتها با شدت وضعف متفاوت.
بنده جانبازم وسالهاست از زما مجروحیتم می گذرد. چندین سال است که بی خوابی. توهم وبخصوص کابوس های شدید دارم.یکسال دارو نزد روانپزشک مصرف کردم ...اینها جزو مشکلات اعصاب وروان دوران جنگ تحمیلی هستند یانه؟ طبیعی است که این مشکلات مربوط به جنگ هست چراکه بنده کابوس های شب عملیات ودشمن و..دارم.لیکن هیچ قانون نوشته ای دراین باره وجود ندارد. بنیاد هم صرف مصرف دارو وکابوس دیدن وبی خوابی را مشکلات اعصاب نمی داند.پزشکان کمیسیون هم می گویند قانون دراین خصوص چیزی ننوشته است...!!یک دورباطل وبه ضرر کل جانبازان....
درود و سپاس برمرد مردان دوران دفاع مقدس ومرداینروزهای سخت ودشوارکه از زمان جنگ بدتر وبدتر ازهمه اینکه درطول نزدیک به 8سال مدیریت رئیس قوه مجریه که نمی‌دانیم جانبازان چه هیزم تری به ایشون فروخته که دشمنی اش را با جانبازان آشکار کرده است ولی جناب آقای قنبری وفا عزیز دل جانبازان واقعی مظلوم ترین قشر جامعه هدف هستند وبه نظر حقیر جانبازان واقعی به 3علت منزوی و گوشه گیرشده اند وبنده هم درشبانه روز300میلیگرم گابابانتین، 50میلی گرم آمی ترپتلین، 4میلی گرم کلونازپام، 2میلیگرم آلپروکیم و100میلیگرم کلیس اوکسیب مصرف میکنم ولی بااین وجود زودبخواب میروم ولی تاصبح چندین باراز درد واز استرس از خواب میپرم بااینحال درعجبم این مجلسیان واین دولت نامردان که جدای از زمان دفاع بیش از 34هست که شبی راراحت نخوابیده اینا روگفتم به اینجا برسم که جانبازان واقعی نخست از جانباز نماها، سپس ازبی عرضگی مجلسیان ودست آخرم از دولت بی تدبیر که درشعارها دولتش را دولت تدبیر و امید نامید که تدبیرش زمینگیرمان کردوامیدش هم سرابی بیش نبود واماطبق آخرین آمار خود بنیاد شهید و امور ایثارگران بیش از 570هزارجانبازاز5%الی 70%"داریم که به نظر بنده بیش از حداقل 40%بادادن رشوه وپارتی که در مملکت ما به امری عادی بدل شده است وخوب از این دست به اصطلاح جانبازان درهرفامیلی پیدا شده واینجاست که جانبازان واقعی می‌شوند چوب دوسرسوز چراکه جناب قنبری وفا عزیز دل باچشم خود دیده ام پس شد مجلس، دولت وجانبازان... درپناه امن خداوند محفوظ و مصون باشین آمین
برادر بزرگوارم سید علی ، عرض سلام و ارادت
آنچه شما فرمودید را با جان و دل می پذیرم و آن را انکار نمی کنم..
در حیرت هستم چگونه شما که جانباز جنگ تحمیلی ، پس از این همه سال بیماری اعصاب و روان ، چنین داروهایی را مصرف می کنید ، چرا بنده بر اساس تجربه شخصی خود می گویم این داروها که از خانواده داروهای ، ضد افسردگی سه حلقه ای و گروه بنزودیازپین ها ، در مراحل اول و خفیف داروهای مصرفی ، تمام بیماران اعصاب و روان بوده واز گروه داروهایی است که در قدیم بیشتر مصرف و اینک داروهای جدیدی جایگزین شده ، به شما توصیه اکید دارم ، بجای مصرف این داروها با این دوز بسیار بالا ، که خود مصرف این داروها ، مشکلات شما را تشدید می کند ، نزد یک روانپزشک حاذق ومجرب رفته ، نسبت به تعویض آن با داروهای جدید تر و بهتر ، با دوز مصرف کمتر، اقدام عاجل فرمائید ، زیرا بنده فکر می کنم با مصرف داروهای جدید و بهتر ، خواب و خلق بهتری خواهید داشت.
در بحث جانبازنماها ، عرض کنم خود بنده بارها نسبت به خطر این گروه موذی ، هشدار داده و از ریاست بنیاد شهید ، تقاضای برخورد جدی با آنان را نمودم ، ولی کو گوش شنوا؟ در بحث خدمات دولت تدبیر به ایثارگران ، هر چه داد و فریاد زدیم ، به هیچ جا نرسید و این دولت ، سرش را در برف کرده کار خو.دش را می کند و به هیچ احدی پاسخگو نیست و در جمع بندی به حرف شما میرسم ، جانبازان شده اند چوب دو سر طلا.
دیگر صحبتی نمانده و شما تمام حقایق را بازگو فرمودید ، پس بنده به احترام سخنان درست شما ، فقط سکوت می کنم . والسلام
باعرض ادب و احترام و اهداء صمیمانه ترین درودها که از صمیم قلب حقیر نشأت گرفته به محضر جناب آقای قنبری وفا وبسیار ممنون ومتشکرم ازلطف حضرتعالی نسبت به همه جانبازان واقعی وبابت راهنمایی جنابعالی به روی چشم حتمآ به روانپزشک مراجعه میکنم، تندرستیتان پایدار، شادی هایتان افزون، موفقیت هایتان فراوان وبیشمار وطول عمرتان باعزت وسربلندی جنابعالی وخانواده محترمتان را آرزومندم وهمیشه و درهمه حال درپناه امن خداوند متعال محفوظ ومصون باشین، آمین یارب العالمین، دوستدارتان سیدعلی
سلام دوستان خسته نباشید
از مسئولین در خواست داریم که یک بار
و فقط یک بار در کل تاریخ انقلاب بدون وعده و وعید دروغ وصادقانه یک کار خدا پسندانه وبه دور از بازیهای قبیله ای وسیاسی وپارتیبازی وزیر میزی ورشوه
خواری...ما تعدادی از رزمندگان وجانبازان زیر۲۵ اواره ایم ومستجر خسته ازروز گار تلخ یک مقداری زمین هر چند کم کمک کنند چادر بزنیم
خداوکیلی زیادس ؟ هر روز چند نفر از مسئولین دولتی را با خانواده محترمشان
با هزاران میلیارد دزدی واختلاس میگیرند به خدا حاضریم با این سن جان ناقابل رابرای دفاع از وطن تقدیم کنیم
ما رزمن
چطور وچگونه کسی که بهتر ین لحظات عمرا برای وطن خود فدا کرده به امید اینکه دیگر هموطنان از گزند دشمن در امان بمانند ترکش خورده شیمیایی شده
وبعداز ان امید بسته که ارامش بر گردد
ودر ارامش کار وزندگی کند
ولی ایا انطور که میگفتنند واقعا چیزی هست ایا غیر از این چیز دیگری وجود دارد که مشتی کهمه قوم وخویشند وهمچون دایره حلقه ای تشکیل داده اند
به اسم مسئولین که خانوادگی کشوری میبلعند خود دزدند خو د قاضیند خود وکیلند لایه لایه پول انباشته میکنند
وما با ید بعداز ۳۵سال با یک ملیوین بول ۲کیسه برنج زن دگی گنیگم

ونگویییم خدایا مرگ
نه خانه نه کار نه درامد بزرگترین توحین را از مسئولان خود میبینیم
یک میلیون
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi