شناسه خبر : 43929
شنبه 14 فروردين 1395 , 12:20
اشتراک گذاری در :
عکس روز

حلوا به کسی ده که محبت نچشیده

آقایانی که عمر مسئولیتتان بر پشت تریبون ها یا بر فراز منابر به سخنوری گذشت! چگونه در زمان تاختن اسب کلام، شهید و جانباز و رزمندگان تاج سرند ولی همین که گامتان به میان آنها می آید و حق حیاتشان با وظایف شما طلاقی می یابد، به تیغ بی رحم تهمت "زیاده خواه" و طعنه "طلبکار" رانده می شوند؟

صادق کریم زاده- بسم رب الشهداء والصدقین.
  زمانی که ارزش جان مدافعین شرف و ناموس این ملت را نادیده انگاشتید و اخلاص و بی منتی آنها را به حساب "وظیفه" گذاشتید، خشت اول دیوار تکریم ایثار مجاهدان کج نهاده شد که امروز، انتهای آن، نه ثریای عزت و تشکر، که سفلای منت و تمسخر است.

یقین داشتید که همیشه هستند کسانی که از سرخی خونشان، فرش تشریفات دنیای خود را ببافید و به قدر ذره ذره خاک مزارشان، خروار خروار اعتبار و آبرو کسب نمایید و خوب می دانید که چه بد کردید و چه عاقبتی در انتظار این بیداد قرار دارد.

آقایانی که عمر مسئولیتتان بر پشت تریبون ها یا بر فراز منابر به سخنوری گذشت! چگونه در زمان تاختن اسب کلام، شهید و جانباز و رزمندگان تاج سرند ولی همین که گامتان به میان آنها می آید و حق حیاتشان با وظایف شما طلاقی می یابد، به تیغ بی رحم تهمت "زیاده خواه" و طعنه "طلبکار" رانده می شوند؟ و رزمندگان دلاور معسر نامیده می شوند. بدون آنکه جایگاهی درقوانین و مقررات ایثارگران داشته باشند. و علت رازیادی رزمندگان و نداشتن بودجه عنوان می کنند.

آقایان خفته در بسترهای گرم و نشسته بر کرسی های نرم! چه بخواهید و چه نخواهید، داغ ننگ این تغافل بر پیشانی شماست و تا نفس های سخت این عزیزان هست و تا خانواده های مظلوم آنها وجود دارند، پرونده خیانت و نان به نام ایثارگران خوردنتان، قطورتر خواهد شد.

و اما بعد...می خواهم با کسانی سخن بگویم که در دل سوزی دارند و در سر سودای خدمتی.

در کفر آمیزترین دولت ها و باطل ترین مرام ها، آنهایی که کوچکترین گامی برای توسعه استثمار بر می دارند و در دیگر مناطق جهان به عنوان سرباز، با هزار و یک امکانات، به قتل و غارت و تجاوز می پردازند، با دریافت مدال شجاعت و وطن پرستی، از عالی ترین موهبت هایی که می توان به یک شهروند داد، بهره مند می شوند. جان سربازان آنقدر برایشان مهم هست که همه چیز را در خدمت حفظ جانشان به کار می برند نه اینکه بی ارزش ترین کالای بازارشان، جان سربازانشان باشد. متصف شدن به صفت سرباز (نه جانباز، نه ایثارگر، نه شهید که آنها با همه این مفاهیم بیگانه اند) به معنای رسیدن به محترمترین شأنیت آن اجتماع است.

 آقایان! با این اوصاف آیا رواست که وقتی ما ادعای مسلمانی داریم و بنیان فرهنگمان ریشه در عاشورا دارد و شهادت و ایثار را کمال انسان و باب جهاد را باب خواص خدا می دانیم و یقین داریم مشتری جان مجاهدان، ذات اقدس الهی است، در قبال آنهایی که برای دفاع از شرف و حیثیت و ناموس و دین این مرز و بوم از همه چیز خود گذشتند، این چنین بی تفاوت باشیم؟

  ما خوب می دانیم که این عزیزان و خانواده هایشان با خدا معامله کرده اند و بی شک جایگاه آنان نزد خدا محفوظ است ولی یک قسمت از حرکت آنان به ما مربوط می شود و آن، دفاع از شرف و ناموس ماست و خموش بودن نسبت به این دین، غیر انسانی ترین و غیر اخلاقی ترین کاری است که ممکن است انجام دهیم.

آقایان! تا حال با خود اندیشیده اید که جوانان امروز وقتی این سردی و سنگ صفتی را از مسوولین بی کفایت می بینند، چه احساسی پیدا می کنند؟ آیا بعید است که از شوق جان فشانی و ایثار در راه وطنشان دست بکشند؟

کمترین کاری که می توان امروز انجام داد و طبیعی ترین حقی که می تواند ادا نمود، این است که کلیه رزمندگان حاضر در مناطق و عملیات های توأم با حملات شیمیایی، مورد معاینه پزشکی قرار بگیرند و در اسرع وقت اسباب درمان آنها (بدون هیچ منت و طعنه ای ) مهیا شود. چون بسیاری از رزمندگان به عوارض گازهای شیمیایی مبتلا هستند ولی مرور زمان، نشانه ها را زنده می کند و متاسفانه سیر درمان این عزیزان به گونه ای است که با بروز اولین عوارض و اقدام برای درمان، گذر از خوان اثبات شیمیایی بودن بیماری، آغاز می شود که معمولا تا پایان این گذر، آن عزیز دار فانی را وداع گفته است.

متاسفانه دروغ پردازی ها و منت های بیشمار متولیان امر، ذهن قاطبه مردم را منحرف کرده و همه گمان می کنند، عالم و آدم در خدمت به ایثارگران و خانواده هایشان از هم سبقت می گیرند، در حالی که نمی دانند در این تشکیلات که کرور کرور پول می آید و قرار بود خدوم این کاروان قهرمانان ملی و مذهبی باشند، جانباز و شهید و خانواده هایشان محلی از اعراب ندارند و "خیر" که هیچ "شر" نرسانند هنر کرده اند.

کاری دیگر نیز می توان انجام داد. البته اگر بعضی ها نگران جیب هایشان نشوند، با تصویب قانونی، هر کسی که نقشی در دوران دفاع مقدس داشته (چه حاضران، چه والدین و چه خانواده آنها) به طور طبیعی در چرخه امکانات دولتی و اجتماعی قرار بگیرند. عین همان کاری که برای مدال آوردن میادین جهانی، المپیک و المپیادها کرده اند. گمان نداریم حرمت حافظان انسانیت و جویندگان حیات طیبه و قهرمانان بی مدال میادین الهی از دیگر نام آوران کمتر باشد که در حقیقت همه آن مدال ها و مدال آوران از طفیل وجود این ایثارگران می باشد.
 
27 سال ازدفاع مقدس میگذرد. هنوزتکلیف رزمندگان مشخص نیست.وطرح ضعیف وطولانی مدت سندراهبردی رزمندگان پاسخگوی خواسته های واقعی این عزیزان نیست. مالیات کمراین عزیزان راشکسته.وهیچگونه ارتقاء شغلی ندارند وبی عدالتی وتبعیض در قوانین و مقررات ایثارگران بیداد می کند.و هیچ کس این قوانین و مقررات را اصلاح و فورا اجراء نمی کند.
ذکر یک نکته خالی از لطف نیست که تعمدا" در این مجال اشاره ای به نقش دول اروپایی و دیپلماسی خارجی دولت نشده است، چون اعتقاد داریم مجازات هر کسی که در مسیر تامین سلاح های شیمیایی دست داشته، باری از دوش متولیان امر کشورمان کم نمی کند و آنقدر بعضی ها خیانت کرده اند که گمان می رود اگر فلان کشور بخواهد غرامت بدهد، چیزی به خانواده های مصدومین نخواهد رسید.

  وقتی مسئولین خودمان کاری انجام نمی دهند و مست و مدهوش بی خیالی خویشند، از اجنبی انتظار یاری داشتن بی عقلی محض است. از نقش مدعیان دفاع از حقوق بشر گفتن هم که طنز است بالاخص داخلی ها که سرشان در آخور تفکر همان دول اروپایی است و جز بی دردی، دردی ندارند و اگر همه چیز را بفهمند که نمی فهمند، با شهید و جانباز و غربت و مظلومیت خانواده هایشان کوچکترین نسبتی ندارند.

  امیدواریم آنهایی که در مقام تکریم یاد و نام ایثارگران نشسته اند و از تبعات نام آنها نامی یافته و نانی خورده اند، بیدار شوند و به یاد آورند که این چند صباح حیات هم تمام می شود و مقام اگر ماندنی بود به آنها نمی رسید.

  اگر مظلومیت و غربت مدافعین ملت، دامانشان را در این سرا نگیرد، بی شک در ابتدی صراط، مسیر عبور بر ایشان مسدود خواهد بود.باز هم می گوییم آقایان بی کفایت گمان می برند که شهید و جانباز محتاج عمل به تکلیف آنهایند که شهید میهمان سیدالشهدا (ع) است و جانباز همنشین ابالفضل العباس(ع) و خانواده هایشان، همراه زینب کبری(س) هستند.

 آقایان با انجام وظیفه خود می توانند اندکی از شرمندگی مغفول خویش را بکاهند و ذره ای آبرو برای روز حساب خویش دست و پا کنند.

زان روز که من باخته ام نرد محبت / دانسته ام آخر به کجا کار کشیده!

جز شربت لطف تو نداریم تمنا / حلوا به کسی ده که محبت نچشیده.

با کمال تشکر. التماس دعا.

کد خبرنگار: 20
اینستاگرام
سلام ، ضمن تشکر از دوست عزیز در راستای تایید فرمایشات باید عرض کنیم عده ای که مصالح نظام اسلامی و مردم را فدای سود شخصی و مطامع مالی میکنند تکلیفشان در اسلام و فرمایشات مقام معظم رهبری روشن است. گرچه آیات قرآن مجید و احادیث معصومین (ع) کاملا واضح و لازم الاطاعه میباشند لیکن دستگاهی عریض و طویل بنام قوه قضاییه وجود دارد تا بدون هرگونه ملاحظات سیاسی و پارتی بازی یا جناح گرایی برای اجرای عدالت فعالیت کنند اما با کمال تاسف بیشترین صدمات مردم و کشور از جانب ملاحظات سیاسی و مراعات خودی میباشد.
خوشبختانه همانگونه که عرض کردیم هنگامی که امنیت کامل در کشور حکمفرماست میتوان از برخی کمبودها و کاستیها گذشت بشرط اینکه هیچگونه صدمه مادی و معنوی بجا نگذارد در حالیکه اشکالات دینی و شرعی در حکومت بطور گسترده رشد کرده و همچنان عاشقان کربلایی و بهترین فرزندان میهن اسلامی را ناجوانمردانه قربانی میکنند بایستی برای جلوگیری از استحاله انقلاب توسط افرادی که انقلابی بودند لیکن پس از کسب ثروت و قدرت در جریان سیاست بازی بطرف فساد تغییر جهت دادند رودر بایستی نکنیم تا برای حفظ آبروی فردی منحرف شده و نصیحت ناگوش گیر آبروی دین و فداییان اسلام را قربانی نکنیم.
قاطعیت و نمره عالی در گذشته نمیتواند پس از افت شدید اخلاقی همچنان در صدر منظور و دیده گردد لذا خداوند متعال نیز در طول زندگی مومنان بارها تحت آزمایش قرار میدهد تا کسی در دنیا و آخرت فکر نکند حالا که نزد مردم اعتباری کسب کرده آنوقت برود هر کاری خواست مرتکب شود و همچنان از اعتبار گذشته استفاده نماید.
جناب کریم زاده حق مطلب را در نگارش بسیار زیبای خود ادا کردی .....

ولی ؛؛؛؛

قدر قلمت کس نشناسد به جز از اهل تمیز . ... خدا نگهدارت .
خوشا دلي که مدام از پي نظر نرود
به هر درش که بخوانند بي خبر نرود
طمع در آن لب شيرين نکردنم اولي
ولي چگونه مگس از پي شکر نرود
سواد ديده غمديده ام به اشک مشوي
که نقش خال توام هرگز از نظر نرود
ز من چو باد صبا بوي خود دريغ مدار
چرا که بي سر زلف توام به سر نرود
دلا مباش چنين هرزه گرد و هرجايي
که هيچ کار ز پيشت بدين هنر نرود
مکن به چشم حقارت نگاه در من مست
که آبروي شريعت بدين قدر نرود
من گدا هوس سروقامتي دارم
که دست در کمرش جز به سيم و زر نرود
تو کز مکارم اخلاق عالمي دگري
وفاي عهد من از خاطرت به درنرود
سياه نامه تر از خود کسي نمي بينم
چگونه چون قلمم دود دل به سر نرود
به تاج هدهدم از ره مبر که باز سفيد
چو باشه در پي هر صيد مختصر نرود
بيار باده و اول به دست حافظ ده
به شرط آن که ز مجلس سخن به درنرود

بصریان بینند و در حیطه هاضمه ادراک خویش نتوانند جای در مصدر نشین کالبد رنجور خویش دهند ؛رنجور مشو ؛وینان درپس پشیزی زین گذر راهیند .

وچون منفعت دنیوی  و لابه ز دست  محتسبان ناسی در  ؛ درافشانی آن مقام جای نداشت ؛ بنابر رسم حکم محمود خوارزم ؛ شهنامه سپنج ؛ را بهایی فقاهی بدان داده اند .,

بدین معنای که شهنامه نویس هجو نامه ایی وز محمود در جوف اشعار نگاشت ;

همانا که شه نانوا زاده است

    بهای فقاهی به ما داده است .,

خدا نگهدارت .
سلام .ممنون . عالی بود . اون نثر آخرش را گرچه دقیقا متوجه نشدم ولی اشارات شعر کاملا واضح بود .باید در مقابل این کامنت تمام قد گفت چشم . قول می دم از این لحظه ببعد بهتر بشم . چه خوبه بگی این نصیحت قشنگت به منه . حتی از اینکه فکر کنم مگسم ناراحت نمی شم .چرا؟؟؟
دلاور چون شما دیدی دیدی دیدی حد سماجت من چقدره .... خب حال می ده وقتی فکر کنی فکر کنی همت مگسو دارم .بعد ؟؟؟ حالا یه کم کارم آسونتر شده ...فقط باید هدفمندتر حرکت کنم .
فقط به دین ومذهبت قسم یهو با دمپایی نکوبی تو سرم پخش زمین شم هنوز خیلی کار دارم ..برادر .

الکی . یعنی این حرفات با من بود جانباز م ر ک !!!
آخ چه حس خوبی می ده وقتی یکی بهت بگه نگران نباش من تو رو کمک می کنم ببینم حرف حسابت چیه و سر قولش بمونه !!!خدا کمک کن ...
نمی دونم این حرفا از صادق بودنته یا از هوشمند بودن ؟؟
اما هر چه هست حقیقته محضه ؟
این جور شد دیگه ؟ همه چیز نشان از یک قدرنشناسی عمیق داره ؟ خودمونم مقصریم ؟ چرا ؟
چون خیلی مهربان و ساده دل بودیم .
حالا کار یه جور شد که به حرفای تو می گن زیاده خواه و طلبکار و جان برکفی تو با پول مقایسه می کنن و به حرفای منم میگن دعوای خانوادگی و بدبین ..
بعد تو این وانفسا ببین قصه غم انگیز چیه ؟ اونه که یه مشت آدم ...... به اسم نشر ارزشها با یه عده عوضی تر چنان ارتباط برقرار کنن که بوی تعفن هوای نفس آنچنان از خود بی خودشون کنه که جلو چشم منو بستگانشون با سر برن تو شیشه در ورودی ؟
من از حکایت غم انگیز آدم سازی قصه ها دارم زیاد زیاد زیاد ... این تن بمیره تو تو ای شخص سوم ؟؟ خودت ببابت اون ماجرا هم نگفتی زیاد نباید دور این مسائل بود ؟ نگفتی وجدانا نگفتی ؟ پس چطور حالا به اسم شوخی کردن بهم میگین بدبین ؟ چون نمی تونم واضح حرف بزنم .
دیدید که من با چه کسایی دارم جدل می کنم ؟
بعد یکی دهن مبارکشو باز می کنه میگه تو با شخص سوم .حرف می زنی و از این حرفا ...
فکرشو بکن فکر کرده باشی هنوز اون کانالای کمیل هست که تا خدا برسوننت . بعد هر بار با شوق و ذوق بپری توش اما ببنی این کانالها آدمو می رسونه به گرداب سقوط و نیستی
این چیزا رو چطور میشه واضح توضیح داد ؟ آره من گمکشته ام. . چون نمی دونم قصه از راه بیراه شدن مومنین آبرو دار رو چطور بگم . اما دلم می خواد برای نجاتشون یه کاری بکنم . عین دیوید کشاورز ... آدمشی کمک کن !
فاش نیوز یه حرفایی به این جناب صادق گفتم که دلم می خواد اگر تو صلاح دیدی چاپش کنی والا همین که خودت ببینی کفایت می کنه .
فقط بدون برای اینکه ببینید اولش چقدر خوش بین بودم با نیت دیوید شدن ، حالا تو چه چاه عمیقی افتادم . من اینبار خودم اشتباه کردم چون اینجا ایران بود که مشهورترین کنایاتش اینه اومدم ثواب کنم کباب شدم . دستمو تا آرنج کردم تو عسل گذاشتم تو دهنش عسلو خورد با یه گاز دردناک دستمو قطع کرد. که صد رحمت به گرگ !
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi